سیاست و سیاست ورزی در افغانستان همواره با تردیدها و بیاعتمادیها همراه بوده است. همانگونه که هیچ عرصهای در کشور ما قاعدهمند نشده است، سیاست در این سرزمین بهکلی از قاعده و قانون به دور است. در نگاه عامه مردم سیاست یعنی دروغ، فریب، نیرنگ و دغلکاری. حتی برداشت سیاستمداران و سیاستبازان کشور نیز بر همین دیدگاه از سیاست استوار است. به همین خاطر بیاعتمادی و بیقاعدگی و درنهایت بیثباتی از مهمترین ویژگیهای سیاست ورزی افغانی است. چون پدرکشیها و برادرکشیهای شاهان و شاهزادگان و نامردیها و نامرادیهای سیاسی در وضعیتهای اضطراری پس از آنها، هنوز ادامه دارد. افکار عمومی و وجدان جمعی ما نیز درباره سیاستمداران و سیاستبازان مشحون از شک و تردید و حتی توأم با تنفر است. تردید نسبت به سیاستمداران در افغانستان، نه استثنایی بلکه یک قاعده است.
استاد دانش بهعنوان معاون رییسجمهور و بهعنوان یک سیاستمدار در عرصه سیاسی افغانستان مستثنا از قاعده فوق نیست. بنابراین رفتار سیاسی وی نیز میتواند موردتردید، ابهام و حتی مورد مذمت قرار گیرد.
یکی از مواردی که درکنش سیاسی استاد دانش طی یک سال اخیر بیش از هر موضوع دیگر مطرحشده است و تا حدودی در دایره ابهام باقیمانده است، نوع رابطه وی با جنبش روشنایی بوده است. این موضوع از آن حیث اهمیت دارد که سرآغاز حرکت مدنی اعتراضی مردمان هزاره تبار نسبت به تغییر مسیر لین برق ۵۰۰ کیلوولت ترکمنستان تنها توسط استاد دانش عمومی گردید و پیش از آنکسی به اهمیت و همچنین تغییر غیرقانونی و هدفمندانه مسیر این لین از بامیان به سالنگ نشده بود. استاد دانش همچنین تا یک روز قبل از تظاهرات ۲۷ ثور ۱۳۹۵ که به شکل آرام و کاملاً مدنی برگزار گردید، بهصورت دوامدار و همگام با همه جناحهای سیاسی و نهادهای مدنی و مردمی، البته در داخل حکومت، تلاش کرد که مسیر انتقال برق ترکمنستان به افغانستان پس از سالنگ به بامیان تغییر کند. علیرغم اینکه برداشت واقعبینانهای از نیتهای نهفته در پشت ذهنیت رهبران حکومت داشت و آن را در چندین جلسه محدود اظهار هم کرد و همه از معادلات پشت پرده نیز خبر داشتند ولی احتمال قوی وجود داشت که این کار صورت بگیرد. به همین خاطری بارها در جلسات متعددی این نکته را بیان کرد و قول داد که اگر همه به همین شکل متحدانه و یکپارچه این مطالبه برحق را از حکومت مطرح کنند، او هم در کنار آنها خواهد بود و هرگز به قبولی مسیر سالنگ تن نخواهد نداد. ایشان بهصراحت بیان میکرد که اگر حکومت تصمیم هم بگیرد و قرارداد را از طریق سالنگ با شرکت قراردادی منعقد کند، حداقل قبول نخواهد کرد و با مردم نیز در میان خواهد گذاشت.
تا این تاریخ حرکتهایی از سوی بسیاری از جناحهای سیاسی باهدف بهرهبرداری از حرکت مدنی و خودجوش مردم شروعشده بود ولی تا تاریخ ۲۷ ثور چندان آشکار نبود و تا حدودی میشد که چنین حرکتهایی را طبیعی دانست و چندان مشکلساز نبود. اما از تاریخ ۲۷ ثور ۱۳۹۵ به بعد حوادث و اتفاقاتی رخ داد که بهراستی وضعیت عمومی کشور و مردم ما را به سمت نامعلوم و حتی به سمت فروپاشی نظام سوق میداد.
یک روز پیش از تظاهرات ۲۷ ثور میان حکومت و نمایندگان مردم توافق شده بود که تظاهرات به تعویق بیفتد و یک هیئت باصلاحیت متشکل از نمایندگان ولسی جرگه و نیز جناحهای سیاسی مهم با هیئت جانب حکومت در مدت ۱۵ روز مذاکره کند. اگر این مذاکره نتیجه قناعت بخش در پی نمیداشت، باید تظاهرات و حرکتهای اعتراضی مدنی دیگر صورت میگرفت. حتی نمایندگان مردمی با توافق همه جناحهای سیاسی تعیینشده بودند و در انتخاب نمایندگان نیز جدالهای سختی صورت گرفته بود. ولی متاسفانه یک روز پیش از تظاهرات ۲۷ ثور بهصورت مرموزی اعلام گردید که تظاهرات صورت میگیرد و برخی از نمایندگان که بهعنوان عضو تیم مذاکرهکننده با دولت تعیینشده بودند نیز اعلان کردند که مذاکره را نمیپذیرند و تظاهرات در تاریخ تعیینشده یعنی ۲۷ ثور برگزار خواهد شد. در این تاریخ و در این تصمیم یک نقطه گنگ و مبهم هنوز حداقل برای ذهنیت مردم و افکار عمومی وجود دارد که چه دلایلی وجود داشت که بهیکباره تصمیم گرفته شد تا تظاهرات صورت بگیرد و باب مذاکره با حکومت بسته شود؟
به هر صورت از آن روز به بعد استاد دانش عملاً از جنبش و مناسک رسمی جنبش فاصله گرفت. اما هیچگاه علیه جنبش و یا اشخاص منسوب به جنبش موضع نگرفت. حتی در سخنرانیهایی که بعدها ارائه کرد و هرکدام به نحوی نقطه عطف در زندگی ایشان بهحساب میآید همواره از جنبش یادکرد و بر اصل مطالبات و خواستههای بنیادی آن پافشاری کرده است. وی حتی در سخنرانی که به نمایندگی از افغانستان در سازمان ملل ارائه داد از جنبش نام برد و نیز در سخنرانی که به مناسبت سالگرد شهید مزاری ارائه کرده است نیز از جنبش نامبرده شده است و از مطالبات برحق حرکت مدنی حمایت کرده است.
اما بهراستی چرا استاد دانش از جنبش فاصله گرفت با اینکه خودش در آغاز راه همان چیزهایی را میخواست که جنبش میخواهد. مهمترین خواسته جنبش برگرداندن مسیر لین انتقال برق ترکمنستان به افغانستان معروف به تو تاپ است. اگرچه بعدها حرفها و مطالبات بسیاری توسط جنبش مطرحشده است اما مهمترین و خواست مرکزی آن همین مسئله بود و تاکنون نیز از سوی آنها بر آن تأکید میگردد.
در پاسخ به این پرسش نمیتوان بهصورت آشکارا همهچیز را عیان گفت و نوشت. زیرا ما در وضعیتی هستیم که گوشها چندان به واقعیتها و حقایق بدهکار نیستند و توهم توطئه حرف اول را میزند. ادبیات گفتاری و استدلالهای سیاسی ما سخت سخیفاند و بهدوراز عقلانیت گفتمانی. شاید بهجای شرح یکایک ماجراهای صورت گرفته که البته روزی و روزگاری باید شرح داده شود، بهترین راهحل فعلاً تمسک به ادبیات جورج آگامبن باشد. وضعیت استثنایی. وضعیت استثنایی اگامبن و پیش از او اشمیت میتواند بخشی از منطق سیاست فعلی و نیز سیاست ورزی استاد دانش را، هرچند بهصورت مبهم، بیان کند. ابهام از آنجهت است که نمیخواهیم تمام مفاهیمی را که اگامبن از این اصطلاح مراد میکند، بر وضعیت فعلی و یا سیاست ورزیهای دوران خود حمل کنیم. ولی میتوانیم با الهام از برخی زوایای این اصطلاح حداقل به برخی از زوایای سیاست ورزی در عصر فعلی که بهدرستی وضعیت استثنایی در آن تبدیل بهقاعده شده است، بپردازیم.
وضعیت استثنایی اگامبن در سادهترین و در یک تفسیر اولیه به مفهوم «تعلیق قانون» است. یوستیتیوم یا همان تعلیق و وقفه قانون مفهوم مرکزی وضعیت استثنایی ازنظر اگامبن را تشکیل میدهد. تبارشناسی این اصطلاح به دوره روم باستان برمیگردد. در روم باستان هر زمان که خطری نظم موجود را تهدید میکرد، توصیه نهایی سنا صادر میشد. بدین ترتیب بر اساس این توصیه از همه مردم میدانستند که وضعیت بحرانی حاکم است. این وضعیت یا براثر جنگها و شورشهای داخلی و یا بر اساس جنگهای خارجی و حملات بربرها بر روم.
در وضعیت استثنایی یا یوستیتیوم چند محور اساسی وجود دارد که به نحوی اگامبن در مقالات بعدی به آنها پرداخته است و ما تنها این مفاهیم برای کنایی ساختن وضعیت موجود وام میگیریم. «نزاع گیگانت ها بر سر خلاء»، «ضیافت، عزا و آنومی». این مفاهیم تنها میتوانند وضعیت موجود را بهصورت لفظی توصیف کنند، نه تبیین.
چهرهها و نوع سیاست ورزی رایج در کشور را اکنون پس از یک سال از آن رخداد بزرگ اگر بهدقت مورد واکاوی قرار دهیم بهدرستی درخواهیم یافت که چرا استاد دانش به نحوی و بهنوعی از نحوه رفتار سیاسی جنبش فاصله گرفت. هنوز هم ممکن است کمی زود باشد ولی در آینده بیشتر و بهتر روشن خواهد گردید که در وضعیت استثنایی کدام نوع کنش سیاسی میتواند در راستای منافع عام مفید واقع شود؛ پرخاش، نفرت پراکنی، کوبیدن بر طبل جداییها و احساساتی عمل کردن، یا سنجش، دقت، مدارا و منطقی عمل کردن؟
تفسیر شرایط فعلی و سیاست ورزی استاد دانش در این شرایط، در کنار هزاران مخاطره و ریسکپذیری، با اصطلاحات آگامبن و اشمیت بهخصوص اصطلاحاتی چون «وضعیت استثنایی»، «ضیافت»، «عزا»، «آنومی» و… تنها از باب تنگناهایی است که گاهی آدمی را در خود میفشارد. اما روشنکننده بسیاری از اهداف و استراتژیهای یک سیاست ورزی سنجشگرانه و معتدلانه است. سیاست در نگاه جدید بیش از آنکه تأمینکننده منافع شخصی باشد، مدیریت منافع جمعی است. سیاستمدار حق ندارد ترجیحات ذهنی و خصلتهای شخصی خود را در سیاست ورزی دخالت دهد. ارجحیتهای مبتنی بر منافع فردی و مقدم داشتن آنها بر مصلحتهای جمعی هیچ جایگاهی در سیاست ورزی عقلانی امروز ندارد.
اما در جامعهای مثل افغانستان که سیاست ورزی جز برمدار منافع فردی و شخصی نمیچرخد، تضمین سلامت منافع جمعی کاری است بس دشوار. درجایی که وضعیت استثنایی تبدیل بهقاعده شده و قواعد عقلانی سیاست ورزی از میان رخت بربسته است، بازی قاعدهمند، یک معجزه است.
نظر بدهید