جنبشها و اعتراضهای اجتماعی معمولاً در هر کشور بر مبنایی یک نارضایتی سیاسی و اجتماعی شکل میگیرند. اینکه موفقیت و پیروزی جنبشها به کدام مؤلفهها برمیگردند، موضوع بررسی در این یادداشت نیست. اما آنچه مهم است، مردمی بودن و مسئولیتپذیری یک حرکت اجتماعی در قبال آرمان و اهداف که برای رسیدن به آن دست به مبارزه میزند، است. هر حرکت سیاسی و اجتماعی و یا جنبشهای اجتماعی بر اساس یک هدف تعریفشده شکل میگیرد و بر محور آن میتواند بسیج اجتماعی را به وجود آورد. در این میان جنبش روشنایی که یکی از جدیترین و مردمیترین اعتراضهای اجتماعی در تاریخ افغانستان بود که در برابر توزیع ناعادلانه امکانات دولتی، تبعیض در برابر اقلیتهای قومی و بهخصوص هزارهها، و مهمتر از همه تغیر لین برق پنجصد کیلو ولت که از ترکمنستان وارد افغانستان میشد؛ به وجود آمد. این لین برق که بالاترین هزینه مالی را داشت و به کمک بانک انکشاف آسیایی تطبیق میشد، در داخل افغانستان به مداخله وزارت برق و دولت افغانستان از مسیر بامیان( مسیر اصلی بود) تغییر کرد و مسیر سالنک انتخاب گردید. مردم و بهخصوص رهبران جامعه هزاره در برابر این تصمیم حکومت واکنش جدی نشان داد. ابتدا معاون دوم ریاست جمهوری با ذکر نامهی به ریاست جمهوری خواستار تطبیق این لین برق از مسیر اصلی(بامیان) شد، بعدازآن نمایندگان مردم در مجلس و سرانجام محمد محقق و کریم خلیلی اعتراض و نارضایتیشان را از تغیر مسیر لین برق اعلان کردند. هرچند این اولین پروژهی بزرگ انکشافی بود که میتوانست هزارستان را از تاریکی مطلق نجات داده و زمینه را برای ایجاد شغل و رشد اقتصادی فراهم کند که قبل از آن در مناطقی مرکزی افغانستان هیچ پروژه بزرگ دولتی تطبیق نشده بودند. اما این پروژه لین برق نیز باید که از مسیر بامیان میگذشت، نیز با تأسف از آدرس حکومت مورد اغماض قرار گرفت و تطبیق نشد. واکنش مردم در برابر این مسئله اعتراض و سرانجام تشکیل شورای عالی مردم جنبش روشنایی بود. جنبش روشنایی ابتدا از حمایت بزرگ مردمی و رهبران سیاسی برخوردار بودند. فعالین اصلی جنبش برای عدم سوءاستفاده سیاسی از آدرس جنبش روشنایی، شورایی عالی مردمی را ایجاد کرد. در این شورا نمایندگان احزاب سیاسی، فعالین اجتماعی و نمایندگان مجلس حضور داشتند. این شورا برای دادخواهی از تغیر مسیر لین برق دو تظاهرات بزرگ مردمی را در کابل رهبری کرد. هرکدام از این حرکتهای مردمی، بزرگترین رستاخیز اجتماعی را رقم زد که تاریخ افغانستان در خاطره خود نداشتند. تظاهرات اول در بیست هفت ثور ۱۳۹۵ صورت گرفت که تمام رهبران جامعه هزاره و دیگر اقوام افغانستان بهخصوص دکتر لطیف پدرام( تاجیک) و بعضی از نمایندگان مجلس(اقوام غیر هزاره) حضور فعال داشتند. در تظاهرات دوم اسد باشکوه اجتماعی که در فضایی کابل خلق کردند،اما متأسفانه در پایان اعتراض حمله انتحاری معترضین را نشانه گرفتند که با قربانی شدن صدها جوان، فعالان اجتماعی و دانشگاهی پایان یافتند. بعد از دوم اسد اتهامها و بازار درگیریهای درونی میان شورای عالی مردمی، خانواده قربانیان و مردم آغاز شدند. هرچند شورای عالی مردم تا هنوز در هیچ صورتش به مردم پاسخگویی نداشته و بلکه همواره بیانیههای تکراری و بیمحتوایشان به آدرس رسانهها ارسال کردند،اما هرگز به اتهامهای مهم که نیازمند پاسخ شورای عالی مردمی بودند، جواب ارائه نکرده و بلکه در برابر پرسشهای مردمی که بهترین فرزندانشان در دهمزنگ قربانی شدند سکوت کردند. در میان تمام اتهامهای که بر شورای عالی مردمی وارد است، « وابستگیهای سیاسی»، «ایرانی گرایی» و «فساد مالی» است که هیچگاه واکنش از آدرس شورا صورت نگرفتهاند که در اینجا بهصورت کوتاه به چند مورد پرداخته میشود:
1- هر جنبش اجتماعی با پشتوانههای سیاسی و اجتماعی تعریفشدهی به میدان مبارزات سیاسی میآید. اما جنبش روشنایی که یک حرکت مردمی بود، ابتدا هدفش اعتراض در برابر سیاست تبعیضآمیز حکومت بودند که وابستگی سیاسی در آن بهعنوان خیانت به آرمانهای جنبش تلقی میگردید. بر همین اساس شورای عالی مردمی را نیز ساختند. اما سران شورایی عالی مردمی هرازگاهی که جهتگیریهای کلان سیاسی در سطح ملی و نزاعهای درونی بین رهبران قومی مطرح میشدند، بعضی از اعضای شورایی عالی مردمی در آن دیدهشدهاند. خبرهای از درون شورایی عالی مردمی نیز به آدرس مردم درز کرده است که بعضی از افراد که در ردههای بالای تصمیمگیری هستند، نیز از آدرسهای مشخص پول دریافت میکنند. عینیترین جهتگیری رهبران جنبش و مشخص شدن افراد که به کدام آدرس کار سیاسی میکردند، در همایش سیاسی( محور مردم افغانستان) معرفی شد. محور با رهبری رحمتالله نبیل و اسپنتا که هردو از افراد خاص حامدکرزی رییس جمهوری پیشین افغانستان است، تشکیل شدند. افراد که جزء رهبران شورایی عالی مردمیاند و در اروپا و آمریکا خود را جزء تصمیمگیرندگان اصلی جنبش روشنایی معرفی میکنند، امروز بدون هیچ وضاحت به مردم و جنبش روشنایی با نبیل و اسپنتا معامله سیاسی میکنند و با باج گرفتن از این آدرسبه دنبال امتیاز سیاسی هستند. مردم و خانواده شهدا نیز نگران این اند که مبادا خون فرزندانشان پایمال و شکوه جنبش روشنایی زیر سؤال رود. اما برخلاف، شورایی عالی مردمی با سکوت خود مهر تأیید بر این میگذارد که همکار با تیم کرزی و به دنبال کار سیاسی است. فروکاست خواست مردمی و معامله با تیم کرزی بزرگترین جفا به جنبش روشنایی و خون شهدای دوم اسد در دهمزنگ است.
2- ایرانی گرایی اتهام دیگر است که بر شورای عالی مردمی از آدرس مردم وارد است. ایران یکی از کشورهای بوده که همواره نگاه غامض به افغانستان داشته و در این میان در شرایط سخت و دشوار نهتنها که حامی هزارهها نبوده و بلکه نگاهی خصمانه و برخورد ابزاری داشتهاست. در پیوند به این ادعا میشود به سخنان یکی از اعضای این شورا اشاره کرد: « فرزندان ما در دو سنگر در برابر داعش میجنگد، یکی در صف اردو در افغانستان و دیگر در سوریه» این کنش سیاسی و موقف گیری یکی از افراد شورای عالی مردمی و آنهم در سالروز شهادت بابه مزاری که بزرگترین همایش جنبش نیز بوده استْ استقلالیت و مردمی بودن آن را زیر پرسش جدی میبرد. اگر شورایی عالی مردمی از آدرس ایران حمایت شود و ایران از این وضعیت استفاده سیاسی کند، جفا به خون شهدا و آرمان عدالتخواهانه جنبش روشنایی است.
3- غیر شفاف بودن مسائل مالی و حیفومیل کمکهای مهاجرین در کشورهای اروپا، امریکا، استرالیا… یکی دیگر از اتهامهای است که بر شورایی عالی مردمی واردند. بعد از تظاهرات دوم اسد، میلیونها دالر بهحساب جنبش روشنایی از این آدرسها به دست آمدند. ابتدا شورای عالی مردمی به کمککنندهها و مردم گفته بود که حساب دقیق میدهد. اما بعد از مدتی، حتی یک مورد هم نه به کمککنندهها و نه به مردم و خانواده شهدا پاسخ ارائه کردند. شورای عالی مردمی با تمام کمکهای میلیونی که شد، امروز نه برنامه مدون فرهنگی و سیاسی دارد نه استراتژی تعریفشده برای ادامه عدالتخواهی، بلکه دچار سردرگمی و باجگیریهای سیاسی است. سران شورای عالی مردمی به برکت خون شهدای دوم اسد و حمایتهای مالی مهاجرین سفرهای خارجی دارند و تمام هزینه را صرف لذتهای شخصی میکنند. باری گفته میشد که شورای عالی مردمی به دنبال ایجاد تلویزیون بنام روشنایی است، اما امروزه نه از تلویزیون خبری است و نه از سفرهای ولایتی برای انسجام و طرح مبارزه باسیاست تبعیضآمیز. کسانی که پیش از ایجاد جنبش حتی موتر هم نداستند، ولی اکنون صاحبخانه، موتر زره و بالاتر از پنج نفر بادیگارد شدهاند. وقتیکه پول کمک شده به جیب شخصی مصرف شود، از خون شهدا لذتجوییهای فردی گردد،دیگر امید برای عدالتخواهی و آرمان بزرگ که برای جنبش روشنایی ترسیمشده بود وجود ندارد. زمانی داعیه عدالتخواهی به چکرهای خارجی فروکاست کنند، مردم حق دارند به اینها بیاعتماد شوند. شکایت خانوادههای شهدا از رهبران جنبش نیز یکی دیگر از مسائلی است که شورایی عالی مردمی را زیر سؤال میبرد. به تعبیر ابوطالب مظفری در دهمزنگ نانآوران خانوادهها قربانی شدند، اما از تمام پولهای کمک شده، حتی چند درصد هم به آدرس خانواده شهدا نرسید.
از سوی دیگر، اتهامهای اخلاقی و بیتوجهی در برابر آن شکوه عدالتخواهی نیز مسئلهی دیگر است که بر شورای عالی مردمی واردند. اما طرفه رفتن از تمام این موارد، بازی کردن با احساسات مردمی، زیر پار کردن ارزشهای اجتماعی نه تنها که خیانت به جنبش روشنایی است، بلکه جفا به تمام جریانهای عدالتخواهیاند.
درنتیجه بیپاسخی شورای عالی مردمی در برابر تمام این اتهامها نشان از بیظرفیتی، بیمسئولیتی در قبال خون شهدا، آرمانهای عدالتخواهانه و نداشتن یک استراتژی واضح برای آینده است. تا هنوز بیش از پنجا بیانیه مطبوعاتی که از آدرس شورایی عالی مردمی نشر گردیده،به هیچکدام از این اتهام پاسخ ارائه نکرده است. این نشان میدهد که سران جنبش یا دچار پراکندگی درونی است، یا تمام این اتهامها واقعیتهای نهفته در درون شورای عالی مردمیاند و یا اینکه بیپاسخی در برابر تمام رویدادها جزء مشی سیاسیشاناند.
نظر بدهید