پاکستان طی کمتر از یک قرن موجودیت خود، بیشترین نفوذ را بالای گروههای مختلف افغانستان داشته است. این کشور با افزایش حجم ارتباطات خویش تلاش کرده که کانالهای مطمئنی را برای اجرای سیاستش در افغانستان به وجود بیاورد. پاکستان یگانه کشوری است که در جنوب آسیا پرچالشترین روابط را با همسایگانش داشته است. به همین دلیل سیاست و حکومت در افغانستان طی چند دهه گذشته تحت تأثیر جاذبهی سنگین و شدید پاکستان قرار داشته و تحت تأثیر آن همیشه خم و راست شده است.
سوال مطرح میشود که آیا سفرهای اخیر مقامات، رهبران گروههای سیاسی و مخالفان دولت افغانستان نیز در جهت همین سیاست انجام شده است؟ به نظر میرسد که با توجه به نتایج و بحثهای که در چند روز اخیر وارد جریان سیاسی کشور شده و در فضای سیاسی آن طنین انداخته است بدون ارتباط با حجم زیاد این سفرها نباشد.
حکومت پاکستان طی شش ماه اخیر و همزمان با شروع مذاکرات بینالافغانی رویکرد سیاست رفتوبرگشت با مقامات دولت افغانستان، مذاکره کننده آمریکا و هیئت سیاسی طالبان در قطر را اتخاذ، و موج جدیدی از بحثها را در مورد صلح در منطقه و افغانستان به وجود آورد. مهمترین پیامدهای این روابط را میتوان در سه سطح جهان، منطقه و ملی مورد بررسی قرار داد.
نخستین سطح که پاکستان تلاش کرده از طریق آن بر روند صلح افغانستان نفوذ نماید، تأثیر بر جریان اصلی و هدایت کننده اصلی پروسه صلح افغانستان یعنی آمریکا بوده است. از زمانیکه زلمی خلیلزاد به عنوان فرستاده ویژه آمریکا در صلح افغانستان تعیین گردید. دولت پاکستان تلاشهای خود را برای منحرف ساختن روند صلح و سیاستهای آمریکا در مورد افغانستان از طریق زلمی خلیلزاد شروع کرد. مهمترین نتیجه این تلاشها، نزدیک کردن خلیلزاد با طالبان و در نتیجه انعقاد موافقتنامه ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، آمریکا و طالبان در قطر بود.
طی این موافقتنامه امتیازات زیادی برای گروه طالبان در نظر گرفته شده و در جهت عملی شدن آن تلاش صورت گرفت. همزمان با عملی شدن این موافقتنامه، سردی روابط میان آمریکا و دولت افغانستان نیز آغاز گردید. سردی روابط باعث آن گردید که کمکها و حمایت دولت آمریکا برای افغانستان کاهش یابد. روند اعطای امتیاز به طالبان و کاهش حمایت از حکومت افغانستان، در حال وارد شدن به مرحله خطرناکی بود که پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، باعث توقف آن گردید.
تیم جوبایدن خواستار بازنگری موافقتنامه و سیاست ترامپ در قبال طالبان شد. همچنان تیم بایدن از همکاری ۲۰ سال گذشته به عنوان دست آورد یاد کرده و حمایت خود را از دموکراسی، حقوق زنان و نظام افغانستان اعلان کرد. بنابراین، آقای خلیلزاد در ۲۶ سفری که طی ۲ سال گذشته با پاکستان انجام داد، به نوعی با همراهی سیاست پاکستان در قبال افغانستان راضی شده بود و در جهت آن کار میکرد. گمان میرفت اگر روند قبلی ادامه مییافت تا کنون دولت موقت مورد نظر پاکستان و آقای خلیلزاد در کابل تشکیل شده بود.
در سطح منطقه مهمترین وسایل نفوذ پاکستان در مذاکرات صلح از طریق هیئت سیاسی و مذاکره کننده طالبان در قطر دنبال میشود. گرچه این دفتر سیاسی خیلی وقت با حمایت و تلاشهای پاکستان در قطر یکی از کشورهای که قبلا رژیم طالبان را به رسمیت شناخته بود، ایجاد گردید، اما فعالیت و حرکتهای اخیر این هیئت که همزمان با دور دوم مذاکرات آغاز گردید، قابل توجه و خبرساز بوده است.
هیئت سیاسی طالبان بعد از سفر خود در پاکستان و پس از گفتگوهای چند هفتهای خود با مقامات مختلف آن کشور، سفرهای منطقهای خود را آغاز کرد. هدف از این سفرها قانع کردن دولتهای منطقه برای حمایت از نظام مورد نظر طالبان و اطمینان دادن به آنان از اینکه در حکومت آنان نه تنها تهدید علیه منطقه وجود نخواهد داشت، بلکه با آنان در زمینههای مختلف از جمله در سیاست بینالمللی همراهی و همکاری نیز خواهد کرد.
سفر هیئت طالبان به رهبری عبدالغنی برادر در ایران و به رهبری عباس استانکزی در مسکو به همین منظور انجام شده است. طالبان نیز از فرصت پیش آمده میخواهند استفاده کنند و حمایتهای لازم منطقهای را نیز به دست آورند. هرچند در حکومتی که زمینه خروج آمریکاییها در آن تضمین شده باشد، آن رژیم به نفع ایران و روسیه تمام خواهد شد، اما از این معامله کشوری که سود اصلی را میبرد حکومت پاکستان خواهد بود.
سرانجام در سطح ملی یا داخلی سیاستی را که پاکستان برای اعمال نفوذ در مذاکرات صلح و براندازی نظام سیاسی کنونی اتخاذ کرد، گفتگو با رهبران گروههای سیاسی مختلف داخلی بود. پاکستان از طریق تطمیع و وعدههای سیاسی در نظام بعدی افغانستان به گونهای آنان را در جهت تطبیق اهداف خود هماهنگ کرد. نخستین فرد یا گروه مورد هدف برای این منظور داکتر عبدالله عبدالله بود که برای گفتگو به پاکستان دعوت شده بود.
عبدالله عبدالله بعد از بازگشت خود از پاکستان بدون صحبت از برنامه یا سیاست جدید به گونه عادی به کار خود ادامه داد. بعد از عبدالله دومین هدف مورد نظر پاکستان گلبدین حکمتیار بود. حکمتیار وقتی به افغانستان بازگشت در یک کنفرانس خبری گفت که دولت موقت تنها راه حل بحران در افغانستان است. از نظر او «مساله اصلی مذاکرات صلح باید این باشد که به جای این حکومت یک حکومت دیگر بیاید تا قابل قبول افغانها باشد، مستقل باشد، دست نشانده نباشد و تحمیل شده از سوی خارجیها نباشد». بدون تردید حکومت مورد نظر حکمتیار همان دولت مورد قبول پاکستان است، زیرا وی این پیشنهاد را بعد از سفر خود از پاکستان بیان کرد.
در گام بعدی از میر رحمان رحمانی، رییس مجلس نمایندگان افغانستان دعوت شد که به پاکستان سفر نماید. آقای رحمانی نیز مانند سایر مقامات افغانی با مقامات مختلف پاکستان دیدار کرد و در بازگشت بیان داشت که مقامهای پاکستانی تلاش دارند تا روند جدیدی را در روابط خود با افغانستان آغاز کنند که در آن عمق استراتژی پاکستان سیاست «امنیت اقتصادی» تعریف شده است.
در این راستا حکومت پاکستان تلاش میکند که از مذاکرات دوحه حمایت و سهولتهای لازم را برای ایجاد و حفظ ارتباط با طرفهای افغانی انجام دهد. به نظر میرسد که صحبت از روابط اقتصادی با توجه به علایق تجاری و اقتصادی آقای رحمانی صورت گرفته باشد، زیرا پاکستان با هر فرد یا گروهی، باید بر اساس علایق آن گفتگو نماید و بر اساس خواسته آنان وعده بدهد.
به همین دلیل آقای رحمانی بعد از سفر پاکستان موضع سختی را در مقابل حکومت گرفت و بر اساس آن دو بار طرح بودجه حکومت را رد کرد و در نهایت با ایجاد گروه ۲۰ نفری صلح از میان اعضای مجلس نمایندگان، حمایت آشکار خود را از طرح تشکیل حکومت موقت اعلام کرد.
محمد کریم خلیلی چهارمین فرد از رهبران سیاسی افغانستان بود که پاکستان از وی دعوت کرد که در این کشور سفر نماید. آقای خلیلی نیز در پاکستان با مقامات مختلف این کشور دیدار کرد و بر اساس ادعاهای رسمی روی موضوعات گوناگون از جمله در مورد پیشرفت روند صلح و روابط دوجانبه باهم بحث کردهاند.
گرچه از پیامدهای آشکار سفر آقای خلیلی به پاکستان هنوز خبری نیست اما به طور ضمنی همزمان بعد از این سفر اتفاقهای روی داد، که به نظر میرسد بدون ارتباط با این حوادث نباشد. انتشار فایل صوتی منسوب به محمد امین احمدی یکی از اعضای هیئت مذاکره کننده دولت با طالبان و آن هم صحبت از حکومت موقت در کشور یکی از اتفاقهای است که همزمان با بازگشت آقای خلیلی از پاکستان رخ داده است.
همچنین قبل از سفر آقای خلیلی به پاکستان، یک سلسله نشستها میان بزرگان و رهبران سیاسی هزارهدر مورد هماهنگی و اجماع در باره صلح تا از ارزشهای دو دهه اخیر و جمهوریت دفاع نماید، برگزار میگردید.
پس از برگشت آقای خلیلی از پاکستان آخرین نشست از سلسله نشستها میان سران هزاره در خانهی محمد محقق برگزار گردید که در آن برای ایجاد یک «چتر کلان سیاسی» میان احزاب هزاره تاکید شده بود، اما گفته میشود که با سخنرانی محمد کریم خلیلی در این نشست نه تنها این «چتر سیاسی» ایجاد نشد که نظم این نشستها به هم خورد و دیگر برگزار نگردید.
در نهایت میتوان نتیجه گرفت که پاکستان یکی از مراکز مهم رفت و آمدهای رهبران داخلی کشور بوده و از این طریق پاکستان کانالهای را ایجاد میکند که از مجرای آن پالیسی خود را در مورد افغانستان اعمال میکند. طی یک سال اخیر پاکستان مهمترین آدرسی بود که خلیلزاد، هیئت طالبان و گروههای مختلف داخلی در آنجا سفر کرده و پیامدهای این رویداد و گفتگوها برای دولت افغانستان چالشهای زیادی را ایجاد کرده است که مهمترین آن ایجاد فاصله میان حکومت افغانستان و آمریکا، مطرح شدن طالبان به عنوان یک گروه سیاسی فعال و در حال انتظار برای نظام بعدی در منطقه و همچنین ایجاد اغتشاش داخلی به دلیل مطرح شدن بحث حکومت موقت از سوی رهبران داخلی دولت افغانستان بوده است.
نظر بدهید