اسلایدر تحلیل جامعه و سیاست

مزاری، همچون نقطۀ مشترک

امسال حرکت بسیار خوبی را در قسمت تجلیل از سالیاد شهادت بابه مزاری مشاهده کردیم. در کشورهای مختلف مردم‌مان گرد هم آمدند و دربارۀ شهید مزاری، آرمان‌ها، آرزوها، سخنان، اهداف و نقش ارزندۀ او در مقاومت غرب کابل و جنگ‌های تحمیلی دهۀ هفتاد صحبت کردند. همچنین، نوشته‌ها و تبصره‌های زیادی را خواندیم؛ تبصره‌هایی که بار دیگر آرمان‌ها و اهداف آن شخصیت والامقام را به یادمان انداختند. مزاری همچنان که در زندگی‌اش بخش عمدۀ مردمش را بر محور حزب وحدت جمع کرد و از تشتت و پراکندگی نجات داد و تبدیل به کتلۀ قدرتمند و تأثیرگذار کرد، پس از مرگش نیز دست‌کم بر محور خودش، باعث گردهم‌آیی آن‌ها می‌شود و حداقل، در ماه حوت، بخش عمده‌ای از اقشار مختلف جامعۀ هزاره را گرد هم جمع می‌کند.

این تجلیل‌ها و این گردهم‌آمدن‌ها و صحبت از آرمان‌ها و اهداف و نقش‌آفرینی سیاسی شهید مزاری در تاریخ معاصر و در جامعۀ هزاره، زمانی ارزشمند و مفید است که زمینۀ هوشیاری و بیداری ما را فراهم آورد؛ همان بیداری‌ و هوشیاری‌ای که مد نظر شهید مزاری بود و از تقسیم شدن به جزیره‌های کوچک‌کوچکِ به‌چشم‌نیامدنی نجات‌مان بدهد. بیست‌ودوی حوت نقطۀ عطف برای مردم‌مان باشد که هر سال، در این نقطه، گرد هم آیند و با پیروی از سخنان شهید مزاری، با روزگارشان، با حوادث و رخدادهای زمانه‌شان و الزامات و نیازهای عصرشان، بیدارتر، آگاهانه‌تر، منسجم‌تر، هم‌بسته‌تر و با نگاه استراتژیکی‌تر روبه‌رو شوند. زمانه‌ و رویدادهای آن را تحلیل کنند، نیازهای‌ حال و آینده‌شان، مصلحت‌ها حال و آیندۀ جامعه‌ هزاره‌ را تشخیص بدهند و برای رفع این نیازها و این مصلحت‌ها، با همبستگی و انسجام هرچه بهتر به تصمیم واحد برسند و گام بردارند. فقط در این صورت است که تجلیل از شهید مزاری و صحبت از آرمان‌های او برای جامعه هزاره ارزنده است.

اما اگر تجلیل از شهید مزاری، انسجام و همبستگی جامعۀ هزاره را فراهم نیاورد و باعث شود که هر قول و قریه، و هر گروه و تشکل سیاسی، به تنهایی سنگ پیروی از آرمان‌های شهید مزاری را به سینه بزند و از سالیاد او تجلیل کند؛ اما با گروه‌ها و تشکل‌ها و انجمن‌های دیگر، گرد هم آمده نتواند و بازهم به همان چالۀ پیشاحزب وحدت بیفتیم و جامعۀ ما تکه‌تکه و پاره‌پاره باشد، این تجلیل‌ها نه‌تنها هیچ ارزشی ندارد، بلکه باعث ضایع شدن وقت و انرژی و فریب خودمان نیز است. حتا مانع همبستگی مردم‌مان هم می‌شود.

حزب سیاسی‌ای که دم از شهید مزاری می‌زند؛ اما در خط شهید مزاری گام برنمی‌دارد؛ تشکل‌ها و انجمن‌هایی که سنگ شهید مزاری و آرمان‌های او را به سینه می‌زنند؛ اما دورنما و چشم‌انداز شهید مزاری را درک نکرده و ندارند؛ رهبران احزاب و شخصیت‌های دیگری که حرف از راه و رسم مزاری و از کارهای او می‌زنند و بیش از دیگران سینه می‌درانند؛ اما هنوز از لاک قول و قریه و خودخواهی و مَنم‌مَنم خودشان بیرون نیامده‌اند و در مسیر شهید مزاری قدم برنمی‌دارند، شک نکنیم که دروغ می‌گویند. آن‌چه را بر زبان می‌آورند، یک مشت حرف مفت‌اند. شک نکنیم فریب می‌دهند و شارلاتان‌هایی هستند که پشت نقاب پیروان شهید مزاری پنهان شده‌اند و خواسته‌ها و منافع شخصی‌شان را دنبال می‌کنند. نه به مصالح جامعۀ هزاره و نه به سرنوشت جمعی آن‌ها پایبندند. تنها چیزی که برای‌شان مهم است، جیب خودشان و خانواده و نزدیکان‌شان است که پر باشد و در آسایش و رفاه؛ چیزی که از احزاب و جریان‌ها و تشکل‌های سیاسی در سی سال گذشته، از صدر تا ذیل‌شان، دیدیم. شما در میان رهبران احزاب و جریان‌های سیاسی کسی را پیدا کنید که همان‌گونه که دم از شهید مزاری می‌زدند، آرمان‌های او را نیز دنبال می‌کردند. آیا شما دیدید که آن‌ها به انسجام جامعۀ هزاره کوشیده باشند؟ مگر ندیدیم، حزب سیاسی و همان کتلۀ وزین سیاسی‌ای را که شهید مزاری پدید آورده بود، تکه‌ای را از آن برداشتند و راه خودشان را دنبال کردند؟ هنوز هم مگر همین کار را نمی‌کنند؟ این‌ها با انسجام و همبستگی‌ای که شهید مزاری ایجاد کرده بود و یکی از میراث‌های مهم او بود، چه کردند و هنوز چه می‌کنند؟ آیا همان کسانی که خودشان را یاران شهید مزاری به حساب می‌آورند و هر سال، در بیست‌ودوم حوت، برای شهید مزاری گلو پاره می‌کنند، پیشتر از دیگران به آرمان‌های شهید مزاری پشت پا نزده‌اند؟

▫

چیزی که شهید مزاری می‌خواست و نیاز اصلی کنونی جامعۀ ما نیز است، همبستگی و انسجام است، در تمام سطح‌ها و اقشار اجتماعی؛ از مردم عادی گرفته تا شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی، از روشنفکر و تحصیل‌کردۀ دیگراندیش گرفته تا آدم‌های مذهبی و معتقد به دین. زخم‌ها و رویدادهای تروماتیک گذشته باید به نقطۀ مشترک تبدیل شوند و بیش از پیش، حس هم‌بستگی و اتحاد را در وجودمان بیافرینند. این‌گونه است که ما می‌توانیم هم از آن دردها و زخم‌ها عبور کنیم و نقطه‌قوت‌های‌مان را بیشتر و نقطه‌ضعف‌های‌مان را فروکاهیم. آن‌چه طی این سال‌ها ندیده‌ایم، همین است. طی این سال‌ها ما نسبت به آیندۀ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و ادبی‌ و هنری‌مان نگاه درازمدت و حساب‌شده نداشته‌ایم. ما برای بیست سال دیگرمان برنامه نریختیم. هرچه داریم و هرچه موجود است، حاصل حرکت‌های خودجوش و فردی است. حرکت جمعی حساب‌شده و برنامه‌ریزی‌شده برای بیست‌سی سال آینده‌مان، در هیچ زمینه‌ای نداشته‌ایم. این فقدان، فقدانی است که آیندۀ خطرناکی را برای سرنوشت جمعی هزاره‌ها گوشزد می‌کند. این فقدان است که می‌تواند جامعۀ ما را در تمامی زمینه‌ها، سرخورده و افسرده و منزوی کند. امیدوارم آن‌هایی که دم از مزاری و آرمان‌ها و اهداف او می‌زنند، منافع جمعی جامعۀ هزاره را در اولویت قرار دهند و حساب‌شده و برنامه‌ریزی‌شده، نیروهای اجتماعی را به سوی درست جهت بدهند تا اگر وضعیت کنونی ما این است، بیست سال دیگر، در پلۀ بهتری قرار گرفته باشیم. در زمینه‌های مختلف اقتصادی، فرهنگی، علمی، تکنالوژیکی، اداری و سیاسی رشد چشم‌گیری داشته باشیم. حرکت‌های خودجوش و فردی کنونی را به حرکت‌های جمعی برنامه‌ریزی‌شده تبدیل کنیم.