گفتوگو با فریده فریاد، دانشجوی ادبیات فارسی و پژوهشگر ادبی
۱. خانم فریاد، در نخست تشکر میکنم که زمینۀ این گفتوگو را فراهم کردید تا در مورد آخرین کتابی که از شما منتشر شده است، گپوگفتی داشته باشیم.
چاپ و نشر کتاب «کلکسیون اندوه» را به شما و جامعۀ ادبی تبریک میگویم. با وجود درگیریهای درسی و شرایط دشوار مهاجرت، جای خرسندی است که توانستید کتابی به چاپ برسانید.
میخواهم پرسشم را از همان اطلاعات ابتدایی دربارۀ کتاب شما بیاغازم. از آنجایی که کتاب در فرانسه منتشر شده است و تا جایی که میدانم به زبان فرانسوی هم هست، خواندن آن برای من و دیگر خوانندگان فارسیزبان، حالاحالاها ناممکن است. بنابراین، به ما بگویید «کلکسیون اندوه» در چه ژانری است و به چه میپردازد؟
در نخست، جا دارد که از شما و هفتهنامۀ جادۀ ابریشم سپاسگزاری کنم که فرصت این گفتوگو را در اختیار من قرار دادید، آنهم دقیقاً در زمانی که سایهی سیاهی و ناامیدی بر زندگی مردم ما، بهخصوص زنان و دختران افغانستان افتاده و هرروز بدتر از دیروز زیر سلطهی طالبان خردوخمیر میشوند. خرسندم که جادۀ ابریشم همواره به چالشها و تابوهای جامعه پرداخته و صدای مردم بوده است.
دقیقاً همانطوری که اشاره کردید، زندگی در سرزمین ناآشنا دشواریهای بسیاری دارد؛ جایی که با فرهنگ متفاوت و زبان کاملاً جدید باید کنار بیاییم و چارهی جز این نداریم. در این میان چه بهتر از نوشتن است! چه بهتر از چیدن کلمات جدید کنار هم، آشنایی با آن، تکرار آنها و رها کردن بغضهای که از آن گوشهی جهان با خود آوردهای، در قالب این کلمات!
چیدن این کلمات از همان ابتدایی که اینجا ساکن شدم تا یک ماه قبل که آخرین کلمهها را نوشتم، تبدیل به «کلکسیون اندوه» شد. کلمات در ذهنم بارها مانند زخمهایی که شاهد آن بودم و هستم، تکرار میشدند، ذهننشین شدند. زبان جدید را تا جایی که راهی رفتن را پیدا کنم، آموختهام و امیدوارم بیشتر بیاموزم و بیشتر این کلمات را فریاد بکشم؛ کلماتی که نه از من، بلکه از مادرم «حوا»، از خواهرانم و از آنِ تمام زنان سرزمینم هستند.
بله، «کلکسیون اندوه» روایتی است در قالب شعر آزاد و به زبان فرانسوی که در چهارم اکتبر ۲۰۲۴ توسط نشر پوتان، در فرانسه به دست خوانندگان قرار گرفت و خوشبختانه با استقبال خوب خوانندگان فرانسویزبان نیز مواجه شد. از این بابت واقعاً خرسندم.
«کلکسیون اندوه» در واقع با یک روایت و تجربۀ زندگی شخصی آغاز میشود؛ تجربهای که میتوانیم آن را نمونه قرار بدهیم برای سه نسل و حتا چند نسل از زنان افغانستان؛ بهخصوص زنان هزاره. روایت سه نسلی که رنج و اندوه در رگرگ وجودشان ریشه دوانده است؛ سه نسلی که قتلعام امیر ستمگر (عبدالرحمان خان) را روایت میکنند و به غارت بردن حفیظالله امین را فریاد میکشند و فاجعۀ افشار را به یاد میآورند و در نهایت با شکنجۀ تروریستهایی به نام طالبان محکوم به حبس میشوند. از سویی، تداوم زندگی در میان این همه اندوه، برای من نشانی از شجاعت زنان افغانستان نیز هست؛ زنانی که از میان این همه اندوه صدای عشق را فریاد میکشند. چنانکه میدانید، عشق و اندوه یکی از وجوه برجستۀ تراژیک زندگی است که هر انسانی خواسته و ناخواسته با آن روبهرو میشود. بنابراین، در «کلکسیون اندوه» نهتنها بازتاب اندوه زنان افغانستان، بهخصوص زنان هزاره است که صدای عشق آنان را نیز آشکار میکند.
۲. میخواهم در مورد «کلکسیون اندوه» بیشتر بگویید؛ اینکه این ایده از کجا ناشی شد و چه فرازوفرودی را در ذهنتان پیمود؟
سالها بود که داستان زندگی مادرم «حوا» را در ذهنم تکرار میکردم و جرئت نوشتن آن را نداشتم. حوا برای من نمادی از اندوه تمام زنان سرزمین من بوده و هست. وقتی به فرانسه آمدم، بار این اندوه سنگینتر شد. تا اینکه نوشتن آن را به فارسی آغاز کردم. روزی از طریق فضای مجازی با یکی از استادان بازنشسته، مردمشناس، نویسنده، شاعر و پژوهشگر دانشگاه «Jean-Yves Loude» آشنا شدم. بارها با هم دیدار داشتیم. بدون شک، در نشستهای ما، صحبتی غیر از دانشگاه، تحقیق، وضعیت زنان افغانستان نبود. در نهایت برایم پیشنهاد داد، داستانی را که نوشتهام، به فرانسوی ترجمه کنم؛ چون به قول خودش «مطمئنم از عهدۀ این کار برمیآیی و باید بربیایی. باید صدای حواهای افغانستان بلند شوند. واقعیتها برای ما آشکار شود و…»
در نخست، به دلیل مشکلاتی زبانی از ترجمه میترسیدم، اما با وجود این ترس، شروع کردم. برای تقویت زبان دورههای کارآموزی را با اساتید زبان و ادبیات فرانسوی در لیسههای شهرمان گرفتم. در این جریان، بارها نوشتم و اصلاح کردم، پرسیدم، کتاب خریدم، فرهنگهای لغات را زیرورو کردم و… بعد از ترجمۀ متن اصلی، دوباره قرار من آقای لوود بیشتر شد و با هم متن را بارها خواندیم تا به این نتیجه رسیدیم که باید به متن شکل و فرم جدیدی بدهیم؛ شکلی که مورد پسند خوانندگان نیز قرار بگیرد. ازاینرو، آقای لوود بدون هیچ نوع تغییری در متن و محتوا، از آن اقتباس شاعرانهای کرده و آن را در قالب شعر آزاد سرود؛ چراکه من صلاحیت این کار را در خودم نمیدیدم. اینگونه شد که کلکسیون اندوه را به دست نشر سپردیم.
۳. از زمانی که متوجه شدم «کلکسیون اندوه» را به زبان فرانسوی نوشتهاید، دو پرسش همیشه در ذهنم دوره میکرد؛ یکی اینکه چرا به زبان فرانسوی نوشتهاید و دوم اینکه آیا به زبان فرانسوی آنقدر مسلط شدهاید که بتوانید کتابی بنویسید؟
نوشتن به زبان دوم به این معنی نیست که دیگر نمیخواهم به فارسی بنویسم، نه! کاملاً عکس آن است، ولی همانطوری که در جریان هستید، ما در شرایطی قرار داریم که مجبوریم صدایمان را بلند کنیم. در روزگارِ سیاهی که تلاش هر یک ما رساندن صدای زنان افغانستان به گوش جهانیان است، کلکسیون اندوه نیز پلی است برای رساندن صدای زنان افغانستان به جهانی که کمتر از دردها و رنجهای آنان آگاه بودهاند.
از سویی، درک زبان فارسی و خواندن کتاب به این زبان برای بسیاری از خوانندگان غربی، بهخصوص فرانسویزبانها میسر نیست. همچنین، زبان فرانسوی به عنوان یکی از زبانهای بینالمللی و پرنفوذ، میتواند پیام این اثر را در گوشههای بیشتری جهان برساند و به این امید دامن بزند که مخاطبان بینالمللی همدلی بیشتری نشان دهند و با آگاهی از واقعیتها، به این مبارزه برای حقوق و آزادی زنان افغان بپیوندند.
نکتۀ دوم که فرمودید در رابطه به یادگیری زبان، باید بگویم از دیدگاه من بیشتری ما حتا به زبان مادری خود تسلط کامل نداریم؛ زبانی که با آن بزرگ شدیم. زبان دوم را که کنار بگذاریم. من هم به زبان فرانسوی مسلط نشدهام. همانطوری که گفتم، با چیدن این کلمات تا جایی خودم را رساندم که بتوانم راهم را پیدا و در میان شلوغیها گم نشوم. زبان فرانسوی در کنار اینکه خیلی برای من سخت است، شیرینی خاص خودش را هم دارد. ازاینرو، با تمام علاقهمندی به یادگیری آن ادامه دادهام. شاید این یادگیری تا آخرین لحظات عمر هم تمام نشود.
۴. گفتید که این کتاب در واقع، اندوه سه نسل از زنان افغانستان، به خصوص اندوه زنان هزاره است. میخواهم جزئیتر به این مسئله بپردازید. منظور شما از اندوه زنان هزاره در هزارهجات، چیست؟ آیا اندوه زنان هزاره همان اندوهی است که دیگر زنان افغانستان دارند یا متفاوت است؟ اگر متفاوت است، این تفاوت در چه و منشأ آن را در کجا میدانید؟
بله، روایت با داستان زندگی مادرم «حوا» آغاز میشود؛ حوایی که شصت سال عمرش را در جامعۀ به شدت مردسالار زیسته است و طعم خشونت رگرگ وجودش را کبود کرده است. دختران حوا نسل دوم هستند که دقیقاً همان زندگی مادرش را تجربه میکنند، به اندوههای مادر میافزایند و مادر هنوز هم چشمبهراه آزادی است. در نهایت نوادههای حوا میآیند و حوا برای رسیدن به آرزوهای آنها که همانا آموزش است، دست به دعا بلند میکند و از خدایی که باورش دارد، برای نوادههایش آرزوی شادمانی میکند.
من در دیدگاه کلی، تفاوتی میان اندوه زن هزاره و زنان دیگر اقوام قائل نمیشوم. اندوهی که زن هزاره دارد، زن تاجیک، زن پشتون و زنان دیگر نیز دارند؛ چون همۀ اینها در زیر سلطۀ نظام قدرت زندگی کرده و میکنند، اما از آنجایی که امروز برای همه حتی جوامع بینالملل نیز معلوم شده است، هزارهها از دیر باز تا کنون، مورد خشونت، قتلعام، حذف سیستماتیک، نابرابری و تبعیض قومی قرار گرفتهاند. از این نگاه، چرا. بدون شک تفاوت قائلم. زن هزاره در کنار خشونتهای جامعۀ مردسالار قربانی سیاستهای نژادپرستانۀ حاکمان افغانستان نیز میشوند. با تمام جرئت میتوانم بگویم که حتی در مکانهای آکادمیک مثل دانشگاه میان دختر هزاره و دختران دیگر اقوام، به دلیل مذهب، نژاد و قوم آنان تفاوتی قائل میشوند. بر این اساس، میتوان گفت که زنان هزاره با تبعیض مضاعف روبهرویند؛ یکی همان تبعیضی که از سوی نظام قبیلوی، سنت مردسالار و جامعۀ سنتی علیه تمام زنان افغانستان اعمال میشود و دیگری، تبعیضی است که به دلیل قومیت و نژاد و باورهای دینیشان اعمال میشود. بنابراین، به همین تناسب، اندوه اینان نیز مضاعف است. رنجی را که زن هزاره میکشد، بیشتر از رنجی است که زنان دیگر افغانستان میکشند.
۵. چنانکه شما هم میدانید، اندوه از فقدان ناشی میشود. به نظر شما بزرگترین فقدان زنان افغانستان و به خصوص زنان هزاره چیست؟
اندوه ناشی از فقدان زنان افغانستان، بهویژه زنان هزاره، از نظر من پیچیدگیهای عمیقی دارد و از لایههای پایین اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی گستردهای نشئت میگیرد. زنان هزاره در طول دههها با چالشها و دشواریهای فراوانی روبهرو بودهاند؛ از ستمهای قومی و مذهبی گرفته تا خشونتهای جنسیتی و اجتماعی. این فقدانها تنها به معنی از دست دادن جان و حضور فیزیکی و جنسیتی آنان نیست، بلکه شامل محرومیت از حقوق اساسی و اولیه، فرصتها و آرزوهایی است که به واسطۀ ساختارهای تبعیضآمیز قومی و تحجر از آنان سلب شدهاند. کشتارهای هدفمند علیه این قوم، حملات گروههای تروریستی بر مراکز آموزشی هزارهجات به دلیل هویت قومی و مذهبی و… باعث شده است تا آنها نهتنها به عنوان زن، بلکه به عنوان گروه اقلیت، دوچند در معرض خشونت باشند.
۶. پس میشود گفت که حوا و دیگر خانمهایی که در «کلکسیون اندوه» حضور دارند، شخصیتهای تیپیک هستند که همان درد و اندوهی را دارند که دیگر زنان افغانستان، بهخصوص زنان هزاره دارند. چنانکه میدانید، شخصیتهای تیپیک ویژگیها و توانمندیها و رفتارهای منحصربهفردی ندارند. از آنها همان اعمال و کردارهایی سر میزنند و همان حرفهایی از آنها شنیده میشوند که از همگنانشان. میخواستم بپرسم، آیا «حوا»ی «کلکسیون اندوه» و دیگر زنان این روایت، در همین مرحله باقی ماندهاند یا به فردیت هم رسیدهاند؟ یعنی اندوه خاصی هم دارند که آنان را از دیگر زنان افغانستان متمایز کند؟
همانطوری که اشاره کردم، به صورت عموم میان اندوه زنان افغانستان تفاوتی قائل نیستم؛ ولی وقتی به مسئلۀ مذهب، اقلیت قومی، نژادی، تبعیض و… میرسیم، تفاوتهایی را میبینیم؛ بهطور نمونه، این روزها در صفحات اجتماعی از شکریه تبسم و دلشاد یاد میکنند؛ کسانی که به خاطر هزاره بود به رگبار بسته شدند و گردن زده شدند. وقتی چنین برخوردهایی را با هزارهها میبینیم، به این نتیجه میرسیم که زنان هزاره، دردی فراتر از درد دیگر زنان افغانستان را متحمل میشوند. مادرم؛ حوا همین از همین دسته از زنان است که رنج مضاعفی را متحمل میشود و دختران و نوادگانش نیز. منتها، نه درد او و نه درد دیگر زنان روایت، فردی نیست. دردی که آنان متحمل میشوند، درد تمام زنان هزاره و بخشی از آن دردها، درد تمام زنان افغانستان است.
از سوی دیگر، از آنجایی که هیچ تحولی در روند تغییر جامعۀ سنتی و مردسالار به وجود نیامده است، پس تفاوتی در فردیت حواها هم نمیبینیم.
۷. در شرایطی که زنان افغانستان؛ همان زنانی که شما رنج سه نسلِ آنان را روایت کردهاید، در چنگال گرگها گیر آمدهاند و فرصت زیستن انسانی را از آنها ربودهاند، به باور شما، نشر «کلکسیون اندوه» و آثار مشابه دیگر، آن هم به زبانهای بینالمللی و در کشورهای غربی؛ کشورهایی که به نحوی، درگیر قضایای افغانستان نیز هستند، چه دریچهای را میتواند به روی وضعیت زنان افغانستان بگشاید؟ یا چه تأثیری میتواند بر وضعیت دختران و زنان محروم از تحصیل و کار و زندگی انسانی، داشته باشد؟
نشر روایتهای مثل «کلکسیون اندوه» و آثار مشابه آن، به زبانهای بینالمللی، میتواند نقشی مهمی در جلب توجه جامعۀ بینالملل داشته باشد. روایتهای از این قبیل، در شرایطی که زنان افغانستان از ابتداییترین حقوقشان محروماند و در سایهی محدودیتهای بسا خطرآفرین به سر میبرند، انعکاس صدایی آنان برای جامعۀ بینالملل، نهتنها میتواند وجدان جهانی را به چالش بکشد، بلکه دریچهای برای همبستگی زنان و حمایتهای بینالمللی باز میکند. از جملۀ این تأثیرات میتوان به آگاهیبخشی به جامعۀ جهانی از واقعیتهای تلخ و ناگفته و ناشنیدۀ زنان افغانستان، فشار بر نهادها و دولتها (چراکه دولتها تحت فشار افکار عمومی قرار میگیرند)، ایجاد همبستگی و همصدایی مردم جهان و… اشاره کرد. همچنین، نشر این نوع روایتها میتواند در حفظ انتقال فرهنگ و هویت زنان افغانستان برای جامعۀ غرب نیز تأثیرگذار باشد. از سویی، نقش ادبیات و هنر در دفاع از حقوق بشر و برابری به پایۀ انسانیت را برجسته میکند.
۸. اگر ممکن است، برگردان قسمتی از روایت «کلکسیون اندوه» را برای خوانندگان ما بیاورید تا در فضای روایت قرار گیرند.
پیشتر اشاره کردم که این روایت را نخست به نثر سادۀ فارسی نوشتم، بعد آن را به فرانسوی ترجمه کردم. این آقای لوود بود که به متن ترجمهشدهای من شکل شعر آزاد را داد تا بیشتر مورد جلب توجه خوانندگان قرار بگیرد. ازاینرو، خود را کوچکتر از آن میدانم که دست به زبان شعری بزنم.
۹. مخاطبان فارسیزبان «کلکسیون اندوه» از خواندن این اثر محروم است. برای اینکه مخاطبان فارسیزبان هم از این کتاب مستفید شوند، آیا زمینۀ برگردان آن را به زبان فارسی و جود ندارد؟
همانطوری که اشاره کردم،این روایت در واقع با داستان حوا، مادرم، آغاز میشود و با دختران و نوادههایش که هر نسل در واقع همان سرنوشت حوا را دارد، ادامه پیدا کرده و پایان مییابد. حوا در واقع نمادی است از اندوه زنان افغانستان، از اینرو، همۀ ما با این روایتها آشنا هستیم. همۀ حواهای افغانستان این چرخهای باطل را گذرانده و میگذرانند. باوجوداین، دوست دارم روزی «کلکسیون اندوه» به زبان فارسی نشر شود.
۱۰. اکنون که «کلکسیون اندوه» روانۀ بازار شده و با استقبال هم روبهرو شده است، دیگر چه چیزی زیر کار دارید؟ آیا کار بعدی هم به زبان فرانسوی منتشر خواهد شد یا به زبان فارسی؟
پرسشی خوبی را مطرح کردید. کارهای بسیاری هستند که باید انجام شوند؛ چون یگانه آرزو و هدف من رساندن صدای زنان، (زنان سرزمینم) به گوش جهانیان است، حتی اگر اندکترین تأثیر را داشته باشد. کار بعدیای که به همین نزدیکیها منتشر خواهد شد، به زبان فارسی است و آنهم روایت اندوه زنان هزاره در دوبیتیهای عامیانه است. کار دیگری نیز به زبان فرانسوی زیر دست دارم که بازهم هدف از نشر آن بلند کردن صدای زنان افغانستان به گوش جهانیان است.
نظر بدهید