نوت: منابع تحقیق نسلکشی هزارهها را از اینجا دانلود کنید.
مهدی جی حکیمی
مترجم: جواد محبزاده
هزارهها کسانی هستند که با ظاهر آسیایی، زبان فارسی را با لهجهی هزارگی صحبت میکنند و بیشتر [باورمند] به مذهب تشیع و [تعدادی هم سنیمذهب] هستند. آنها که با این خصوصیات از دیگران متمایز هستند، یکی از گروههای بزرگ نژادی در افغانستان را تشکیل میدهند. این در حالی است که اکثر مردم این کشور مسلمانان سنی هستند. هزارهها در طول تاریخ افغانستان قساوتهای دستهجمعی زیادی را متحمل شدهاند. چون مرتکبین این کردارها با استفاده از فرهنگ دیرپای معافیت از مجازات جرأت بیشتر یافتهاند، تهاجمها و حملههای خود را در سالهای اخیر در برابر این جامعه تشدید بخشیدهاند. در این مقاله، استدلال میشود که حملات اخیر و جاری بر هزارهها، به موجب مادهی دوم میثاق پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی، مصادیق نسلکشیاند. با توجه به مفهوم میثاق نسلکشی، هزارهها اعضای یک گروه حفاظتشده هستند، زیرا به یک گروه نژادی یا مذهبی خاص تعلق دارند. افزون بر این، بر پایهی اطلاعات موجود، میتوان بهطور معقول باور کرد که تهاجمهایی که بر ضد هزارهها انجام میپذیرند، عناصر مادی و معنوی جنایت نسلکشی را تشکیل میدهند. جامعهی بینالمللی وجیبهی حقوقی دارد تا نسلکشی هزارهها را به رسمیت شناخته و برای پایان دادن به خشونت بیامان بر ضد این گروه، گامهای معناداری بردارد.
[درآمد]
هزارههای یکی از گروههای نژادی بزرگ افغانستان میباشند. آنها که با ظاهر آسیایی [از دیگران] متمایزند، فارسی [را با لهجهی هزارگی] صحبت میکنند و عمدتاً مذهب شیعه دارند. این در حالی است که در کشور اسلامی افغانستان، به¬طور عمده مسلمانان سنی زندگی میکنند. هزارهها در طول تاریخ افغانستان قساوتهای دستهجمعی زیادی را متحمل شدهاند. چون مرتکبین این کردارها، با استفاده از فرهنگ دیرپای معافیت از مجازات، جرأت بیشتر یافتهاند و در سالهای اخیر تهاجمهایشان بر ضد این جامعه را تشدید بخشیدهاند.
این مقاله استدلال میکند که حملات اخیر و جاری بر هزارهها، به موجب مادهی دوم میثاق پیشگیری و مجازات جرم نسلکشی (میثاق نسلکشی ) نسلکشی هستند. با توجه به مفهوم میثاق نسلکشی، از آن جهت که هزارهها به گروه مشخص نژادی یا مذهبی تعلق دارند، اعضای یک گروه محافظتشده میباشند. افزون بر این، بر پایهی اطلاعات موجود، عقلانی است که باور شود که تهاجمها بر ضد هزارهها عناصر مادی و معنوی جنایت نسلکشی را میسازند. جامعهی بینالمللی وجیبهی قانونی دارد تا نسلکشی هزارهها را به رسمیت بشناسد و برای پایان دادن به خشونت بیامان بر ضد این گروه، اقدامات معناداری انجام دهد.
مقاله به شرح زیر نگاشته شده است. بخش نخست قساوتهای مرتکبشده در برابر هزارهها را بهاختصار در زمینهی تاریخی آنها بیان میکند. بخش دوم مروری دارد بر حملات اخیر و جاریی که هزارهها را هدف قرار میدهند. بخش سوم جنایت نسلکشی را در [قالب] میثاق نسلکشی توضیح میدهد. قسمت چهارم نشان میدهد که تهاجمهایی که هزارهها را هدف قرار میدهند، با عناصر جنایت نسلکشی مطابقت دارند.
۱. پیشینهی تاریخی
نسلکشی هزارهها تاریخ درازقامت دارد. در اواخر قرن نوزدهم، عبدالرحمان خان که حاکم پشتون آن زمان افغانستان بود، دست به کشتار دستهجمعی هزارهها زد. در زمان حکومت ظالمانهی عبدالرحمان خان، در حدود شصت درصد مردم هزاره قتل عام شدند، به بردگی گرفته شده و یا به اجبار از سرزمینهایشان تبعید شدند. زمینهای هزارهها مصادره شده و در اختیار مهاجران و کوچیهای پشتون از سایر نقاط کشور قرار گرفتند. [این امور] هزارهها را مجبور کرد تا در مناطق کوهستانی مرکزی کشور پناه بگیرند.
قساوتها و بیرحمیهای جمعی در برابر هزارهها در درازنای قرن بیستم ادامه یافت. بهعنوان نمونه، در فبروری ۱۹۹۳، شبهنظامیان اتحاد اسلامی و جمعیت اسلامی به محلهی هزارهنشین افشار در غرب کابل حمله کردند. آنها، در حدود هزار غیرنظامی هزاره، از جمله زنان، کودکان، معلولان و افراد مسن را بهطرز وحشیانهای کشتند. در سپتامبر ۱۹۹۷، طالبان بهطور عمدی و خودسرانه، حدود ۷۰ غیرنظامی هزاره، به شمول زنان و کودکان را در روستای قزلآباد در نزدیکی مزار شریف ولایت بلخ کشتند.
در اگست ۱۹۹۸، طالبان بدترین کشتار دستهجمعی نژادی ثبتشده در تاریخ نوین افغانستان را در مزار شریف انجام دادند. در این رخداد، آنان بین ۲۰۰۰ تا ۸۰۰۰ غیرنظامی هزاره را بهطور روشمند اعدام کردند. در ماه می ۱۹۹۹، گروه طالبان صدها غیرنظامی هزاره، بهشمول زنان، کودکان و سالمندان را در ولایت هزارهنشین بامیان به قتل رسانده و اختطاف کردند. در ماه می ۲۰۰۰، طالبان غیرنظامیان هزاره را در نزدیکی کوتل رباتک/رباتک، در مرز بین ولایتهای بغلان و سمنگان بهطور دستهجمعی کشتار کردند. در جنوری ۲۰۰۱، طالبان دستکم ۱۷۰ فرد ملکی هزاره را در ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان اعدام کردند.
۲. قساوتها و بیرحمیهای اخیر و جاری در برابر هزارهها
با وجود پیوستش افغانستان به اساسنامهی رم دادگاه کیفری بینالمللی در سال ۲۰۰۳، قساوتها و بیرحمیها علیه هزارهها در سالهای اخیر شدت یافتهاند. تنها در چند سال گذشته در سراسر افغانستان، هزاران غیرنظامی هزاره کشته یا زخمی شده، مورد ضرب و شتم قرار گرفته، اختطاف شده، و بهاجبار از خانه و قریهیشان کوچانده شدهاند.
هزارهها بهطور خاص در حوادث متعدد، از جمله ـ که به این موارد محدود نمیشوندـ در حملات زیر هدف قرار گرفته و کشته شدهاند: مراکز آموزشی، مراکز بهداشتی [و] درمانی، عبادتگاه، راهپیماییهای اعتراضی یا مظاهرهها، مراسمهای بزرگداشت، ورزشگاهها، مراکز فرهنگی، بازارها ، مرکز نامنویسی رأیدهندگان، وسیلهی نقلیهی مسافربری و غیرنظامی، مراسم عروسی و جشن، کارگر و محل کار و دارایی و مایملک.
محلههای هزارهها، مانند منطقۀ دشت برچی در غرب کابل، بارها مورد حمله قرار گرفتهاند؛ اما عاملان آنها بدون مجازات ماندهاند. اندر باب تأثیر این رویدادهای فزاینده بر جامعهی هزارهها، سازمان ملل متحد (سازمان ملل) یادآور شده است که «گسترهی درازدامن و وسیع این حملات، بهطور مستقیم توانایی آن مردم [هزارهها] را برای انجام زندگی عادی مختل میکنند.»
۳. جنایت نسلکشی
اصطلاح «نسلکشی» به رافائل لمکین بر میگردد. وی حقوقدان کیفری بینالمللی بود که در تهیهی میثاق نسلکشی نقشی کلیدی داشت.
بر اساس مادهی دوم میثاق نسلکشی: «نسلکشی به هر یک از اعمال به شرح زیر اطلاق میشود که به قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، نژادی، قومی یا مذهبی انجام میشود:
الف) کشتن اعضای گروه؛
ب) ایجاد آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضای گروه؛
ج) تحمیل عمدی شرایط حسابشدهی زندگی بر گروهی تا به نابودی جسمی کامل یا قسمیِ آن گروه منتج شود؛
د) اِعمال تدابیر برای جلوگیری از توالد در میان آن گروه؛
هـ) انتقال اجباری کودکان آن گروه به گروه دیگر.»
بنابراین، جنایت نسلکشی از سه عنصر گسترده تشکیل شده است: ۱. عضویت در یک گروه خاص ملی، نژادی، قومی یا مذهبی؛ ۲. عنصر مادی جرم که شامل یک یا چند عمل شرحشده در مادهی دوم [میثاق نسلکشی] میشود؛ ۳. عنصر معنوی جرم که مستلزم قصد ویژه برای نابودکردن –کلی یا قسمی- یک گروه حفاظتشده است. اکنون، هر یک از این سه عنصر را بهترتیب و با توجه به وضعیت هزارهها بررسی میکنیم.
۴. نسلکشی هزارهها
الف. عضویت در یک گروه حفاظتشده
هزارهها یک گروه متمایز نژادی افغانستان هستند. آنها به یک لهجهی خاص زبان فارسی، که به نام هزارگی معروف است، صحبت میکنند. هزارگی اصطلاحی است که اگر گستردهتر در نظر گرفته شود، به فرهنگ و آداب و رسوم مردم هزاره نیز اشاره دارد. همچنین، آنها به میانجی ظاهر بدنی آسیایی خود، بهراحتی از غیر هزارهها قابل تشخیص هستند. هزارهها اکثریت جمعیت مناطق مرکزی افغانستان (هزارهجات) را تشکیل میدهند. در سایر ولایات کلیدی؛ مانند کابل و بلخ، هرات، فراه و بغلان و بدخشان [نیز] تعداد قابل توجهی را تشکیل میدهند. افزون بر آن، اکثر قریب به اتفاق هزارهها شیعهمذهب هستند و بخشی از آنها نیز سنیمذهب هستند و در کشوری زندگی میکنند که اکثر نفوس آن را مسلمانان سنیمذهب تشکیل میدهند. بنابراین، با توجه به معنای مادهی دوم میثاق نسلکشی، مردم هزاره به جهت تعلق به یک گروه نژادی یا مذهبی خاص، اعضای یک گروه محافظتشده هستند.
ب. عنصر مادی
۱- نسلکشی با کشتن اعضای گروه
هزارهها بهعنوان یک گروه محافظتشده در معرض کشتارهای عمدی و هدفمند قرار گرفتهاند که با تعریف نسلکشی [مندرج در میثاق نسلکشی] مطابقت دارد. نسلکشی شامل کشتن اعضای یک گروه محافظتشده است که از آن نابودی کلی یا قسمی آن گروه قصد شده باشد. در سالهای اخیر، شاخهی داعش خراسان، طالبان و دیگر بازیگران [حاضر در منطقه] هزاران غیرنظامی هزاره را در شهرها و قریهجات ولایات مختلف در سراسر افغانستان کشته و زخمی کردهاند.
در حالی که بسیاری از حملات ثبت و ضبط نمیشوند، رخدادهای ثبتشدهی تلفات غیرنظامیان در سالهای اخیر، میزان حملات عمدی به هزارهها در افغانستان را بیشتر نشان میدهند. بهعنوان نمونه، در سال ۲۰۱۷، سازمان ملل متحد هشت رخداد را ثبت کرد که منجر به تلفات ۴۱۸ غیرنظامی شدهبودند (۱۶۱ کشته و ۲۵۷ زخمی). در سال ۲۰۱۸، سازمان ملل ۱۹ حادثه را ثبت کرده که منجر به تلفات ۷۴۷ غیرنظامی شدند (۲۲۳ کشته و ۵۲۴ زخمی). در سال ۲۰۱۹، سازمان ملل ۱۰ حادثه را ثبت کرده که منجر به تلفات ۳۰۸ غیرنظامی شدند (۱۱۷ کشته و ۳۶۸ زخمی). در سال ۲۰۲۰، سازمان ملل ۱۰ حادثه را ثبت کرده که منجر به تلفات ۴۸۵ غیرنظامی شدند (۱۱۲ کشته و ۱۹۶ زخمی). در شش ماه نخست سال ۲۰۲۱، سازمان ملل ۲۰ رویداد را ثبت کرده است که در آنها هزارهها هدف قرار داده شدند و به تلفات ۵۰۰ غیرنظامی منجر شدند(۱۴۳ کشته و ۳۵۷ زخمی). با توجه به این آمار، از اول جنوری ۲۰۱۷ تا ۳۰ جون ۲۰۲۱، سازمان ملل ۶۷ رویداد را به ثبت رسانده که در آنها هزارهها هدف حملات قرار گرفتند و به قربانی ۲۴۵۸ منجر شدند (۷۵۶ کشته و ۱۷۰۲ مجروح). این امر در حالی است که حتا رقم واقعی تلفات غیرنظامیان هزاره در این دورهی چهارونیم ساله بسیار بیشتر از آن چیزی است که به عدد نشان داده میشود. این را به این جهت میتوان ادعا کرد که بسیاری از رویدادها گزارش نشدهاند.
فراتر از این بازهی زمانی محدود، جنبههای خاصی از کشتار هزارهها نشان میدهند که تصویر کلی، بهطور قابل توجهی، جدیتر [از گزارشها] است. نخست از همه، حملات مرگبار گسترده و نظاممند هستند و قریب تمام جنبههای جامعهی هزاره در سراسر افغانستان را هدف قرار میدهند. از زایشگاهها گرفته تا مدارس، عبادتگاهها، وسایل حمل و نقل عمومی، مکانهای کاری، عروسیها، ورزشگاهها، بازارها، رویدادهای فرهنگی، اجتماعات، ملکیتهای شخصی و غیره… دوم اینکه ماهیت بسیار وحشیانه و تکاندهنده این تهاجمها، جنبهی دیگری از شیوهی کار را نشان میدهد. یعنی [هدف کسانی که دست به چنین کارهایی میزنند] ایجاد وحشت در میان هزارهها در سراسر کشور است. با توجه به انتخاب آگاهانهی اهداف بسیار آسیبپذیر؛ مانند زایشگاهها و مکاتب دخترانه، وحشیانه بودن این حملات آشکار میشود.
سوم اینکه افزون بر آن، در بسیاری از قتلها، فنون وحشتناک به کار گرفته شدهاند؛ از جمله ذبح کردن/سر بریدن، مُثله کردن و شکنجه کردن. غایت اینها آن بوده تا نهایت ترس و رعب را در میان هزارهها گسترانده و تزریق کنند.
چهارم هم اینکه کشتار جمعی هزارهها در سالهای اخیر باید در زمینهی تاریخی وسیع آن درک شود: حملات سالهای اخیر تحولات جدیدی نبوده یا حوادث از بیخ و بنبریده نیستند؛ بلکه آنها حاکی از ادامهی قرنها قساوت بر ضد این مردم و آزار و اذیت این گروه نژادی هستند.
۲- نسلکشی از راه ارتکاب اعمال دیگر
همچنان که در بخش سوم توضیح دادهشد، نسلکشی تنها به کشتار اعضای یک گروه خلاصه نمیشود. در واقع، برخی از اعمال دیگری نیز هستند که اگر «با هدف از بین بردن، کلی یا قسمی یک گروه محافظتشده» انجام شوند، نسلکشی شمرده میشوند. این اعمار دیگر، شامل «ایجاد آسیب جدی جسمی یا روحی به اعضای گروه» و «تحمیل عمدی شرایط حسابشدهی زندگی بر گروهی تا به نابودی جسمی کامل یا قسمیِ آن گروه منتج شود» میشوند. نمونههای همچون اعمالی، در میان و افزون بر موارد دیگر، شامل کوچاندن اجباری ، محروم کردن از سرچشمههای حیات انسانی ، زجر مداوم (Persecution) و کشتار جمعی حیات [انسانی].
این اعمالی که [در بالا از آنها یاد رفت] و نسلکشی شمرده میشوند نیز علیه هزارهها انجام یافتهاند. در طول تاریخ افغانستان، هزارهها بهزور از سرزمینهای خود آواره شدهاند. همچنین، در همین اواخر در ولایات مختلف کشور از جمله میدان وردک، غزنی، ارزگان، دایکندی، هلمند، بلخ و کابل نیز همین عمل تکرار شده است. افزون بر آن، هزارهها در سرزمین و ملکیت خود نیز با تهاجمها مواجه شدهاند. این تهاجمها، آنها را از منابعی که برای بقا ضروریاند محروم میکردند. به عنوان مثال، کوچیهای پشتون با حمایت طالبان به کرات و مرات به روستاهای هزاره حمله کرده، ملکیت، محصولات زراعتی و حیوانات آنها را از بین برده و غارت کردهاند. [علاوه بر آن] دسترسی آنها به بندهای آب را مسدود کردهاند. این تهاجمها برای مردم هزارهای که در قریهجات زندگی میکنند، بسیار مضر و خطرناک بودهاند؛ زیرا آنها به کشاورزی، بهعنوان منبع درآمد و معیشت خود، وابستگی تمام دارند.
علاوه بر این، هزارهها تحت رژیمهای مختلف در کشور مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند و هنوز در سالهای اخیر، آزار و اذیتشان شدت گرفته است. اضافه بر آن، هزارهها موارد متعددی از کشتارهای گروهی و دستهجمعی را، دستکم از اواخر قرن نزدهم متحمل شدهاند. آن موارد، قساوتهای گستردهی که توسط طالبان انجام شدهاند را در برمیگیرند. حملات گستردۀ اخیر بر هزارهها در سراسر افغانستان تداوم این مبارزات –که عمری به درازی قرنها دارند- و خشونت نظاممند علیه این گروه را انگشتنشان میکنند. در کنار منجر شدن به تلفات گستردهی غیرنظامیان، این کشتارهای بیامان، درد و رنجهای بزرگی بر بازماندگان این قساوتها و بیرحمیها نیز تحمیل کرده است.
ج. عنصر معنوی
۱. قصد ویژه
یکی دیگر از عناصر تعیینکنندهی جنایت نسلکشی که به عنصر معنوی مربوط میشود، قصد ویژه است. این عنصر تصریح میکند که عمل نسلکشی باید با «هدف از بین بردن، کلی یا قسمی یک گروه ملی، نژادی، قومی یا مذهبی» انجام شود. به عبارت دیگر، نسلکشی «ایجاب میکند که با قصد ویژهی از بین بردن یک گروه محافظتشده» بهطور کامل یا قسمی انجام شود.
در مادهی دوم میثاق نسلکشی، اصطلاح «کامل یا قسمی»، بیش از آن که به تخریب و نابودی واقعی اشاره کند، نیت [از بین بردن] را منظور میدارد. به این ترتیب، هر یک از اقدامات ذکرشده در مادهی دوم میثاق مزبور، که با هدف از بین بردن بخشی از یک گروه محافظتشده انجام شود، عمل نسلکشی را تشکیل میدهد. با این حال، لازم نیست که قصد خفته در پشت اعمال نسلکشانه، برای مدت بلند برنامهریزی شود. در واقع، قصد ویژه برای از بینبردن یک گروه محافظتشده ممکن است در مراحل بعدی یک عملیات بروز کند، نه در موقع شروع حمله.
قصد از بین بردن میتواند از طریق شواهد مستقیم یا پیآیدهای واقعی اثبات شود. شواهد مستقیم شامل وجود یک برنامهی یا سیاست برای حمله به یک گروه محافظتشده است. در صورت عدم وجود شواهد مستقیم که بر قصد نسلکشی دلالت کند (مانند اظهارات صریح)، قصد ویژه «هنوز میتواند از پیآیدهای واقعی جرم استنباط شود». پی-آیدهای واقعی جرم شامل «حمله به داراییهای فرهنگی، مذهبی یا نمادهای گروه» میباشد. در واقع، نابودی جسمانی یک گروه با حملات سنجیدهشده بر داراییهای فرهنگی و دینی گروهی مورد تهاجم یکجا میباشد. بهعنوان مثال، حملات از پیش تعیینشده به عبادتگاهها و خانههایی که به یک گروه محافظتشده تعلق دارند، میتواند قصد نابودی آن گروه را بهخوبی نشان دهد.
علاوه بر این، قصد ویژه را میتوان از جابجایی اجباری یا انتقال اعضای گروه مورد نظر استنباط کرد. همچنان، میشود قصد ویژه را از «اعمال مجرمانهی دیگر که در برابر عین گروه انجام میپذیرد، از راه سنجش شدت عمل ارتکابیافته، هدف قرار دادن نظاممند قربانیان به دلیل عضویت در گروه خاص یا تکرار اقدامات مخرب و تبعیضآمیز» استنباط کرد.
۲. شواهد قصد ویژه
به جرأت میتوان گفت/ پذیرفت که در حملات بر هزارهها، عنصر معنوی [جرم نسلکشی] وجود داشته است. زیرا این حملات انجام شدهاند تا بخشی از این گروه نژادی را نابود کنند. عوامل مختلفی از وجود قصد ویژه برای هدف قراردادن این گروه محافظتشده حکایت دارند.
نخست، حملات بیشماری در برابر هزارهها ـ روی اهداف کاملاً غیرنظامی مانند بیمارستانها، مکاتب و مساجدـ انجام یافتهاند. سازمانهای شبهنظامی افراطی، از جمله شاخهی داعش خراسان، بهصراحت مسئولیت آنها را بر عهده گرفتهاند. طالبان نیز بهصراحت قصد خود را برای قتل هزارهها در موارد قبلی اعلام کردهاند. همین اعترافها (پذیرش داوطلبانهی مسئولیت حمله به تعداد بیشماری از اهداف غیرنظامی هزاره که در آن بسیاری از قربانیان زن و کودک بودهاند) برنامه یا سیاستی را برای هدف قراردادن عمدی هزارهها آشکار میسازد.
دوم، در بسیاری از موارد، عاملان حملات به غیرنظامیان هزاره، با اشاره به قربانیان، بهطور عمدی و حسابشده از اصطلاحات تحقیرآمیز استفاده کردهاند. در آن اظهارات، خواستار خشونت بیشتر علیه این گروه شدهاند. بهعنوان مثال، در توجیه حملهی مرگبار بر تظاهرات مسالمتآمیز توسط هزارهها در سال ۲۰۱۶ در کابل، شاخهی داعش خراسان اظهار داشت که قربانیان آن حمله، «بیهیچ شک و تردید کافر بودند و… هر کس در این امر یا حقِ کشتن آنها شک کند، به نوبه خود مرتد است.» گزارشی از یوناما در باب این رخداد در یافت که «به نظر میرسد که حملهی مزبور، بهطور عمدای کسانی را هدف قرار داده است که به یک جامعهی دینی و نژادی مشخص ربط دارند. همچنین، مسئولین حمله از زبانی استفاده میکنند که از نفرت مذهبی و تحریک خشونت حمایت میکند.»
سوم، در بسیاری از رخدادها، پیش از اینکه عاملان [کسی را] بکشند یا اختطاف کنند، هزارهها را از غیرهزاره جدا کرده، روشمندانه به تعقیب آنها پرداخته، بهطور مشخص آنها را مورد شناسایی قرار داده و فقط به آنها حمله کردهاند. بهعنوان نمونه، در ۲۵ جولای ۲۰۱۴، طالبان دو اتوبوس عمومی را در منطقهی بدگاه شبانه متوقف کرده، مسافران را مورد شناسایی قرار داده و شناسنامههایشان را بررسی کردند. این شورشیان، سپس، ۱۴ هزاره را از ۳۲ نفر دیگر جدا کرده، دستهایشان را بسته و به تیرباران کردند. در میان آن ۱۴ قربانی هزاره، سه زن و یک کودک [نیز] بودند.
چهارم، قصد ویژه میتواند از حمله به داراییها یا ملکیتهای دینی و فرهنگی یا نمادهای یک گروه استنباط شود. هزارهها، افزون بر موارد دیگر، در مراکز آموزشی، عبادتگاهها، تجلیلهای یادواره، مراکز فرهنگی، رخدادهای عنعنویشان به کرات و مرات مورد هدف قرار گرفتهاند.
پنجم، قصد خاص [که مطابق تعریف نسلکشی] لازم [است] را میتوان از جابجایی یا انتقال اجباری اعضای گروه مورد نظر نیز استنباط کرد. همانطور که پیش از این بحث شد، هزارهها بهطور غیرقانونی و اجباری از سرزمینها و خانههای خود در ولایات مختلفِ سراسر افغانستان آواره شدهاند.
ششم، قصد ویژه را میتوان از «اقدامات مجرمانهی دیگر که در برابر یک گروه نظاممندانه انجام میشود» و «میزان جنایات انجامشده» استنباط کرد. حملات گسترده و نظاممند بر هزاره ها تنها در سال های اخیر – که تقریبن تمام جنبههای زندگی هزارهها را هدف قرار دادهاند- الگویی واضح از خشونت عمدی، حاد و گسترده علیه این گروه خاص را نشان میدهد. این الگو در زمینهی جنایات تاریخی بلندمدت در برابر هزارهها آشکارتر میشود.
هفتم، هدف قراردادن هزارهها بر اساس نژاد و هویت مذهبیشان توسط سازمانهای کلیدی مختلف مورد تأکید قرار گرفتهاست. برای مثال، سازمان ملل متحد «ردهی فزایندهی حملات عمدی» بر ضد گروه نژادی هزاره در افغانستان را تأیید کرده است. بر اساس یافتههای هیأت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) ردهی حملات هدفمندانه در برابر هزارهها «نشاندهنده ادامهی آسیب شدید به غیرنظامیان این جمعیت است که توسط یوناما مستند شده است. یوناما به شدت نگران حفاظت و امنیت این گروه اقلیت و تأثیر منفی این حملات بر آزادی مذهب، جنبشها و کیفیت زندگی آنها است». بیانیهها و ابراز نگرانیهای مشابهی از سوی سازمانهای دیگر، از جمله دیدبان حقوق بشر، عفو بینالملل، و موزهی یادبود هولوکاست ایالات متحده صادر شدهاند.
۵. نتیجهگیری
معقول است که پذیرفته شود که، مطابق مادهی دوم میثاق نسلکشی، جنایات علیه هزارهها با عناصر جنایت نسلکشی مطابقت دارند. امضاکنندگان میثاق موظف اند از نسلکشی «جلوگیری کرده و [عاملان آن را] مجازات کنند». حملات مداوم بر این گروه نژادی، که با جوِ پایدار معافیت از مجازات تقویت میشود، پیامدهای دائمی و فاجعهبار عدم کنش در مواجهه با قساوتها و بیرحمیهای بیامان را یادآوری میکند. زمان آن است که جامعهی بین المللی نسلکشی هزارهها را به رسمیت بشناسد و اقدامات سریع و قاطع انجام دهد تا وجود میثاقی [چون میثاق نسلکشی] مدلل گردد.
نظر بدهید