اسلایدر حقوق بشر زنان

عورتِ جنس، یا عورتِ جهل؟

حافظ
عورت در لغت تنها به معنای آلت تناسلی نیست، معناهای دیگری هم دارد. یکی از معناهای عورت، «امری است که انسان از آن شرم داشته باشد».

در متون قدیم فارسی، امور شرم‌آور، از جمله «جهل» را بارها به عورت تشبیه کرده است. در شعرهای ناصر خسرو، در تاریخ بیهق، در مرزبان‌نامه و در بعضی از دیگر آثار کلاسیک فارسی، تعبیر «عورتِ جهل» بارها به کار رفته است.

در مرزبان‌نامه (باب چهارم، داستان دیو گاوپای) آمده است که «اکنون رای من آنست که در مجمعی عام بنشینم و با او در اسرار علوم و حقایق اشیا سخن رانم تا او در سوال و جواب من فرو مانَد و عورتِ جهل او بر خلق کشف کنم… ».

«عورتِ جهل» تشبیهِ صریح است. از لحاظ تاثیر بر مخاطب و کیفیت بلاغی، در فارسی، تشبیه صریح یکی از شگردهای مهم نویسندگی‌ست. معمولا در مواردی که شک و شبهه کم‌تر و شباهت آشکار و قوی باشد از تشبیه صریح استفاده می‌شود. عورتِ جهل به این معناست که «جهل، شرم و ننگ و عورت است. چیزی است که صریحا و آشکارا و بدون شک از آن شرم داریم». در فارسی کلاسیک، به همین معنا، جهل و جهالت را بارها به عورت و چیزی که از آن شرم داشته باشیم، تشبیه کرده است.

وزارت عدلیه‌ی طالبان چند روز پیش مجموعه‌قوانینی را بیرون داد که از آن جمله «صدای زن» را «عورت» خوانده است. البته منظور طالبان از عورت معنای جنسی آن است. یعنی از نظر طالبان صدای زن تحریک‌کننده است و حکمِ آلت تناسلی دارد.

البته زور قالب ندارد. برای جهان مهم نیست که در افغانستان چه می‌شود و در داخل هم طالبان از مردم زورند. این گروهِ مست از قرآن و کلاشینکف، بی‌هیچ دوراندیشی و احترام و حرمت، چپ و راست به مردم شلاق می‌زنند که قوانین عقب‌ماندگی جا بیندازند. عجیب است، چند دهه پیش استالین و مائو میلیون‌ها آدم را کشتند، قحطی و فرار و بی‌خانمانی راه انداختند تا به اجبار سنت را ممنوع و مردم را مدرن کنند، اکنون طالبان میلیون‌ها آدم را گرو گرفته که بر عکس آنان، به اجبار سنت را احیار و مدرنیته را ممنوع کنند.
بسیاری از نیروهای طالبان از حوادث چند دهه پییش نیز بی‌خبرند. تمام دارایی فکری عموم این‌ها چهار حدیث و چند عدد کلاشینکف است. با قرآن و کلاشینکف، داعیه‌ی رهایی‌بخشی و هدایت و استقلال دارند. با عقب‌ماندگی، ادعای رشد و پیش‌رفت دارند. البته قدرتی که منتقد نداشته باشد، همین است. طالبان نه تنها اهل انتقادپذیری نیستند، بلکه در برابر ملا هبت‌الله مردم را جسدی در غسال‌خانه می‌خواهند. در چنین وضعیتی التبه دور از انتظار نیست که صدا را آلت تناسلی بخوانند و اگر از دست‌شان بیاید، به خوردن و نفس‌کشیدن نیز رنگ جنسی بدهند.

اما به یاد تاریخ بماند که در دنیای معاصر عورتِ جنس نداریم، عورتِ جهل داریم. اگر از چیزی ننگ و عار کنیم، اگر «امری باشد که از آن بشرمیم»، جهل است. در دنیای معاصر دیگر صدای زن آلت تناسلی حساب نمی‌شود ولی مغزی، تعلیمی، مدرسه‌ای، استادی، رهبری، گروهی که این‌قدر غرق جهالت باشد، شرم و عورت حساب می‌شود.

اگر انصاف باشد، اگر ایمان به امیدِ تقرب به خدا انسانیت را نابود نکرده باشد، طالبان باید به جای عورت‌پنداشتن صدای زنان، مدارس و خانواده و تعلیم و فرهنگی را عورت حساب کنند که چنین فکر و فهمی به آنان تحمیل کرده‌اند. این چه دین و آیین و ایمان و خویشتن‌داری و مدارا و دعوت به هدایت است که پس از ممنوعیت تحصیلی، پس از ممنوعیت کار، پس از ممنوعیت آزادی انتخاب، اکنون آخرین نشانه‌ی انسان‌بودن، یعنی صدا و زبان را نیز ممنوع کنند؟ مگر عورتی، مگر شرم و ننگی، مگر بی‌انصافی و پلیدی‌ای شرم‌آورتر از این هم وجود دارد؟ درین سه سال حاکمیت طالبان از فقر و گرسنگی میل جنسی مردم نابود شده است، طالبان اما از بدمستی صدای زنان را هم آلت تناسلی تصور می‌کنند.

موضوعات: طالبان، زنان، صدا، عورت.