«درمسیر راه بودم، از خانه برایم تماس گرفتند که شخصی که بالای من حمله کرده، از زندان آزاد شده است.» مردی که پس از سقوط جمهوری از زندان آزاد شده و خانوادهی شبانه شبدیز را نگران کرده، یکی از نیروهای طالبان است که در دورهی جمهوری، به شبدیز حمله کرده و او را لتوکوب کرده بود. به دنبال این رویداد که در روزهای پایانی حکومت جمهوری رخ داده، این فرد توسط نیروهای امنیتی بازداشت و زندانی شده بود.
او، پس از آزادیاش هنگام سقوط افغانستان، دنبال شبانه تا خانهی پدریاش در روستای آنها میرود؛ دقیقاً زمانی که شبدیز برای فرار از طالبان، به کابل پناه برده است.
شبانه شبدیز، معترض به سیاستهای ضدبشری در افغانستان و یکی از بنیانگذاران جنبش زنان مقتدر افغانستان است و اکنون زنان را در «جنبش صدای زنان افغانستان» در تهران همراهی میکند. او دانشآموختهی حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه بدخشان است. شبدیز، در روزهای دانشجوییاش در رسانههای محلی بدخشان، در حوزهی مسائل زنان کار میکرد. او، در جریان کارهای رسانهای، فعالیتهای مدنی نیز داشت و در زمینهی آگاهیدهی به زنان فعال بود.
شبدیز برای مدتی در شوک سقوط افغانستان، در تنهایی خودش در کابل زندگی میکند؛ اما دیری نمیگذرد، و همراه دیگر زنان به خیابان میزنند و در مقابل سیاست سرکوب طالبان اعتراض میکنند. خانم شبدیز با معترضان زن در کابل، دمخور شد و از آنها میخواهد تا در همه اعتراضهای شان او را با خود داشته باشند.
شبانه شبدیز، زمانی که بیمار است و حال بلندشدن از رخت خوابش را ندارد، برای نخستین بار در یک برنامهی اعتراضی در ۲۲ فبروری ۲۰۲۲ که با شعار «نان، کار، آزادی» در واکنش به محدودیتهای روزافزون طالبان در پلسرخ شهر کابل برگزار شده بود، اشتراک میکند.
او، همین گونه در ۲۶ مارچ ۲۰۲۲ در یک اعتراض خیابانی دیگر زنان که به خاطر بازشدن مکتبهای دخترانه برگزار شده، اشتراک میکند.
شبدیز که سالهای زیادی به خاطر ترویج برابری زنان و مردان، مبارزه کرده بود، در دورهی حاکمیت طالبان آرامش نمیگیرد و با وجود تهدیدهایی که متوجه او بود، در بیشتر برنامههای اعتراضی زنان شرکت میکرد. شبدیز، در نُه جون ۲۰۲۲ در یک اعتراض خیابانی در شهر کابل که برای آزادی فیضالله جلال، استاد دانشگاه برپا شده بود، شرکت کرد و دو خواهرش را که یکی در کابل دانشجو بود و دیگری دانشآموز نیز با خود همراه میکند. فردای این روز، در مورد شکلدهی جنبش زنان مقتدر افغانستان، با زنان دیگری حرف میزند که تا آن زمان، هیچ گونه فعالیت مدنی نداشتند. پس از گفتوگو، فردای آن روز در یک نشست خبری، تشکیل این جنبش را اعلام کردند. شبدیز و شماری از زنان دیگر، در ۱۱ جون ۲۰۲۲، یک اعتراض خیابانی گسترده را در شهرنو کابل، کنار وزارت زنان وقت و امربهمعروف فعلی به راه انداختند. طالبان در واکنش به این راهپیمایی، مثل همیشه خواستند آنها را با فیرهای هوایی و زدن با قنداق تفنگ و شلاق از هم متفرق کنند. آنها اما به اعتراض شان ادامه دادند که در نتیجه، از هر طرف با رفتارهای خشونتآمیز روبهرو شده و برنامهی شان به هم ریخت. میگوید که طالبان «در این زمان مرا با چندین دختر در داخل یک دکان انداختند و گوشیهای ما را گرفتند.» به گفتهی شبدیز، طالبان پس از بازرسی گوشیهای همراه این دختران، ویدیوها و تصویرهایی را که آن روز ضبط کرده بودند، حذف کرده و با دندهی برقی و قنداق تفنگ آنها را لتوکوب کردند.
شبدیز و دیگر دختران، پس از چهار ساعت ماندن در آن دکان، آزاد میشوند؛ اما، نیروهای طالبان، به دنبال آنها راه میافتند تا محل زندگی شان را پیدا کنند. «چند مسیر را طی کردیم و با چادر تبدیلکردن و به سختی خود را خانه رسانیدیم.» خانم شبدیز، تمنا زریاب و دیگر زنان در ۱۱ جون، به خاطر حجاب اجباری، اعتراض خیابانی کردند و برنامه داشتند چادریای را به آتش بکشند که آن روز هم با خشونت طالبان مواجه شدند. طالبان آنها را با خشونتهای لفظی، فیرهای هوایی و شلاق متفرق کردند. با گذشت مدت اندکی، طالبان، تمنا زریاب را با خواهرانش بازداشت کردند. پس از آن، معترضان زن، برنامههای اعتراضی شان را در فضای سربسته برگزار کردند که تا حالا ادامه دارد. در همین مسیر، آنها در ۱۶ جون ۲۰۲۲ در واکنش به گفتههای عمرانخان، نخستوزیر پاکستان مبنی بر فرستادن نیروی کار به افغانستان، در خانه یک برنامه اعتراضی به راه انداختند.
این زنان در همه مناسبتها و به دنبال هر محدودیتی که بر زنان وضع میشد، برنامههای اعتراضی راه میاندازند.
زنان در حاکمیت طالبان با این که برای پسگیری حقوق اساسی شان، حمایت نشدند، اما با آن هم، شماری از زنان، محدودیتهای وضعشدن از سوی طالبان را تحمل نکرده و در مناسبتها و زمانهای مختلف در شکلهای مختلف حقوق شان را مطالبه میکردند. در ادامهی این رویارویی، طالبان بیشتر از پیش بر وضع محدودیتها و سرکوب زنان کوشیدند و در همین راستا، معترضان زیادی را بازداشت، زندانی و شکنجه کردند.
شبدیز پس از چند وقت زندگی در کابل، به بدخشان برمیگردد و در این وقت یکی از روزها در خیابان توسط طالبان شناسایی شد. نیروهای طالبان هنگامی که میخواستند با استفاده از زور او را سوار رنجر کنند، او موفق می شود که از محل فرار کند. میگوید پس از آن از شهر به روستای مادریاش رفت؛ ولی باز هم زیر تعقیب طالبان بود. از سویی هم، در این جا امام مسجدی او مرا مرتد و بغاوتگر خوانده بود و گفته بود که «این دختر از هر جایی پیدا شد، باید کشته شود.»
شبانه شبدیز برای این که جانش در امان باشد، سرانجام ناچار میشود که راه مهاجرت به ایران را در پیش بگیرد. او در هفتههای پایانی سال گذشته کولهبار این سفر را بست و در آن جا، فعالیتهای اعتراضیاش را از سر گرفت. میگوید که میخواهد با صدای او، صدای دادخواهی زنان رساتر شود«؛ چون از یک صدا، دو صدا بهتر است و از دو صدا، سه صدا…»
شبدیز با این که از زیر سلطهی طالبان دور است و امنیت فیزیکی نسبی دارد، اما همیشه با ناامیدی و ترس از اخراج به دلیل تمدیدنشدن ویزا به زندگی ادامه میدهد؛ ترسی که اگر محقق شود، او را در دام طالبان میاندازد و «آن زمان کار تمام است و به جز کشتن، کاری با من نخواهند داشت.» شبدیز با این همه ناخوشی ذهنی که دارد، همواره در فکر کار برای زنان و مبارزه برای حقوق آنها است؛ طوری که خودش میگوید: «تا خون در رگم دارم، برای آبادی افغانستان و آزادی زنان کشورم کار و مبارزه میکنم.»
طالبان پس از بازگشت به قدرت، محدودیتهای زیادی را روی زنان وضع کرده و تقریباً همه حقوق اساسی زنان را از آنها سلب کردند؛ رویکردی که سبب شد صدها زن از خانه تا خیابان در برابر آن ایستادگی کنند و برای پسگیری حقوق شان زخمهای زندان و تا قرارگرفتن در برابر مسلسل طالبان را به جان بخرند.
نظر بدهید