بیشتر مقامهای طالبان از نظر مذهبی، سنی حنفی اند، اما در عمل مانند وهابیها رفتار میکنند. وهابیها، شیعیان را کافر و واجبالقتل میدانند. برای فریب افکار عمومی برخی از مقامهای طالبان، هرازگاهی ادعا میکنند که فعالیت وهابیها را در افغانستان از بین میبرند؛ اما این موضوع از نظر اعتقادی کاملاً منتفی است؛ از یک سو، طالبان افراطیترین گروه در میان گروههای تندرو اسلامی به شمار میرود و در سوی دیگر، طالبان در مقاطع مختلفی با گروههای وفادار به وهابیت مانند القاعده و داعش، لشکر جهنگوی، سپاه صحابه و بعضی شبکههای دیگر، در یک جهت حرکت کرده اند. این ادعا بیشتر نمایش سیاسی برای راضینگهداشتن ایران و قطر است؛ چون حکومت شیعی ایران در حالی که از مخالفان سرسخت و سنتی گروههای بنیادگرای سنی به حساب میآید، در جریان جنگ طالبان با رژیم جمهوری تحت حمایت امریکا، بیشترین کمک مالی و تسلیحاتی را به طالبان کرده بود و چرخش طالبان و تظاهر به ضدیت با وهابیها را میتوان واکنشی به تغییر سیاست محمد بن سلمان در امور افغانستان و راضینگهداشتن حکومت قطر از سوی طالبان مرتبط دانست.
در حالی که طالبان پس از تسلط بر افغانستان، امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجهی حکومت کنونی این گروه را برای جلب اعتماد شیعیان، به دایکندی فرستاده بود و او در آن جلسهی کوتاه نیمساعته، به شیعهها اطمینان داده بود که طالبان آنها را از خود میدانند، در عمل اما سران گروه طالبان، شیعیان را مشرک، کافر و مذهب آنها را مردود میدانند و تا جای ممکن، سعی دارند، فعالیتهای مذهبی و فرهنگی شیعیان را از هر جهت محدود کرده و حقوق مذهبی آنها را نادیده بگیرند. در این نوشته، چند مورد از مصداقهای عینی عملکردهای طالبان در برابر مذهب شیعه را به طور نمونه میآوریم.
۱: یکی از مسائلی که برخی از اعضای هیئت رژیم جمهوری در جریان گفتوگوهای صلح قطر – ۱۳۹۹- با طالبان اختلاف نظر داشتند، کنارگذاشتهشدن فقه جعفری از سوی طالبان در جریان این گفتوگوها بود؛ زیرا یکی از پیششرطهای طالبان برای گفتوگو، مذاکره بر مبنای اصول فقه حنفی میان آنها و هیئت رژیم جمهوری بود. طالبان، پس از تسلط دوباره بر افغانستان، پس از این که قانون اساسی رژیم جمهوری را لغو کردند و به محاکم ابلاغ کردند که همه فیصلهها، باید بر مبنای فقه حنفی انجام شود، به خودی خود، قانون احوال شخصیهی اهل تشیع از روند بررسی قضایای حقوقی مربوط به پیروان آن، کنار گذاشته شد.
رادیو آزادی، در ۲۱ سرطان ۱۴۰۱ به نقل از برخی شیعیان، در گزارشی نوشته بود: «شماری از پیروان مذهب جعفری، ادعا می کنند که طالبان تمام امور را در نهادهای شان بر اساس مذهب حنفی به پیش میبرند. همین اکنون، در نهادهای عدلی و قضایی و دیگر ادارهها فقه جعفری کنار گذاشته شده است. این کار، به آزادی مذهبی و حقوق شیعیان آسیب رسانده است.»
یافتههای جادهی ابریشم، نشان میدهد که طالبان، به گونهی ساختارمند و در بخشهای آموزشی، عدلی و قضایی، فقه جعفری را کاملاً حذف کرده و همه امور را مطابق فقه حنفی فیصله میکنند.
در بخشی از کتاب نظامنامهی امارت اسلامی، نوشتهی عبدالحکیم حقانی، آمده است: «قضاوت فقط، طبق مذهب رسمی حنفی صورت گیرد و سایر اقلیتها، هیچ جایگاهی در قضاوت ندارد. (لابد فیالدوله من عدم الاذن للامتیازات القضائیه للاقلیات) دولت نباید برای اقلیتهای مذهبی، امتیاز قضایی بدهد و اگر اقلیتها در قضاوت جایگاه پیدا کند، باعث شکست نظام دینی میشود؛ همان گونه که در حکومت عثمانی چنین شد… غیر از حنفی، سایر مذاهب در سرزمین افغانستان، به ویژه بین عوامالناس، مایهی ننگ شمرده میشود (یعد عارا فی دیار افغانستان خصوص بین عوامالناس) و ازدواج یک دختر حنفیمذهب با یک فرد غیرحنفیمذهب، در عرف مردم افغانستان جایز نیست.»
۲: طالبان همه قاضیان و کارمندان هزارهتبار را از دادگاههای افغانستان عزل کردند. روزنامهی اطلاعات روز، در ۹ دلو ۱۴۰۰ در گزارشی نوشته بود: «به تازگی حکومت سرپرست طالبان، تمامی قضات و کارمندان قضایی متعلق به قوم هزاره را از تمام سطوح منفک کرده است. بر اساس مکتوب منفکی این افراد، آنان «براساس لزومدید اداره»، از بستهای شان عزل و به جای شان، افراد نزدیک به گروه طالبان و از قوم پشتون مقرر شده اند.» طبق این گزارش، بعد از عزل گروهی قاضیان و کارمندان هزارهتبار از محاکم عدلی و قضایی، در حال حاضر، هیچ هزاره در هیچ جای افغانستان و در هیچ سطحی، به عنوان قاضی و کارمند دستگاه قضایی حضور ندارد.
یافتههای جادهی ابریشم، نشان میدهد که در دورهی رژیم جمهوری، نزدیک به دو هزار و ۵۰۰ قاضی در دادگاههای افغانستان مشغول کار بودند که از این میان، بیش از ۱۰۰ قاضی از قوم هزاره در سطوح مختلف در دستگاه قضایی افغانستان به عنوان قاضی کار میکردند؛ اما حالا، این افراد از سوی طالبان از محاکم عدلی و قضایی عزل شده اند.
۳: طالبان پس از بازگشت به قدرت، در ۱۶ جوزا ۱۴۰۱ مضمون فقه جعفری را از نصاب آموزشی دانشگاه بامیان حذف کردند. روزنامهی اطلاعات روز به نقل از یک دانشجوی رشتهی فقه جعفری دانشگاه بامیان، در گزارشی نوشته بود: «با حاکمیت گروه طالبان، فقه حنفی جایگزین فقه جعفری شده است. ما اعتراض مان را با رییس دانشگاه و ریی دانشکدهی شرعیات بامیان شریک کرده و همچنین عریضهای را عنوانی وزارت تحصیلات عالی نوشتهایم؛ اما به خواست ما توجه نشده است.»
بر اساس یافتههای جادهی ابریشم، پس از حذف رشتهی فقه جعفری از دانشگاه بامیان، شورای علمای شیعه در دیدار با سرپرست وزارت تحصیلات عالی طالبان، خواستار ادامهی تدریس فقه جعفری در دانشگاه بامیان شده بود. در آن زمان، این موضوع به جلسهی شورای رهبری وزارت تحصیلات عالی طالبان محول شده بود؛ اما شورای رهبری این وزارت، در فیصلهی خود به صراحت اعلام کرده بود که «تقاضای شورای علمای شیعه، به دلیل این که یک نظام واحد، نیازمند نصاب و قانون واحد است، عملی نیست. دانشگاه بامیان، دانشگاه مشترک دانشجویان اهل تسنن و اهل تشیع است که از طرف ادارهی ملی امتحانات بدون درنظرگرفتن مذهب، دانشجو جذب میکند.»
از سویی هم، طالبان با گذشته هر روز عرصه را بر دانشجویان و استادان شیعه در دانشگاه بامیان تنگ کرده و در مواردی آنها را مورد بازجویی و تهدید قرار میدهند.
روزنامهی اطلاعات روز در ۱۲ سرطان ۱۴۰۱، در گزارشی نوشته بود: «محتسبین گروه طالبان در هنگام توصیه به استادان و دانشجویان دانشگاه بامیان، اهل تشیع را مرتد خوانده و اعلام آمادگی کرده اند که آنان را به راه نیک هدایت کنند.»
بیبیسی فارسی در ۲۲ حمل ۱۴۰۱ در پیوند به منع تدریس فقه جعفری در دانشگاه بامیان از سوی شورای وزارت تحصیلات عالی طالبان، نوشته بود: «چند ماه پیش کمیسیون آزادی مذهبی بینالمللی کنگرهی امریکا، در گزارشی گفته بود که برخی از اقلیتهای مذهبی با خطر نابودی روبهرو استند، برخی دیگر به خاطر ترس از انتقام، مراسم خود را پنهانی انجام میدهند… رویکرد طالبان با وجود دو دهه دوری از قدرت، تغییر نکرده است و اقدامات خشونتآمیز با قرائت سختگیرانه از اسلام، نقض آزادی مذهبی است.»
۴:گروه تکفیری طالبان بر عزاداری شیعیان در محرم ۱۴۰۲، محدودیتهای شدیدی وضع کردند. نیروهای این گروه پرچمهای نصبشده بر سردر دکانهای عزاداران را پایین آوردند و به مالکان این دکانها هشدار دادند که از نصب دوبارهی آن خودداری کنند؛ اما هنگامی که آنها، پرچمها را درون دکان شان نصب کردند، دکانهای شان از سوی طالبان بسته و لتوکوب شدند. طالبان، در روز عاشورا به سمت عزاداران حسینی در منطقهی نوآباد و قلعهی شهاده شهر غزنی که در حال سینهزنی بودند، به گونهی مستقیم شلیک کرده اند که در نتیجه، هفت تن کشته و ۳۳ تن زخمی شده است.
۵: ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان، در ۲۶ سنبلهی ۱۴۰۲، اعلامیهی ایجاد شورای علمای چهار ولایت شیعهنشین بامیان، دایکندی، میدانوردک و سرپل به دستور هبتالله، رهبر این گروه را نشر کرد. طبق این اعلامیه، همه اعضای این شوراها از میان عالمان دینی سنیمذهب گزینش شدهاند؛ اما از علمای شیعه هیچ کسی در ترکیب آن حضور ندارد. این نشان میدهد که شیعهستیزی در رژیم طالبان، در عالیترین سطح جریان دارد و شخص هبتالله، رهبر این گروه، به طور مستقیم در این زمینه، سیاست گذاری میکند.
تبلیغات طالبان مبنی بر مدارا با پیروان مذهب شیعه، بیشتر ناظر به توقعاتی است که سران طالبان در ارتباط با بهرسمیتشناختن حکومت خود شان از جامعهی بینالملل دارند. هر گاه این توقع برآورده شود، طالبان ماهیت اصلی خود را در رفتار با شیعیان نشان خواهند داد؛ زیرا سران گروه طالبان به دلیل گرایش به وهابیت، از دشمنان آشتیناپذیر شیعیان به شمار میروند. رحیمالله حقانی، یکی از برجستهترین چهرهها در سطوح رهبری طالبان بود که در ۲۰ اسد، توسط یک فرد انتحاری کشته شد و طالبان، مرگ او را یک ضایعه و خسارت بزرگ برای امارت اسلامی خوانده بود.
بیبیسی فارسی در ۶ اسد ۱۴۰۲، در گزارشی نوشته بود: «دیدگاههای رحیمالله حقانی برای شیعیان بسیار خطرناک بود. او، شیعیان را کافر مطلق میدانست و در بیان این موضوع، هیچ ملاحظهای هم نداشت و علناً با تأکید اعلام میکرد. از جمله در یکی از جلسات درسش با اشاره به شیعیان کابل و افغانستان، دلایل خود را برای شاگردانش نسبتاً مفصل توضیح داد تا ثابت کند که چرا از دید او، شیعیان کافر استند. برای بسیاری از طالبان، حقانی، عالم مدبر و عالم سنگر بود.» طبق این گزارش، حقانی در سال گذشته در یک گفتوگوی تلفنی و در پاسخ به پرسش یک مفتی تندرو پاکستانی به نام نجیبالله فاروقی که از او پرسیده بود، که آیا امارت اسلامی در بارهی شیعیان پالیسی دارد، گفته بود: «در کابل علیه وهابیها، اقدام زیادی لازم نیست؛ چرا که ضعیف استند. اراده دارم که علیه شیعیان کار را شروع کنم، اگر مواد درسی در بارهی شیعیان دارید، بفرستید.» فاروقی به حقانی گفته بود: «۱۵۰ عنوان کتاب به صورت پیدیاف در بارهی شیعیان دارم و برایت میفرستم. به نظر من فتنهی شیعیان در کابل بسیار زیاد شده است» حقانی گفته بود: «فتنهی شیعیان زیاد نیست؛ ولی در بارهی آن معلومات اندک است. مصیبت بزرگ این است که افراد زیادی دختران شان را به نکاح شیعان در آورده اند. من فتوایی نشر کردم و گفتم که آنها مرتد و کافر استند و با آنها نکاح نمیشود.»
حقانی، نمونهای عینی از سران طالبان بود که دغدغهای جز قتل عام شیعهها نداشت. سران طالبان بدون استثنا، شیعیان را مشرک و کافر قلمداد میکنند. افزون بر این، اکنون هیچ شیعهای در سطح وزیر، والی، رییس عمومی، فرمانده نظامی و سفیر در ادارهی طالبان نیست. طالبان در حالی تدریس فقه شیعه را حتا در دانشگاه بامیان که اکثریت قریببهاتفاق دانشجویان آن شیعهمذهب اند، ممنوع قرار داده و دانشجویان شیعه، ملزم به فراگیری ثقافت اسلامی بر مبنای فقه حنفی استند. طالبان با این که خود را حنفیمذهب میدانند، اما در عمل به فقه حنفی پایبندی ندارند؛ زیرا از نظر ابوحنیفه، تمام اهل قبله، مسلمان شمرده میشد؛ ولی از نظر طالبان، شیعیان مسلمان شمرده نمیشوند.
بر اساس یافتههای جادهی ابریشم، شیعههایی که به عنوان مأمور در ادارههای حکومت طالبان کار میکنند، بارها توسط همکاران شان به تغییر مذهب دعوت و تشویق شده اند؛ حتا در مواردی آنها را تهدید کرده اند که اگر در این مورد تصمیم اتخاذ نکنند، از کار برکنار خواهند شد. منابع مردمی به جادهی ابریشم، گفته اند که بارها در مواجهه با نیروهای طالبان، شاهد بوده اند که آنها مذهب شیعیان را مسخره کرده و خود شیعیان را کافر خوانده اند و مأموران امربهمعروف و نهیازمنکر این گروه، مردم شیعه را به پذیرش مذهب حنفی دعوت میکنند. به گفتهی این منابع، طالبان اگر از سوی جهان به رسمیت شناخته شوند، ستمهای بیسابقهای را بر شیعیان تحمیل خواهند کرد؛ زیرا یکی از داعیههای اصلی آنها ریشهکردن مذهب شیعه از افغانستان است و برای پیشبرد این امر، از حمایت وسیع فکری و مالی گروههای تندرو پاکستانی، دولت آن کشور و حکومتهای عربی برخوردارند.
نظر بدهید