تأملی بر سخنرانی دکتر محمدامین احمدی، رییس دانشگاه ابنسینا در برنامه «مدارا، مدنیت و صلح با محوریت بامیان»
روز چهارشنبه ۱۱ اسد ۱۳۹۶ برنامه فرهنگی تحت عنوان «مدارا، مدنیت و صلح با محوریت بامیان» در ولایت تاریخی بامیان برگزار شد؛ دکتر محمدامین احمدی رییس دانشگاه ابنسینا سخنران ویژۀ این برنامه بود، سخنرانی دکتر نظر به اهمیت که داشت در شماره ۵۶ هفتهنامه جاده ابریشم به نشر رسید.
اکنون میخواهم تأملی کوتاه به سخنان دکتر احمدی داشته باشم تا نسل امروز بدانند که نگرانیهای دکتر احمدی از وضعیت کنونی چیست؟ وضعیت سیاسی و اجتماعی ما به کدام سو درحرکت است؟ آیا مدارا، مدنیت و صلح در زندگی سیاسی و اجتماعی ما وجود دارد؟ و سرانجام رؤیاهای دکتر احمدی برای بامیان و آینده هزارهها چیست؟ در این نوشته کوتاه به نکات مهم سخنرانی دکتر احمدی اشاره میگردد:
هرچند دکتر احمدی با تعاریف واضح از مدنیت، صلح و مدارا به دنبال ترویج این مفاهیم در گستره وسیع اجتماعی و بهخصوص بامیان است، اما آنچه مهماند،تبدیل این مفاهیم به گفتمان ملی و مهمتر از آن در نهادهای آموزشی و تحصیلی کشور اند. سالها جنگ، سرکوب، سیاست حذفی مدیران سیاسی پیامد بسیار ویرانگر را درروان اجتماعی از خود بهجای گذاشته است. صلح بیش از اینکه یک مسئله سیاسی باشد، اجتماعی است. بخش اعظم از ناآرامیها، قتل، کشتار و سربریدنها ریشه در همان روان ناآرام اجتماعی دارد. رؤیایی دکتر احمدی برای بامیان و در سطح وسیعتر برای افغانستان شبیه سخنرانی تاریخی رهبر ضد نژادپرستی سیاهان آمریکا «مارتین لوتر کینگ»، تحت عنوان «رؤیاهای من» دارد. مارتین لوتر کینگ در این سخنرانی رؤیایی خود را برای آمریکای عاری از خشونت،نژادپرستی و سیاهوسفید کردن همهچیز تنها در آزادی میبیند. لوتر کینگ در میان جمعیت چندمیلیونی که در حمایت از حرکت ضد نژادپرستی سیاهان جمع گردیده بودند، فریاد میکرد که؛ «رؤیایی من این است که روزی فرزندان بردههای پیشین و فرزندان بردهداران پیشین بر فراز تپههای سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست». این رؤیایی مارتین لوتر کینگ بعد از سالها به تحقق نشست. رنگینپوست در کنار سفیدپوست سر میز برادری برای آمریکا استراتژی تعریف کرد. پیامد این جنبش آزادیخواهی بعد از سالها برای آمریکا این بودند که یک سیاهپوست به ریاست جمهوری رسید، یک سیاهپوست وزیر خارجه آمریکا شد. این رؤیایی لوتر کینگ بعد از سالها به ثمر نشست. سیاهوسفید در کنار هم سرود عدالت و آزادی خواند؛ اما رؤیایی دکتر احمدی برای بامیان شبیه رؤیایی رهبر جنبش ضد نژادپرستی در آمریکا است. احمدی برای عبور از وضعیت آشفته کنونی سه چیز را مهم و اساسی میداند. «صلح، مدنیت و مدارا» تنها راه رسیدن برای یک جامعه عاری از خشونت، کشتار و سرکوباند. رؤیاهایی دکتر احمدی برای بامیان صلح است، هم پذیری است، برادری است، شهر دانشگاهی است. بامیان این ظرفیت را دارد که مرکز صلح افغانستان اعلام شود، بامیان با توجه فضای که دارد، باید شهر دانشگاهی کشور باشد، بامیان باید مرکز هم پذیری و تکثر فرهنگی باشد. دکتر احمدی با برشماری تعریف از مدنیت، صلح و مدارا؛ سرکوب، بیعدالتی و استبداد سیاسی و اجتماعی را عامل تحقق نیافتن این سه مؤلفه میداند. به عقیده ایشان هرچند در دوران باستان در اندیشه افلاطون و در دوره اسلامی فارابی مدنیت را به معنی یک مفهوم سیاسی در نظر گرفته است.» نظم اجتماعی و سیاسی وجود داشته باشد، این نظم باید خرد محور باشد، باعقل امور اجتماعی و سیاسی نظم پیدا کند، ویژگیهای اخلاقی و سیاسی حاکمیت را داشته باشد، این نوع نظام مدنی است» هرچند در اندیشه این دو متفکر مدنیت عقل محور است، اما به شکل فردی و شخصی تبلور مینماید. مدینه افلاطون و فارابی جامعه به کته گوریهای و طبقات خاص تقسیم میشود که در آن عقل و خرد جمعی نفی میشود؛ یعنی فرد امور را تدبیر میکرد، در رأس هرم حاکمیت شخص حکیم قرار دارد؛ و عقل کامل و مطلق در سیمای فرد قرار دارد؛ اما مدنیت به شکل امروز اش بیشتر نهاد محور است، روند محور است، عقل جمعی مهماند. در جهان مدرن نهادها و روندها تدبیر امور مینماید. هرچند در جامعههای استبدادی عقل جمعی نفی میشود، نهاد و روند نقش اش به فرد تقلیل پیدا میکند، فرد تصمیمگیرنده است. با توجه به این تعریف جناب دکتر نگرانیها و امیدواریهای نیز دارد که در اینجا بهصورت کوتاه در چند محور به آن پرداخته میشود.
محور اول؛ تجربه تلخ گذشته و ایجاد فضای بهتر برای آینده
برداشت دکتر از وضعیت کنونی با تمام امیدهای که خلقشده، نگرانکننده نیز است. ایشان در جای از صحبت خود به گفتهی مشهور شهید مزاری میپردازد. «در افغانستان شعارها مذهبی است، اما عملکردهای قومی و نژادیاند». به عقیده دکتر؛ بسیاری از جنگهای که بنام مذهب توجیه میشود و بنام دین اسلام صورت میگیرد، ریشه در سلطهطلبی قومی دارد؛ یعنی دینی نیست. هدف واقعی از جنگ، خشونتهای دینی و کشتار شهروندان به دست آوردن قدرت، ثروت و تسلط بر دیگران است. دکتر در مقالهی که در سالیاد کاتب که در ارگ ریاست جمهوری برگزارشده بود، نیز یادآور شد که عبدالرحمن هزارهها را به خاطر مسئله مذهبی قتلعام نکرد،یعنی هدف اصلی از سرکوب، حذف و نابودی تمام ظرفیت اجتماعی و سیاسی هزارهها ریشه در سلطهطلبی قومی داشت. به عقیده دکتر امروز نیز جریانهای وجود دارد که همان تفکر را بازتولید میکند؛ یعنی در عصر عبدالرحمان خشونت مقدس نبود، هزارهها بنام مذهب نسلکشی، آواره و متواری از سرزمینهایشان نگردید. بلکه هدف عامل قومیت و هژمونی قومی بود؛ اما متأسفانه امروز در تداوم همان پروژه، خشونت را تقدیس میکند، کشتار مردم و گروهای قومی توجیه مذهبی و دینی میگردد. این خطرناکتر از دوران عبدالرحمان است. هزارهها در این چند سال اخیر بیش از اینکه بنام مذهب قربانی گردد، بنام قومیت سرکوب و کشته میشود. اگر آمارها دقیق گرفته شود، بعد از به قدرت رسیدن اشرف غنی و بهخصوص بعد از نسلکشی فرهنگی در دهمزنگ (کشتار معترضین جنبش روشنایی)، باقرالعلوم، مسجد الزهرا، حملهبر مسجد جامع هرات، سر کاریز (در دوم اسد امسال)، کشتار هزارهها در مسجد جوادیه هرات و سرانجام قتلعام و نسلکشی در میرزا او لنگ ولایت سرپل این نگرانی دکتر را واقعیت میبخشد که در پشت این حملات کیِها قرار دارد؟ و به دنبال چیست؟ به عقیده دکتر تمام بدبختیهای گذشته ریشه در ادبیات نفرت و بازتولید آن برای امروز دارد. نفرت مذهبی و قومی در ساختار فرهنگی ما وجود دارد. عقدههای نژادی و روحیه سرکوبگری در مدیران سیاسی ما وجود دارد، باید این ادبیات تغیر کند،تبدیل به ادبیات صلح، مدارا و همزیستی مسالمتآمیز گردد. دکتر احمدی در بخش از صحبتهای خود نسل جوان را خطاب قرار میدهد و ریشه ادبیات نفرت را در بسترهای اجتماعی مثال میزند «وقتی شما منتقد رییس جمهوری هستید،چرا از واژه کوچی استفاده میکنید؟ کوچی گری نوع سبک زندگی است، زندگی نباید هیچوقت توهین شود، این ادبیات نفرت است، نژادپرستانه است، نباید از آن استفاده شود، باید دوری گزینیم، چراکه خود ما قربانی این نوع ادبیات هستیم». رؤیایی دکتر این است که این نوع ادبیات در جامعه ما تغیر کند، بهجای ادبیات نفرت، باید ادبیات همدلی، برابری و صلحجویانه ترویج شود تا به زندگی مدنی، آزادی و برابری برسیم. در غیر نزاع، درگیری و شکافهای قومی بیشتر خواهد شد.
محور دوم؛ راه دشواری مبارزات مدنی و عبور از بنبستهای اجتماعی
مارتین لوتر کینگ در سخنرانی تاریخی خود، اعتراض مدنی را در صورت موفق میداند که در دام خشونت و بیثباتیهای دیگر سقوط نکند؛ «نگذاریم اعتراض خلاق ما به مرتبهی نازل خشونتهای جسمانی سقوط کند. همواره تلاش کنیم در بلندیهای باشکوه، زور بدنی را با توان روحانی پاسخگوییم. منازعه جویی شگفتانگیز تازهای که جوامع سیاهپوست را فراگرفته نباید ما را به بیاعتمادی نسبت به تمام مردم سفیدپوست رهنمون شود، زیرا بسیاری از برادران سفیدپوست ما، همانگونه که حضورشان امروز در اینجا شاهد این مدعاست، دریافتهاند که سرنوشتشان با سرنوشت ما گرهخورده است. آنها دریافتهاند که آزادیشان به گونه پیچیدهای با آزادی ما بستگی دارد. ما نمیتوانیم این راه را بهتنهایی بپیماییم»، دقیق حرف دکتر احمدی در شهر تاریخی بامیان در جمع صدها شهروند بامیانی شبیه حرف رهبر سیاهپوستهای امریکا است. دکتر عدالت و مدارا را محور اصلی برای یک مبارزه مدنی میداند و با تأکید به جوانان و کسانی که سنگر اصلیاش خیابان است بیان میکند؛ «جوانان عزیز شما باید ویژگیهای یک مبارزه مدنی عقل محور و عدل محور را عمیقاً درک کیند، این مبارزه عدالت محور میتواند زمینه اتحاد اقوام افغانستان شود، مثلاً جنبش رستاخیز و تغییر را بهعنوانمثال میگویم؛ ما جنبش روشنایی داشتیم. این دو جنبش چیوقت میتواند متحد شود؟ بنام از بیک، تاجیک، هزاره و پشتون هیچگاه متحد شده نمیتواند. وقتی متحد شده میتواند که بر محور آرمان عدالت تعهد بسپارد و برای عدالت قربانی بدهد». دکتر راهی برای رسیدن به صلح پایدار،عدالت پایدار و ارزشهای مدنی پایدار را تنها از طریق تقویت مبارزات مدنی صلح محور، عدالت محور،و مدارا محور میداند. این رؤیایی بزرگ یک استاد دانشگاه و متفکر مثل دکتر احمدی است. به عقیده دکتر یک مبارزه مدنی با یک خواست مشروع و مشخص شروع میشود،با انقلاب تفاوت دارد و نباید به دنبال فروپاشی نظام باشد. وقتی یک نظام فروپاشید، دیگر بازسازی آن کار دشوار است. مبارزه مدنی باید پایههای اجتماعی را تقویت کند. در مبارزه مدنی نباید به دنبال ادبیات سرکوب بود،جامعه را باید از فضای چندقطبی به وحدت و همدلی دعوت کرد و هیچگاه در یک مبارزه مدنی به دنبال اهریمن سازی نباشیم که یکی را مزدور و دیگر را قهرمان بدانیم. مبارزه مدنی باید عقل محور، شهروند محور و فضیلت محور باشد. در مبارزه مدنی باید حق فرد، شهروند مهم باشد نه بازیهای قدرت. هرچند حرکتهای اعتراضی و عدالتخواهانه در کشور شکل گرفت، اما رهبران جنبشهای اجتماعی کمتر به فلسفه سیاسی و زیرساختهای یک مبارزه مدنی توجه کرد. در اینجا دکتر احمدی ویژگیهای یک مبارزه مدنی را بهخوبی توضیح داده است. امید که این رؤیا مثل رؤیایی مارتین لوتر کینگ به واقعیت تبدیل شود که یک جامعه فضیلت محور، عدالت محور و عقل محور را در آینده نزدیک داشته باشیم تا دیگر هیچ انسانی در زیر شلاق دژخیمهای زمانه از بین نرود؛ و افغانها در کنار هم برادری، برابری و آزادی را جشن بگیرد و آن را بهعنوان سرود ملی در کنار هم زمزمه کند.
محور سوم؛ بامیان باید قطب دانشگاهی کشور شود
بامیان یک شهر تاریخی و فرهنگی است. بزرگترین میراث فرهنگی بشر در این شهر وجود دارد. هرچند بودا فروریخت، اما عظمت و شکوهش در دل سنگوارههای بامیان بهخوبی پیدا میشود. استاد احمدی در صحبت اش تأکید بر این داشت که بامیان را نباید «بامیان باستان» بگویم. به این معنی است که ما با ماشین زمان به بیست قرن قبل برمیگردیم، بامیان باستانی و تاریخی بگویم. بامیان علاوه برداشتن میراث فرهنگی و تاریخی بشر، آبوهوای معتدل، دریاچهها و فضای سبز بسیار خوب نیز دارد. باید شهر گردشگری و توریستی افغانستان باشد. اگر بامیان درست مدیریت شود، ظرفیت عظیم از توریستهای جهانی و داخلی را با خود خواهد داشت. دکتر در بخش دیگر از صحبت خود میگوید که «بامیان شهر تاریخی و فرهنگی است، شهر صنعتی و ساختوساز نیست، شهر ساختمانهای بلند نیست، اگر شما زمینهای سبز بامیان را به ساختمانهای بلند تبدیل کنید،در حقیقت بامیان را به قتل رساندهاید، برای همیشه نابود کردهاید» رؤیایی دکتر برای شهر بامیان یک شهر توریستی است. از طرف دیگر و با توجه به کثرت قومی و فرهنگی که دارد باید شهر صلح اعلام شود. در بامیان انتحار نیست، مواد مخدر نیست، قاچاق و دیگر چیزهای که مایه ناهنجاریها در دیگر شهرها میگردد، نیز نیست. این ظرفیت در بامیان است که باید صلح از آدرس بامیان اعلام شود. دکتر با خطاب به بامیانیها میگوید که «بامیانیهای عزیز، شما وقتی موفق میشوید، صلح و مدارا را بوجود آورید که قدرت متحد کردن بامیان را از کهمرد تاورس، از قسمت غربی پروان تا پلخمری را داشته باشد. این هارا متحد کرده ادغام کنید، مشارکت دهید، این نکته را باید بگویم که هم سرنوشت شوید تا هم سرنوشت نشوید، درواقع نمیتوانید صلح پایدار را محقق کنید».
رؤیایی دیگر دکتر برای بامیان این است که «بامیان باید قطب دانشگاهی کشور شود.» بامیان نباید شهر صنعتی شود، باید شهر دانشگاهی گردد. دکتر در ختم از صحبتهایش این را میگوید که امروز جهان و بهخصوص آمریکا صنعت نمیفروشد، اطلاعات میفروشد، علم میفروشد، آگاهی میفروشد. این خودش مولد است. بامیان باید شهر مولد باشد؛ یعنی پنجا هزار دانشجو اینجا درس بخواند، با این طبیعت زیبای که دارد، هوای خوبی که دارد، اینجا شهر دانشگاهی شود، در بامیان دانشگاه بزرگ که مناطق وسیع را تحت پوشش قرار دهد. امروز کمتر کسی در افغانستان به این امر مهم میپردازد. بدون شک مشکل افغانستان نبود آگاهی، دانشگاه معیاری و ظرفیتهای فرهنگی بالا است. احمدی برای یک بامیان و افغانستان توسعهیافته رؤیایی را میپروراند که تنها از طریق دانشگاه و بلند رفتن ظرفیتهای علمی ممکن میداند. این رؤیا از طریق شهر دانشگاهی بامیان تحقق خواهی یافت.
نظر بدهید