اسلایدر تحلیلی

مسیرهای خون و خطر؛ چرا حکومت امنیت شاهراه‌های ولایات مرکزی کشور را تامین نمی‌کند؟

مسیرهای که مناطق مرکزی را با پایتخت وصل می‌کند به مثابه شاهرگ یک جغرافیا و نبض اقتصاد مردم پنداشته می‌شود. وقتی این شاهرگ‌ها فلج گردد در واقع تن و جان می میرد. مناطق هزاره نشین سال‌هاست که در مسیرهای شان کشته و ربوده می‌شوند.
هزاره‌ها در سفر نه تنها زیرگلوله‌ی طالبان تکه تکه می‌شوند که از فقر و قیمت مواد ارتضاقی و کرایه بلند ماشین‌های مسافربری و باربری ناشی از عدام امنیت راه‌ها نیز به ستوده آمده‌اند. در هر مسیری ولایات مرکزی یک گروه چپاول‌گر و آدم‌کش وجود دارد که جان و مال مسافرین را می‌بلعند.
مسیر‌های بیم و هراس
دره ترگن و دشت قرباغ در ولایت غزنی دو گلوگاهی است که از این مسیرها طالبان باشندگان شهر غزنی، ارزگان و برخی ولسوالی های دایکندی را در معرض مرگ قرار می‌دهد. هم‌چنان مسیر کابل-غزنی که این گروه هرازگاهی مسافرین را پایین می‌کنند و سر می‌برند.
دره غوربند در ولایت پروان مسیر دیگری است که در کنار طالبان، اما رهزنان و باندهای مافیایی نیز حضور دارند. آنان مال و جان مسافرین مناطق مرکزی مرگ و چپاول مواجه می‌کنند. تلخ‌ترین رویداد این مسیر، اما کشته شدن جواد ضحاک، رییس شورای ولایتی بامیان بود که به شکلذ فجیع به قتل رسید.
مسیرهای هرات -فیروزکوه و فیروزکوه – دایزنگی که در کنار آدم ربایی و اسیرگیری مسافرین در این راه، گروه های اخاذی طالبان و تروریستان از مسافرین و راننده های موترها پول هنگفت می گیرند تا این مردم دیگر توان گشت‌وگذار را نداشته باشند. تکان دهنده‌ترین فاجعه در این مسیر؛ عروس فیروزکوه با ۱۴ نفر بود در ساحه بادگاه دولتیار تیرباران شدند. آنان از فیروزکوه به طرف ولسوالی لعل و سرجنگل می‌آمدند.
مسیرهای جوزجان – سر پول و مزار – دره صوف، در کنار شاهراه جنوب کشور که تاریخ کنده پشته را با خود دارد، مسیرها و جاده های‌اند که در دو دهه اخیر سنت راه‌گیری از مردم قربانی گرفته و صدها تن از مردم غریب را به کام مرگ کشانده است.
جلریز؛ دره‌ی مرگ و دهشت
خطرناک‌ترین مسیر مناطق مرکزی شاهراه نمبر۲ ولایت میدان وردک است که از جلریز می گذرد؛ در این مسیر هم مال مسافرین را می‌گیرند و هم خود شان را با گلوله تیرباران می‌کنند و با چاقو سر می‌برند. آمار منتشر شده نشان می‌دهد که در بیست سال گذشته نزدیک به ۲۰۰ تن از مسافرین مناطق مرکزی در جلریز به قتل رسیده‌اند. فاجعه بارترین آن‌ها قتل عام نیروهای اربکی دولتی بودند که توسط طالبان کشته و حتی سوختانده شدند.
گروه تروریستی طالبان در کنار تیرباران‌ها و سربریدن‌های مردم غریب مناطق مرکزی، اما از مسافرین «عشر» نیز می‌گیرد. به گفته‌ی رانندگاه شاهراه کابل_ هزاره‌جات در یک شبانه روز حدود ۲۰۰ موتر باربری از مسیر جلریز عبور و مرور دارند که طالبان از هر موتر باربری پنج هزار، ده هزار و از موترهای که بادم بار استند، حتی سی هزاره افغانی هم «عشر» گرفته‌اند. در کل مبلغ یک میلیون و ۴۰۰ هزار افغانی در شبانه‌روز طالبان از موتری‌های بابری مسیر جلریز و هزاره‌جات به نام کمرگ امارت اسلامی «عشر» اخذ می‌کنند. این مبلغ ماهانه به میلیون‌ها افغانی می‌رسید که منابع مالی طالبان نه تنها در جلریز بلکه در نقاط مختلف کشور تضمین می‌کند.
حالا که سرنوشت و آینده افغانستان به سوی نا معلومی پیش می‌رود، گفتگوهای صلح به بن‌بست رسیده و شرایط هر روز ناگوارتر از روز دیگر برای هزاره می شود، و شاهراه ها و راه های مواصلاتی هزارستان ناامن تر شده می رود، اما حکومت هم‌چنان با سرنوشت مردم بازی و معامله می‌کنند با این معاملات و بی‌تدبیری سیاسی شان عملا مسیرهای مردم هزاره را به فراموشی می‌سپارند.
در طرف دیگر قضیه طالبان دست به کشتار بیش‌تر و اخاذی بیش‌تر می‌زنند. در آخرین مورد دو ماشین از مسافرین هزاره‌ها را در جلریز مین پراند که منجر به کشته شدن ۹تن گردید.
در پیوند به این رویداد خونین، برخی نمایندگان منطق مرکزی طی یک کانفرانس مطبوعاتی از حکومت خواستند که باید امنیت شاهراه‌های مناطق مرکزی کشور را تامین کنند: دولت برای تامین امنیت راه‌های مواصلاتی از جمله مسیر ارتباطی مناطق مرکزی و شاهراه‌های نمبر اول و نمبر دوم باید به گونه‌ی جدی و مسوولانه اقدام نمایند و از کشتار، اخاذی و باج‌گیری طالبان مردم را نجات دهند.
داستان‌ها و قصه‌های عامیانه مردم هزاره مملو اند از تراژدی‌های سفرهای ناتمام و بی‌بازگشت کسانی که مجبورند برای تداوم حیات ابتدایی شان کوله بار سفر ببندند و از میان هزاران دیو و دد بگذرند. سفر برای هزاره‌ها نه تنها هیچ‎‌گاه حس شادی و نشاط را نمی‌انگیزد که به جای آن حاوی غم‌ها و اندوه‌های بی پایانی است که هنوز ادامه دارند.
با توجه به کمبود منابع و امکانات در مناطق کوهستانی هزارستان، هزاره ناگزیر است بسیار سفر کند در حالی که این سفرها در بسیاری موارد گام گذاشتن در مسیر بی بازگشت است. سفر برای هزاره‌ها نه تنها به معنای سیاحت و گردش نیست بلکه تن سپردن اجباری به سرنوشت محتومی است که سراسر با اضطراب و نگرانی‌های کشنده همراه است.
اینکه هزاره‌ها سفر را گام گذاشتن بر لبه‌های مرگ و زندگی می‌دانند نتیجه وضعیتی است که بر مسیر عبور و مرور آنان حاکم است. اکثر راه‌های هزارستان یا در اختیار گروه‌های تروریستی اند یا در اختیار مردمانی که خودشان منابع ناامنی برای مسافرین هزاره‌اند. به همین دلیل سفر برای هزاره‌ها همواره دلهره آورتر و هراسناک تر از رفتن به میدان جنگ و نبرد است. سفر برای هزاره‌ها در واقع تجربه برزخ در زندگی است که هر لحظه آن با وحشت و دست و پنجه با مرگ سپری می‌شود. راه‌های هزارستان کمین گاه‌های هستند که مردم هزاره را همیشه در کام خود بلعیده است. در این کمین‌گاه‌ها مسافرین هزاره همیشه قربانی محض و بی دفاع در برابر خشونت و قساوت بوده‌اند. درواقع هزاره‌ها همیشه گروگان راه و مسیرهای گوناگونند. در کشوری که جنگ و منازعه بعد قومی و هویتی دارد میان افراد نظامی و غیر نظامی تفکیک وجود ندارد. همانگونه که مهم نیست هزاره‌ها طرف مستقیم جنگ و منازعه باشند یا نباشند.
حکومت، اما تا اکنون اراده جدی برای تامین امنیت شاهراه‌های مناطق نکرده است. نهادهای امنیتی کشور هیچ عملیات تصفیوی در این مسیرها انجام نداده‌اند.
امن‌سازی و تصفیه‌سازی شاهراه‌های مناطق مرکزی باید جز برنامه‌های اساسی حکومت باشد که در این روزها با باندهای مافیایی و تروریسم مبارزه می‌کنند.

در مورد نویسنده

محمد احمدی

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید