افغانستان از جمله کشورهای است که در طول تاریخ درگیر جنگهای خونین قومی و مذهی بوده که در نتیجهی آن، جنایتهای تکاندهندهای؛ مانند جنایتجنگی، جنایت علیه بشریت و نسلزدایی صورت گرفته است که قابل کتمان و انکار نیست و پایانی هم ندارد.
قتلعام هزارهها در افشار که توسط دولت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی، احمد شاه مسعود، عبدالرب رسول سیاف و برخی گروههای خود فروختهی شیعه انجام شد، از جمله جنایات بشری به حساب میآید که در آن به شکل آشکار «نسلکشی» صورت گرفته است.
به باور آگاهان حقوق، نسلزدایی یا ژنوساید «شنیعترین» جرم جهانی است که در آن یک گروه قومی به طور عمدی و دستهجمعی حذف فزیکی و فرهنگی میشود. رسیدگی به چنین جرایمی که ماهیت جهانی دارد، در صلاحیت«دیوان بین المللی کیفری» است که حکومت افغانستان نیز اساسنامهای این دیوان را پذیرفته و مکلف به مجازات عاملان چنین جرایمی است؛ اما تاکنون چنین گامی برنداشته نشده است.
جنگ افشار چگونه آغاز شد؟
در جلد اول دانشنامه هزاره (۱۳۹۹) مدخل که راجع به افشار نوشته، آمده است:«این رویدا در چهار شنبه و پنجشنبه در ۲۱ و ۲۲ دلو ۱۳۷۱ زمانی به وقوع پیوست که نیروهای شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی افغانستان، حملات گستردهای را از چند جبهه بر مواضع حزب وحدت اسلامی افغانستان در منطقهی افشار کابل آغاز کردند».
دانشنامه به نقل از پروژهی عدالت برای افغانستان، نوشته است که آنان «در گزارش خود حمله بر افشار را استفادهی تمام و کمال از قدرت نظامی توصیف کرده است که دولت اسلامی افغانستان بعد از پیروزی مجاهدین برمواضع حزب وحدت در غرب کابل انجام داده است».
عمق فاجعهی افشار
قتلعام هزارهها در ارزگان شامل کشتار دستهجمعی، تجاوز جنسی، غصب زمین و داراییهای شخصی، کوچاجباری، خرید و فروش به عنوان برده و کنیز و دهها نوع جنایات بشری دیگر میشوند که به روایتی ۶۵ و به روایتی دیگر ۹۰ درصد هزارهها توسط عبدالرحمان حذف فزیکی شدند، اما آنچه که بر افراد ملکی، زنان و کودکان هزاره در افشار توسط دولت اسلامی به رهبری برهانالدین ربانی صورت گرفت، کمتر از قتلعام ارزگان نبود که در بسیاری موارد ابعاد کشتار بیرحمانهتر از آن توصیف شده است.
در دانشنامه به نقل از پروژهی عدالت برای افغانستان آمده است که در فاجعهی افشار جرایم علیه بشریت، جنایت جنگی و تخطیهای حقوق بشری زیادی اتفاق افتاده است: «موارد؛ چون کشتار جمعی، قتلهای انفرادی، تجاوز جنسی، شکنجه، چور و چپاول اموال، تخریب خانهها، اسارت غیر نظامیان و مفقودالاثر شدن آنان در این جنگ صورت گرفته است».
کدام گروههایی در جنگ افشار دست داشتند؟
به روایت دانشنامه هزاره به نقل از پروژهی عدالت برای افغانستان، دو روز پیش از وقوع جنگ در افشار، فرماندههان ارشد سه جانب جمعیت اسلامی، اتحاد اسلامی به رهبری سیاف و سید حسین انوری مسوول نظامی حزب حرکت و مهمترین متحد دولت اسلامی از میان گروههای شیعه، همراه با مشاوران نظامی دولت اسلامی در قرارگاه واقع در بادامباغ جلسهای به رهبری احمد شاه مسعود، وزیر دفاع دولت اسلامی تشکیل دادند که هدف این جلسه ایجاد هماهنگی بیشتر و دقیقتر در حمله به مواضع حزب وحدت در افشار گفته شده است.
در دانشنامه هزاره آمده است که شب قبل از حمله، نیز در یک خانهای حفاظت شدهای استخباراتی واقع در کارتهپروان نشستی برگزار شده است که گفته میشود مسعود از این محل به عنوان اتاق عملیات برای نظارت برجنگ و حمله بر افشار استفاده کرده است.
در دانشنامه هزاره آمده است که همزمان یک روز پیش از جنگ افشار میان فرماندههان ارشد حزب اتحاد اسلامی، جلسه مشابهی زیر نظر رهبری این حزب دایر شد که هدفش آموزش فرماندهان کلیدی و نقش آنها در عملیات زمینی بوده و همینگونه حملات بالای مواضع حزب وحدت در غزب کابل آغاز شده است:«در روز ۲۱ دلو حملات راکتی و شلیکسلاحهای ثقیله صورت گرفت و سپس در اوایل صبح روز بعد قوای شورای نظار و اتحاد اسلامی با همکاری نیروهای حرکت اسلامی از مسیرهای گردنهای باغ بالا، بادامباغ و قرغه حملات زمینی بر افشار را آغاز کردند. با همکاری برخی افراد حزب وحدت که بعدها به تبانی متهم شدند، پایگاهها و خطوط دفاع حزب وحدت در کوه افشار سقوط کرد و مرکز فرماندهی این حزب در علوم اجتماعی به تصرف در آمد».
در دانشنامه هزارهنوشته شده است که بعد از فروپاشی و سقوط خطوط دفاعی حزب وحدت و عقبنشینی آنان به سمت سیلوی مرکزی و کوتهسنگی، حمله کنندگان جستجوی خانه به خانه را ظاهرا برای یافتن نظامیان و هواداران حزب وحدت آغاز کردند.
در جستجوی خانه به خانه وحشیگری و ویرانگریهای زیادی در افشار صورت گرفته که زنان و کودکان قربانی خط مقدم آن است و روایتهای تکاندهنده از تجاوز جنسی برزنان و کودکان صورت گرفته است.
دانشنامه به صورت واضح از دستداشتن اشخاص سیاسی چون برهانالدین ربانی، عبدالرب رسول سیاف، محمد آصف محسنی، سید ابوالحسن فاضل، قسیم فهیم و فرماندههان دیگر نظامی بر جنایت افشار نوشته است که اینها در روز دوم حمله بر افشار جلسهای به رهبری احمد شاه مسعود، وزیر دفاع دولت اسلامی در هوتل انترکانتیننتال دایر کردند که گفته میشود فتح افشار را جشن گرفتند.
گفته میشود که پس از حمله بر افشار احمد شاه مسعود، وزیر دفاع دولت اسلامی، از ابعاد کشتار، قتلهای دستهجمعی، تجاوزجنسی، سر و سینه بریدن، شکنجه، بازداشت، تخریب خانهها، چپاول مال و دارایی خانهها به نشستی به رهبری دولت اسلامی گزارش داده و بر ویرانههای زخمی و سوگوار افشار لبخند زده است.
آمار قربانیان افشار
تاکنون آمار دقیق از قتلعام افشار در دست نیست و در این مورد هیچ کاری تحقیقی به جز گزارش پروژهای عدالت برای افغانستان انجام نشده است که حداقل یک معلومات قابل قبول و جامع بیرون داده باشد، بخش بزرگ آن که غصب زمینها و خانههای مسکونی اند که همیناکنون در اختیار این «تژادی بزرگ» قراردارد، هیچ کاری صورت نگرفته است، اما دانشنامه هزاره از چند منبع آمار قربانیان افشار را ذکر کرده است:
۱. در کتاب سید عسکر موسوی و ویلیام میلی در پژوهش که در مورد افغانستان انجام دادهاند، رقم ۷۰۰ تن کشته آمده است.
۲. عبدالعلی مزاری، دبیرکل حزب وحدت اسلامی افغانستان، در سخنرانی خود بعد از حمله بر افشار به ۷۰۰ تن کشته و اسیر، و تخریب و تاراج ۴۰۰۰ خانه واقع در افشار، اشاره کرده است.
۳. در آخرین آمار جمعآوری شدهای حزب وحدت، مجموع کشتهها و مفقودالاثر، بر اساس گفتهها و مراجع
بازماندگان افشار، حدود ۱۰۰ تن برآورد شده است.
چرا عاملان قتلعام افشار محاکمه نشدند؟
با آنکه که دولت افغانستان عضویت دادگاه بینالمللی کیفری را دارد و اساسنامهی آن را پذیرفته تاکنون هیچ کاری در مورد جنایات بشری که توسط حکومت کمونیستی،گروه طالبان، مجاهدین و نظام جدید در این کشور صورت گرفتهاند، انجام نداده است. بدون رضایت بازماندگان جنگ، قانونی به نام آشتی ملی یا مصالحهای ملی ساخته که جنایت همهی جنایتکاران را بخشیده است.
حکومت افغانستان با دیوان بینالمللی کیفری نیز همکاری نکرده و زمینهای تحقیق را برای این دیوان فراهم نکرده است که حد اقل جنایات بشری که در این کشور رخ داده، مستند سازی شود.
سازمان ملل متحد و نهادهای بینالمللی مدافع حقوق بشر در افغانستان، نیز با چنین جنایاتی با بیتفاوتی برخورد کرده، از کنار آنها چشمبسته گذشته و تنها حادثات روزمره را انعکاس دادهاند.
بسیاری از عاملان نسلکُشی و جنایت شدیدِ جنگیِ افشار زندهاند، در حکومت جاه و جلال دارد، رییس شورای مصالحه است و همهروزه در رسانهها از آزادی بیان و دم از عدالت میزنند.
کسی مانند عبدالرب رسول سیاف بیشرمانه اعلام میکند که کشور به فحشا و منکرات دچار شده است، اما کسی نیست که از سیاف بپر سد که چرا نظامیاناش بر زنان و کودکان در افشار تجاوز جنسی کردند.
مسعود و برهانالدین ربانی از طراحان اصلی قتلعام افشار به شکل فجیعِ توسط گروه تروریستی طالبان و شبکه القاعده کشته شدند که خود شان مردم غریب و بیچاره افشار را چنین وحشیانه قتلعام کردند. فهیم، محسنی و انوری هم مردند. اما کسانی که زندهاند توقع نمیرود که به میز محاکمه کشانده شود.
کمترین توقع که بازماندگان قتلعام افشار از دولت، سازمان ملل متحد و نهادهای حقوق بشری دارند این است که زمینهای تحقیق و مستندسازی فاجعهای افشار را فراهم کند تا با نشر گزارشهای تحقیقی و بیطرف از این جنایت ضد بشری پرده برداشته شود و به عنوان «شنیعترین جرم» در دیوان کیفری بین المللی ثبت شود.
چنین توقعی از حکومت کنونی نمیرود. زیرا دولتهای که تا کنون در افغانستان شکل گرفته و جریانهای سیاسی که زمام قدرت را در اختیار داشته؛ اما هیچ کدام نتوانسته غایلهای جنگ و خشونت را کاهش دهد.
گذشته از قتلعامهای خونین که توسط نظامهای شاهی، کمونیستی، جهادی و امارت اسلامی صورت گرفتهاند، جمهوریت که اکنون شعار برابری شهروندی را سر میدهد؛ اما در عمل عطش کشتار در ذهن و ضمیر مسوولین آن فروکش نکرده و هرازگاهی با ریختاندن خون گروههای قومی خاص سربلند میکند.
به لحاظ تاریخی، طالبان و زمامداران کنونی کشور دو روی یک سکهاند و هردو از یک منبع تاریخی تغذیه میشوند؛ سلطهی قومی و ناسیونالیسم افغانی درد مشترک امارت و جمهوریت است. در آغاز گفتوگوهای صلح، گروه طالبان در دوحه، علیه هزارهها و شیعهها واکنش نشان دادند؛ ولی در جبههی جمهوریت نیز سیاست حذف و انکار به شکل دیگری جریان دارد.
حکومت با هر بهانهای که مردم ملکی را در بهسود به رگبار بسته است؛ اما یک «جنایت ضد بشری» را مرتکب شده و وحشییانهتر از طالبان عمل کرده است.گزارشهیئتحکومتی و یافتههای کمیسیون به اصطلاح مستقل حقوق بشر نشان میدهد که در این فاجعه، مظاهرهکنندگان با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی سلاخی شده، همه آنها افراد ملکی بودهاند.
نظر بدهید