اسلایدر تحقیقی گزارشها

نقش فرهنگی بامیان در گذشته و اکنون افغانستان (مورد مطالعه معروف‌ترین ساحات باستانی بامیان)

 

 

 

شهر غلغله
قسمت دوم و پایانی
شهر مذکور ۲۰ دقیقه پیاده روی از شهر بامیان فاصله دارد، این شهرنمایان‌گر مقاومت آخرین امپراتوری غوری در مقابل حمله‌ای مغول‌ها می باشد. این دژ در استحکامات دفاعی مشهور بود؛ مغول‌ها نتوانستن از طریق جنگ و نبرد آن را فتح کند بلکه با استفاده از حیله و نیرنگ بر آن نایل آمدند. شهرغلغله توسط یکی از امیران بودیست غوری در زمان ساسانیان در قرن ۶ میلادی ساخته شده بود. اکثر مورخان باورمند هست که این شهر در سال ۱۲۲۱ میلادی بعد از حمله چنگیز خان تخریب و ساکنین آن قتل عام گردید(فوسشینی، ۴ جولای ۲۰۱۳، صص ۱-۶).
آلفرد فوشهِ مأموریت داشت تا تحقیقات باستان شناسی‌اش را در بلخ انجام دهد، تحقیقات در مورد غارهای بامیان و حکاکیات روی دیوارهای غارها به خانمش اندره یدا گودرد سپرده شد؛ آنها توانست یک لیست از غارچه‌ها و نقاشی‌های موجود تهیه نماید. در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۳ خانم فوشهِ به شوهرش نامه به شرح ذیل نوشته کرده است: «آب و هوا در اینجا خیلی سرد است ما در فضای آزاد به سختی تمام توانیستم نقشه‌های مربوط به غارچه‌ها و حکاکی‌ها را ترسیم نمائیم». آثار مربوط به دوران اسلام به نشیبی جنوبی دره واقع شده است و بودای بزرگ در قسمت نشیبی شمالی دره‌ای بامیان واقع شده است، شهرزمان اسلامی در فلات‌های بالای شهر غلغله است، به این معنی که به سمت دره فولادی و ککرک انتشار یافته؛ بقایای یک قلعه در کنار میدان هوای فعلی و قریه سید آباد موجود است(لورین، ۲۰۱۵، صص ۱-۲۸).
مردم افغانستان در تحولات سیاسی و جنگ‌های داخلی از جهت‌های مختلف آسیب دیدند مانند دادن قربانی‌ها، از بین رفتن ثروت ودارایی، تخریب شدن میراث‌های فرهنگی، موزیم‌ها و آثار تاریخی (میسن، ۲۰۰۵، صص ۳-۶). با توجه به معاهده که بین انستیتیوت شرقی و موزیم ملی افغانستان به امضا رسیده استبرت پرکسنتلر به وسیله‌ای سازمان یونسکو درافغانستان مسئولیت حفاظت آثار تاریخی شهر بامیان را به عهده گرفتن (استین، ۲۰۱۴، صص ۱-۹).


مجسمه های بودا در بامیان
موجودیت معبد بزرگ در دره‌ای بامیان دربین تپه‌های سرخ رنگ و کوه‌های آهکی؛ حدود ۱٫۵ کیلو متر از طرف شرق به غرب، موجودیت دو مجسمه بزرگ بودا که به ترتیب ۳۵ و ۵۵ متر ارتفاع داشتند از شکوه بی مانند برخوردار بودند. اساسا این معبد طبیعی بودند و در داخل معبد غارهای زیاد جهت اقامت زائرین و راهبان وجود داشتند. هرغار برای انجام کار خاص ایجاد شده بود و روی دیواراین غارها نقاشی‌های زیبا و رنگا رنگ ترسیم شده بود که قوانین، قصه‌ها و اعمال مربوط به بودیزم را تشریح میداد. هزاران غار در داخل کوه‌ها حفر گردیده و از آنها برای اقامت، عبادت و دیگر اعمال مربوط به بودیزم را انجام میداد؛ سالن‌های تزئین شده با رواق‌های بلند و دیوارهای ضخیم و دیزان‌های خاص هنری آراسته شده بود. برخلاف دیدگاه ابوریر بخش هنری ستون‌های این معبد هیچ شباهت به ستون‌های معبد آجانتای هندوستان ندارد. عموما سقف‌ سالن‌های بزرگ تزین شده با نقاشی‌های پر رنگ دیواری بودند. مجسمه کوچک بودا در شرق این معبد با ۳۷ متر ارتفاع و ۸ متر در داخل کوه حفر شده و مجسمه بودای بزرگ درغرب معبد با ارتفاع ۶۰ و تقریباً ۱۰ متر در داخل کوه حفر گردیده بود. از لحاظ دیزاین هنر مجسمه‌سازی این مجسمه‌ها به ‌کوه‌ها اتکاه کرده است، لذا این مجسمه‌ها کاملاً روی پاهای خود استاده نیستند یعنی این مجسمه در قطار تصاویر نیمه برجسته و سه بعدی می‌باشد، مجسمه‌های آمین هوتیپ سوم و خانمش تیا درمصر باستان و مجسمه‌های بودای بامیان از می‌تود هنری مجسمه‌سازی مشابه استفاده شد است. ارتفاع مجسمه بزرگ بودا در بعض منابع ۵۳ متر محاسبه شده ولی ۲ متر پاهای آن در داخل حفر شده، لذا عموما ارتفاع آن ۵۵ متر می باشد و رواق‌های آنها به خاطر حفاظت از تهدیدات طبیعی مانند برف و باران… ساخته شده بوده که سطح رواق دیوارهای هر دو مجسمه با نقاشی‌های خاص دیزاین شده است(نوید، ۲۰۱۶، صص ۱-۱۴).
مجسمه‌های بودای بامیان از جمله آثار مشهور تاریخی جهان است که سالانه هزاران سیاح و کاشف داخلی و خارجی از آن دیدن می کردند. با توجه به اسناد تاریخی و گزارش نامه‌های بودای در هند؛ معبد بزرگ بامیان در زمان حکومت کوشانیان مرکز(پایتخت) بودایی‌های کابل، گندهارا و شمال نیم قاره هند بودند. برای بسیاری از مردم؛ بامیان یک مکان مقدس قلمداد می‌شد، لذا میتود هنری غارهای معبد آجانتا و معابد شهر میتورا نشان می‌دهد که توسط کوشانی‌ها کنترول می‌شدند. قبل از آمدن اسلام در افغانستان؛ هنر مجسمه سازی کوشانی‌ها در سطح جهان از شهرت خاص برخوردار بودند؛ هنرمجسمه سازی «گندهارا» مثال خوبی در این مورد است (حق شناس، ۲۰۱۶، صص ۹۰-۹۱). معبد دره‌ای بامیان از مکتب هنری گندهارا در مناطق آسیایی مرکزی نمایندگی می‌کردند (یونسکو، ۵ جولای ۲۰۰۳، صص ۱-۳۹).
هنر مجسمه‌سازی مکتب گندهارا درزمان حکومت کوشانی‌ها مخصوصاً درعصر کنیشکا در اوج شکوه و جلال خویش رسیده بود و مجسمه‌های بودای بامیان که امروز یکی از هفت عجایب جهان قلمداد می شود مثال خوبی از شکوه و جلال این مکتب هنری دراین دوره زمانی می‌باشد (حق شناس، ۲۰۱۶ ص ۹۲). شواهد مذکور نشان دهندۀ آن است که قبل از آمدن اسلام دین بودای یکی از ادیان مهم مردم افغانستان بوده است (هارتمن، ۲۰۰۳، صص ۳۴-۳۷).
مجسمه‌های بودای بامیان، مجسمه ابوالهول ، اهرام مصر و غارهای آجنتا درهند از جمله آثار با ارزش تاریخ جهان باستان است؛ اما کشورهای قدرتمند جهان و سازمان یونسکو شاهد تخریب بودای بامیان توسط شورای علمای طالبان بودند و هیج واکنش از خود نشان ندادند، باوجود آنکه یونسکو مسئول حفاظت از میراث‌های فرهنگی جهان می‌باشد. با توجه به گزارش خانم ننسی دوپری که یکی از گزارشگران مشهور در مورد فرهنگ و تاریخ افغانستان می‌باشد: «طالبان افغان چندین هفته تخریب کردن بودای بامیان را به تعویق انداخت، اما در اثر پافشاری اعراب و پاکستانی‌ها که متعلق به گروه القاعده بودند تصمیم تخریب بودای بامیان نهایی گردید»(نوید، ۲۰۱۶، صص ۱-۱۴). آنها ادعا می کردند بودن مجسمه‌های بودا در سرزمین اسلامی کاملن در تضاد با مؤلفه‌ها و آموزه‌های اسلامی است (فرانسیونی، ۲۰۰۳، ۶۲۰-۶۵۱). برخی از گزارش نامه‌ها می رساند که یک پای مجسمه بودای بزرگ قبل از ۲۰۰۱ قطع گردیده بود، برخی مورخان می گوید توسط اورنگزیب و برخی دیگر مدعی هستند در جریان حمله مغول‌ها به افغانستان اتفاق افتاده است؛ اما گزارش زیاد قابل اعتماد در این باره موجود نیست (فوسشینی، ۴ جولای ۲۰۱۳، صص۱-۶).
مهندسین افغان مقیم درلندن و دیگر کشورهای اروپایی به سفارت پاکستان دراسلام آباد پیشنهاد نمودند که دست از تخریب بودای بامیان بردارد و آنها مجسمه‌های بودا را توسط دیوارهای سمنتی پنهان میکند تا آشکار نباشد، اما این پیشنهاد توسط عناصر اسلام گرایان افراطی پذیرفته نشد. از جانب دیگر افغان‌های مقیم درایالات متحده امریکا دست به اعتراض زدند و از دولت امریکا خواستن تا از تخریب کردن مجسمه‌های بودای بامیان جلوگیری کند؛ اما متأسفانه این اعتراضات کدام نتیجه‌ای مثبت در قبال نداشت، در نهایت این آثار گران‌بهای تاریخی در۹ مارچ ۲۰۰۱ توسط رژیم طالبان بوسیله انفجار کاملن تخریب گردید. روزی تخریب بودای بامیان منحیث «روز سیاه» قرن ۲۱ درتاریخ افغانستان و جهان ثبت شده است. علی خان یکی از باشندگان بامیان که در آن روز به شهر بامیان حضور داشت چنین اظهار نظر می کند: «۹ مارچ یک روز غم انگیز در تاریخ بامیان است که فضای بامیان را در آن روز گرد، خاک و توته‌های اعضای بدن بودا پوشانیده بود»(رجا، ۲۰۱۷ ص ۲).
با توجه به یادداشت میخائیل سمپل نماینده سازمان ملل متحد در افغانستان: «حفاظت از مجسمه‌های بودای تاریخی بامیان برای کشورهای ابرقدرت غربی امکان پذیر بودند، ولی آنها برای جلوگیری از تخریب این میراث فرهنگی جهان علاقه مندی نشان ندادند به دلیل اینکه برای شان اهمیت نداشتند». وی علاوه می‌کند تخریب بودای بامیان برای رژیم طالبان کار ساده نبود؛ آنها با استفاده از اسلحه‌های چون هاوان و راکت موفق به تخریب این مجسمه‌ها نشدند. بنا به گفته‌های مردم محل؛ جهت خراب کردن مجسمه‌های بودا از متخصصین اعراب در خواست کمک کردن درنهایت طرح انفجار توسط آنها پیش کش گردید (نوید، ۲۰۱۶، صص ۱-۱۴)، تخریب مجسمه بودا به عنوان یک قربانی بزرگ در تاریخ معاصر افغانستان ثبت شده است (زکین، مارچ ۲۰۱۹ ص ۴۵).


ساختن دوباره مجسمه‌های بودای بامیان
نظریات گوناگون درارتباط ساختن دوباره مجسمه‌های بودا وجود دارند؛ بعض از هنرمندان افغانستان علاقه دارند که این مجسمه‌ها باید به شکل اولی شان تعمیر گردد، بعضی مورخان و باستان شناسان خارجی مانند؛ اصلی گرایان بین المللی، دانشگاه تکنیکی منچون و مرکز تحقیقاتی خرده فرهنگی جاپان بیشتر به جنبه‌های تاریخی واصلی بودن آن تأکید دارند. (نورانی، ۲۰۱۴، ص ۴۶). از طرف دیگر بعض ها دلایل ذیل را جهت ساختن دوباره مجسمه‌های بودای بامیان یاد آور می شود؛ دادن معلومان از شکوه و عظمت فرهنگ و تاریخ افغانستان برای نسل‌های نوین و آینده‌ای این کشور، همچنان جذب کردن سیاحین و کاشفین خارجی و داخلی وابسته به ساختن دوباره مجسمه‌های بودای بامیان است و این خود تاثیر مستقیم در رشد اقتصادی مردم بامیان و افغانستان دارد(کارمندان ریاست اقتصاو ولایت بامیان، ۲۰۱۹).
همچنان دیدگاه برخی از مورخان خارجی و داخلی مخالف ساختن دو باره‌ای مجسمه‌های بودای بامیان است و آنها استدلال می‌کند:« مکان‌های مجسمه‌ها اصیل از لحاظ تاریخی نسبت به وجود مجسمه‌های مصنوعی بیشتر حایز اهمیت می‌باشد». بعضی پژوهشگران چینای و جاپانی پیشنهاد کرده بود که تصاویری از مجسمه‌های بودا به وسیله‌ای اشعه لیزری به جای مجسمه‌های اصیل انعکاس داده شود ولی این تصاویر فقط در شب ‌قابل رؤیت هستند (نوید، ۲۰۱۶، صص ۱-۱۴).


پارک ملی بند امیر
تالاب‌های بند امیر همراه با آب پاک و شفاف توسط بندهای آهکی و صخره‌های سرخ رنگ احاطه شده و یکی از زیباترین مناظر طبیعی افغانستان و جهان است. پارک ملی در ولایت بامیان و غرب کوه‌های هندوکش واقع شده. این جای قشنگ و دیدنی تقریباً در ۲۲۵ کیلومتری شمال غربی کابل و ۵۵ کیلو متری غرب شهر بامیان واقع شده است. تالاب‌های بند امیر در نشیبی یک دره‌ای واقع گردیده که تقریباً ۲۹۰۰ متر از سطح بحر ارتفاع دارد. این بندها از شرق به طرف غرب قرار گرفته و نام‌های آن قرار ذیل اند: « بند غلامان، بند قمبر،بند هیبت، بند پنیر، بند پودینه و بند ذوالفقار» می باشند. این بندها توسط تپه‌های سنگ آهکی از هم جدا گردیده اند، دارای آب شفاف بوده و به رنگ آبی قابل رؤیت می‌باشد؛ شاید تنها دلیل شفاف بودن آن موجودیت کلسیم در داخل آب می باشد. هر بند ویژگی‌های منحصر به خود را دارد؛ مثلاً بند غلامان نایی و کم عمق بوده که از آن پرنده‌های آبزی استفاده میکند. بند قمبر یکی از وسیع ترین بندها بوده که بعض وقت‌ها پوشیده از آب می باشد. عمق آب در بند هیبت کم بوده و متشکل از سد باریک است که توسط سنگ آهکی عمودی از جانب غرب احاطه شده است. بند پنیر وسیع و سطح آن را خامه سفید رنگ تشکیل داده است. بند پودینه خیلی کوچک بوده و با نباتات محاط گردیده است. بند ذوالفقار خیلی وسیع و آبش دارای عمق زیاد می باشد (کو، ۲۰۱۷، ص ۲۹).
دولت افغانستان با بعض سازمان‌های بین المللی به خاطر حفاظت حیوانات وحشی، محیط زیست و مناطق تفریحی معاهدات را امضا نموده است که پارک ملی نیز شامل این معاهدات می باشد (کارمندان برشنا، صص ۲-۱۴).
بعد از جنگ‌های داخلی افغانستان؛ یکی از موضوعات مهم که ترویج یافتن؛ نگهداری از حیوانات وحشی و تنوع بیولوژیکی می باشد؛ زیرا در جریان جنگ‌های داخلی شکارهای غیر قانونی کاملاً مجاز بود (اسمال وود، جولای ۲۰۱۱، صص ۵۰۶-۵۱۱). بند امیر برای اولین بار درسپتامبر ۱۹۷۳ میلادی از طرف سازمان توریستی افغانستان به حیث پارک ملی افغانستان اعلان شد و این مصوبه توسط وزارت عدلیه افغانستان رسما نشر شد.سرحدات پارک ملی در سال ۱۹۷۰ میلادی توسط سازمان توریستی افغانستان بین (۶۷o.05’-۶۷o .20’E) and (34o.45’-۳۴o.55’ N) تعیین گردیده بود، نقشه پارک ملی بصورت غیر رسمی توسط برنامه محیطی ملل متحد در سال ۲۰۰۳ میلادی منعکس گردید. بعد از ختم جنگ‌های داخلی در افغانستان تیم کاری این سازمان از محیط پارک ملی دیدن نمود و در یادداشت آنها آمده است: «تالاب‌ها از لحاظ اکوسیستم مثل قبل از ۱۹۷۸ می باشد و این تالاب‌ها در شرایط خشک سال‌های گذشته دارای آب بوده، آب شان پاک و شفاف به نظر می رسد ولی هنوز کدام معاینات صحی انجام نشده تا از موجودیت وعدم موجودیت ویروس اطمنان حاصل کنیم. صخره‌های سنگی آهکی دست نخورده است و به نظر می‌رسد زندگی گیاهی اندکی تغیر کرده است» ( کو، ۲۰۱۷، صص ۲۹-۳۰).
اساساً مردم و دولت افغانستان، مخصوصا مردم محل و حکومت محلی بامیان بیشترین مسئولیت را در قبال حفاظت از محیط «پارک ملی» دارند و باید با سازمان‌های جهانی مربوطه درزمینه همکاری نماید (اکسییر، ۲۰۱۷، ص). سازمان محیطی ملل متحد بعض تهدیدهای محیطی ذیل را از پارک ملی دریافت کرده است: «عبور وسایل نقلیه از سرک‌های که توسط خود مردم دیزاین شده است باعث فرسایش خاک پارک ملی می‌گردد، انداختن زباله در اطراف بندها، ماهی گرفتن از طریق انفجار و شکار غیر قانونی حیوانات وحشی به ویژه شکار آهوی مارکوپولو و دیگر آهوها از جمله تهدیدات موجود در ماحول پارک ملی در جریان جنگ‌های داخلی بین نیروهای طالبان ونیروهای اتحاد شمال در سال های (۲۰۰۰-۲۰۰۱) می باشد». تهدید واقعی در افغانستان؛ استفاده کردن از محیط طبیعی برای ساختن خانه‌های زراعتی، شکار های غیر قانونی؛ در نهایت باعث از بین بردن تنوع بیولوژیکی می گردد.
بعد از ۲۰۰۲ میلادی پارک ملی افغانستان به شکل قابل توجه پیشرفت نمود؛ در سال ۲۰۰۶ میلادی ساختمان برای محافظین پارک ملی توسط بانک آسیایی ساخته شد، دکانک‌های که در جریان جنگ‌های داخلی وجود داشت در اواخر ۲۰۰۷ بسته گردید، شکار کردن ماهی ممنوع گردید، بعض برنامه‌های پاک کاری توسط گروه حفاظت از محیط زیست افغانستان صورت گرفت، اتحادیه حفاظت از پارک ملی به کمک سازمان حفاظت از حیوانات وحشی تشکیل گردید(کو، ۲۰۱۷، همان ص). بعد از ختم جنگ‌های داخلی در افغانستان؛ به اساس صلح جویی مردم بامیان، بند امیر به عنوان پارک ملی افغانستان اعلان گردیده اما به آهستگی تغییر نموده و پیشرفت‌های قابل ملاحظه ای صورت نگرفته است (یو.ان. دی. پی، فبروری ۲۰۱۶، صص ۲-۷).
روش تحقیق
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع درجه اول (مشاهده، مصاحبه‌های انفرادی با مردم محل، تشکیل گروپ‌های مباحثه وگفتگوهای غیر رسمی)، استفاده از منابع علمی درجه دوم به زبان های فارسی و انگلیسی مانندی: کتب، مقالات، راپورهای سازمان‌های خارجی و بین المللی، سفر نامه‌ها، اخبار و مجلات داخلی و خارجی، مشوره و مباحثه همراه استادان رشته‌ای تاریخ و باستان شناسی در دانشگاه‌های داخلی و خارجی تهیه و بازنویسی گردیده است.
نتیجه
بامیان یکی از ولایات تاریخی افغانستان است؛ هویت فرهنگی – تاریخی بامیان می تواند به عنوان نقطه وصل کشورهای جهان به ویژه هند و چین و افغانستان گردد. با توجه به آثار و آبدات تاریخی بامیان و معلومات باستانی از زمان حاکمیت بودیزم و جاده‌ای ابریشم می‌توان چنین نتیجه گرفت همان طوریکه بامیان در گذشته-های دور تاریخی نقطه وصل فرهنگ‌ها و تمدن‌ها بوده و یکی از مهمترین توقف‌گاه‌‌های کاروان‌های تجارتی جاده ابریشم بوده، اکنون نیز از آن ظرفیت و موقعیت جغرافیایی برخوردار است؛ اما با تأسف بامیان و افغانستان خارج از نقشه جدید جاده ابریشم قرار دارد، با وجود که به نفع چین، افغانستان و دیگر کشورها هستند کهب ا توجه به موقعیت جیوپلوتیکی و منابع طبیعی بامیان، از طرف دیگر این یکی از راه‌های صنعتی شدن افغانستان است و بامیان باید به جایگاه تاریخی گذشته خویش برگردد.
تخریب نمودن مجسمه‌های تاریخی بودا دربامیان یکی ازبزرگترین جنایت‌های تاریخی برای افغانستان و جهان به حساب میرود و این حادثه جزء غم انگیزترین حوادث افغانستان به حساب میرود و پیامدهای مأیوس کننده را درقبال داشت. البته همان طوریکه مطالعه گردید افغانستان دوران اسلامی در هیج مقطع از تاریخ اش به عظمت و شکوه عصر بودایی نرسید؛ بلکه باگذشت زمان به انزوای تاریخی و جهالت و بدبختی گام برداشته است، اما نظریات گوناگون و متناقض در جهت ساختن دوباره مجسمه های بودا وجود دارند. شهر غلغله نیز توسط یکی ازغوری‌های بودیست در قرن ششم میلادی ساخته شده و در سال ۱۲۲۱ میلادی به وسیله‌ای یورش مغول‌ها تخریب و ساکنان آن قتل عام گردیدند. پارک ملی افغانستان در دهه ۷۰ قرن ۲۰ مسمی گردیده؛ اما بعد از ۲۰۰۲ میلادی رشد و پیشرفت قابل ملاحظه ای داشتند.
این ولایت تاریخی افغانستان سالانه توجه هزاران گردشگر داخلی و خارجی را به خود جلب می کند؛ مدیریت کردن درست فرهنگ توریسم برای رشد اقتصادی مردم بامیان، حتی برای ولایات دیگر افغانستان حیاتی است. یکی ازاهداف مهم این پژوهش؛ انعکاس دادن نگرانی‌های اجتماعی ازمحافظت آبدات تاریخی و مراعات نکردن قوانین محیط زیستی می باشد؛ حکومت افغانستان، نهادهای مربوط و مردم محل با در نظر داشت جایگاه تاریخی و موقعیت جیوپلوتیکی این ولایت؛ احساس مسئولیت کرده و قوانین محیط زیستی، تنوع بیولوژیکی و حفاظت از آثار و آبدات تاریخی را مراعات نماید.
تذکر: فهرست منابع تحقیق در آرشیف هفته نامه موجود است.

در مورد نویسنده

موسی لعلی

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید