سلیمان لایق به تاریخ ۲۱ میزان سال ۱۳۰۹ هجری شمسی مطابق به ۱۳ اکتوبر سال ۱۹۳۰ میلادی در امنیخیل شرنه ولایت پکتیکا چشم به جهان گشود و در ۱۰ اسد سال ۱۳۹۹ مطابق ۳۱ جولای سال ۲۰۲۰ میلادی در بیمارستان «ماینتس» کشور آلمان چشم از جهان بست. نام اصلی وی غلاممجدد است. پدر سلیمان لایق بنا بر ارادت به حضرات مجددی این نام را به حیث تبرک و نشانهی ارجگذاری به مجددیها بالای پسر ماند.
غلاممجدد کوچک در شش سالهگی همراه با پدر به کابل آمد و در سال ۱۳۱۹ شامل لیسهی حبیبه گردید. در سال ۱۳۲۶ شامل مدرسهی علوم شرعیهی پغمان گردید و به زودی در میان شاگردان مدرسه به چهرهی ویژه و ممتاز مبدل شد. در سال ۱۳۳۱ زمانکه لایق سرگرم سپرینمودن سال اخیر مدرسه بود، شاگردان مدرسه در ادامهی برخی زیادهرویها و تندمزاجیهای مدیریت مدرسه، به رهبری لایق دست به سرپیچی، اعتصاب و مارش زدند. در پیآمد این عمل لایق با وجود تمام خوبیهای تحصیلی، اخلاقی و سامانپذیری به طور بیرحمانه مجازات شد. پس از لتوکوب و تحقیر و خوارداشت لایق با چند تن شاگرد دیگر از مدرسه اخراج و به طرد شهر کابل وادار ساخته شد. اما پدر سلیمان لایق که یک چهرهی پرنفوذ روحانی پیشین ضد استعمار و یک وطنپرست وارسته بود به حمایت لایق و رفقایش بهپاخاست و رهبری وزارت معارف همان وقت را راضی ساخت تا شاگردان اخراجشده را دوباره به مدرسه راه دهند. لایق در همان سال مدرسه را به پایان رساند و در سال ۱۳۳۲ به دانشکدهی شرعیات دانشگاه کابل راه یافت. حکومت که از چالشها میان دانشآموزان و وکلای دورهی هفتم شورا به ستوه آمده بود، لایق را زیر پیگرد پولیسی قرار داد، وی تحت تاثیر جنبش سراسری ضد استبداد و مزاح وطندوستانهی خود اما، در همین مدت انقلابیترین اشعار خود را به زبان دری سرود:
«ما با خلق هستیم»، در همسویی با باور سیاسی شادروان داکتر محمودی:
یارب در آن زمان که دل دشمنان خلق
بیرون شود ز سینه به تیرو کمان خلق
یعنی که در مقابل ظلم نظام عصر
فاتح شود حکومت نسل جوان خلق
آنگه ز خاک من گل و پروانهیی بروی
وز نو بدان دو بخش سر عشق و جستجوی
ویا
«به قصر یتیمشده»ی دارالامان:
ای قصر ستمدیده امیـــــر تو کجا شد
آن سربهکفگرد دلیــــر تو کجا شد
آن کس که بنای تو نهادست کجا رفت
از بام تو افتـــاد و یا صیــــــد بلا شد
و یا
«به تاراجگران وطن»، خطاب به چنبرهی فسادپیشهگان زورمند دولت:
آن خنجر تیزی که کشیدی همه دیدست
از جیب وطن کیسه بریدی همه دیدست
از خاک وطن سجدهکنان تا دل لندن
صد بار دویدی و خویدی همه دیدست
لایق سرودههایش را به رفقا و همفکرانش میخواند و به این وسیله اندیشههای وی در میان مخالفین سیاسی دولت و ردههای استبدادی نظام راه باز مینمود. از همینجا، لایق که پیشتر به مثایهی یک مخالف سیاسی دولت تحت پیگرد قرار داشت، در فهرست ادارهی ضبط احوالات به حیث یک پویندهی خرابکار ثبت گردید. وی در پروسهی همین دگرسانی سیاسی، سال نخست آموزش در دانشکدهی شرعیات را به انجام رساند. زمانیکه لایق پس از مرخصیهای عمومی دانشگاهی دوباره به ادامهی تحصیل برگشت، ادارهی دانشکده، وی را از نشست و برخاست با محصلین دیگر منع و به وی گوشزد نمود که ردههای بلندپایه وی را برای همیش از آموزش در دانشکدهی شرعیات منفک نمودهاند. لایق طالب توضیحات گردید، ادارهی دانشکده اما، همین فیصله را بدون بیان زیادی، طی یک نامهی سرگشاده به وی سپرد. در نامه هیچ براهینی قانونی و تأدیبی مبنی بر اخراج نامبرده ذکر نهگردیده و هویت مقام تصمیمگیرنده ناپیدا بود. به همین سادهگی لایق محصل که در تمام دوران آموزش از شایستهگی درسی، منش و خوبیهای اخلاقی و رعایت معیارهای انضباط دانشگاهی و شاگرد ممتاز و بیجوره بود، از حق آموزش محروم گردید.
لایق این بار خواهان جلب حمایت پدر نهشد. وی میدانست که استبداد خیلی وحشی شده و برای پدرش میدان جنبیدن تنگتر گردیده است. وی خود به دفاع خویش آغاز نمود. لایق قریب یک سال را در دفاتر و دهلیزهای وزارت معارف و دانشگاه کابل به اعتراضها و انتظار امروز و فردا گذشتاند. ولی به پرسشهای خویش در جهت دستیابی به دلیلهای اخراج پاسخ بایسته نهیافت. لایق در تگاپوهای پیهم خویش توجهو حمایت شماری از بزرگان دلسوز را که چهرههای روشننگر و تحولطلب همان زمان بودند به خود جلب نمود. در این کارزار لایق زمینه یافت تا آموزش خویش را به غیر از دانشکدهی شرعیات، در کدام دانشکدهی دیگر دنبال نماید. لایق در سال ۱۳۳۳ به حمایت و دلسوزی شاعر، نویسنده و رییس فاضل تدریسات وزارت معارف به نام میر نجمالدین انصاری و برادر آگاه وی میر امانالدین انصاری رییس دانشکدهی ادبیات برای ادامهی تحصیل به این دانشکده راه یافت.
لایق در سال ۱۳۳۶ از شعبه ادب و فلسفهی دانشکدهی ادبیات فارغ گردید. وی در تابستان سال ۱۳۳۷ در ریاست مستقل مطبوعات به کار گماشته شد. از آنجا به روزنامهی هیواد به حیث عضو مسلکی معرفی گردید. لایق در این پیشهها با اشتیاق و صلاحیت کامل مسلکی به کار آغاز نمود. لایق در سال ۱۳۳۸ به حیث محرر روزنامهی انیس مقرر گردید و به برکت توانایی و زحمت کار هشت ماههی خوبش، به حیث مدیر مسئول مجلهی ژوندون گماشته شد. از همین دریچه لایق به نشر سرودههای فارسی و پشتو، داستانها و نگاشتههای طنزی خویش پرداخت و در مدت کوتاه به حیث یک نویسندهی توانا و باصلاحیت شهرت یافت.
لایق در سال ۱۳۳۹ به درخواست شخصیت برازندهی ادبی کشور و رییس رادیو افغانستان آقای عبدالرؤف بینوا به حیث مدیر شعبهی روزنه و ادبیات رادیو تقرر یافت. لایق تا سال ۱۳۴۴ به مثابهی مدیر عمومی روزنه و برنامههای ادبی رادیو افغانستان باقی ماند. در ۱۱ جدی سال ۱۳۴۳ با کنگرهی مؤسس حزب دموکراتیک خلق افغانستان که پنهانی راهاندازی گردیده بود، پیوست و تمام توانایی و شهرتش را در پای انکشاف همین حزب ریخت. هنر وطنپرستانهی لایق زبان طبقاتی یافت و آثار وی در رسانههای دولتی که در آن زمان یگانه مجری نشراتی به شمار میرفتند، اقبال نشر مییافتند.
لایق در میان حزب نیز بنابر ذات منتقد و آزادهی خویش که فردیت وی را جاذبه و تاثیر ویژه میبخشید مورد حسادت رهبران حزبی قرار میگرفت و برایش دشواریهای تازه ایجاد میکرد. لایق در ۱۹ جوزای سال ۱۳۴۴ به دلیل اشتراک در انتخابات پارلمانی از مأموریت رادیو افغانستان کنار رفت و پس از ناکامی در انتخابات دوباره به کار در رادیو افغانستان برگشت اما در پیآمد نگاشتههای طنزآمیز به نشانی دولت به زودی از وظیفه برکنار شد و سپس در همخوانی با بست خویش در ادارهی انکشاف زبان پشتو تقرر حاصل نمود. در سال ۱۳۴۶ از ماموریت دولتی کنارهگیری نموده و امتیاز هفتهنامهی «پرچم» را به دست آورد.
لایق تا سال ۱۳۵۷ با سرگرمیهای سیاسی و ایجادگریهای ادبی، به ویژه سرودن شعر مشغول ماند. لایق در آغاز قیام نظامی ثور به حیث وزیر رادیو تلویزیون و سینماتوگرافی و منشی شورای وزیران مقرر گردید. در پلینوم ۶ قوس سال ۱۳۵۷ کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان از عضویت بیروی سیاسی آن حزب طرد گردیده و در اخیر خزان همین سال از کابینهی خلقی رانده شد و در ۱۸ حوت همان سال از جانب استخبارات دولت خلقی توقیف و به اتهام خیانت به وطن، انقلاب و حزب به زندان پلچرخی فرستاده شد و تا ۸ جدی سال ۱۳۵۸ در همان زندان باقی ماند.
لایق به تقصیر مخالفت با ببرک کارمل از عضویت بیروی سیاسی و کمیته مرکزی حزب دور نگهداشته شد و تا دیر زمان خانهنشین گردید. سپس به حیث رییس اکادمی علوم افغانستان تقرر یافته و به ادارهی زون شرقی گماشته شد، کارمندان دولتی و نخبههای حزبی را اما، از اطاعت و فرمانبرداری وی منع ساختند.
لایق در سال ۱۳۶۰ پس از کشتهشدن فیض محمد وزیر سرحدات، با وجود انکار وی، به حیث وزیر وزارت نامبرده مقرر گردید. لایق آرزو داشت تا به کار در اکادمی علوم، از جاییکه وی به گونهیی به کار زون شرق گماشته شده بود، برگردد و خود را با دانش و ادبیات و فرهنگ مشغول نگهدارد، اما به وی گفته شد تا هر دو اداره را رهبری نماید. این گام اما، پیش از همه، به مثابهی مقدمهچینی برای ناتوانسازی وی مهندسی گردیده بود.
پس از فروپاشی حاکمیت حزب وطن، لایق در سال ۱۳۷۱ به پشتونخوا مهاجرت نموده و بنابر دوستیهای دیرینه با خانوادهی خان عبدالغفارخان و خان عبدالولی خان، در ولی باغ واقع اشنغر اقامت گزید. خانوادهی لایق به کشور آلمان متواری گردید که سپس لایق هم به خانوادهی خویش پیوست. دوری وطن سبب اذیت دایمی لایق گردیده که در فرجام در سال ۲۰۰۵ به وطن برگشت و بنابر داشتن درجهی اکادیمسین، به حیث مشاور علمی اکادمی علوم ایفای وظیفه نمود.
اکادیمسین سلیمان لایق در ۵ سپتامبر سال ۲۰۱۹ در پیآمد انفجار انتحاری در ششدرک شهر کابل زخمی و پس از سپرینمودن زمان پرعذاب مداوا به روز ۳۱ جولای سال ۲۰۲۰ در یکی از بیمارستانهای کشور آلمان چشم از جهان پوشید.
از سلیمان لایق آثار منظوم و منثور ذیل به ارث مانده است:
۱- چونغر(پشتو)
۲- کېږدۍ(پشتو)
۳- یادونه او درمندونه(پشتو)
۴- د اباسین سپېدې(پشتو)
۵- ساحل(پشتو)
۶- د غلامانو سرود(پشتو)
۷- غرونه او کساتونه(پشتو)
۸- سپرغکې(پشتو)
۹- سندرې په سویو واټونو کې(پشتو)
۱۰- کیسې او زمانې(پشتو)
۱۱- بادبان(فارسی)
۱۲- عقاب گمشده(فارسی)
۱۳- دوست دارم این وطن را(فارسی)
۱۴- سمت روشن جادهها(فارسی
نظر بدهید