اسلایدر بیوگرافی گزارشها

لکه‌ی ننگ خانواده؛ خلوت پرآشوب زندگی یک دگرباش

صدای بلند و ظاهری شبیه‌ مردان دارد، اما گرایش‌های زنانه‌اش او را از صف مردان جدا و به جهان خودش پرت می‌کند. ادا بارز ۱۸ساله، دانش‌آموز صنف دوازدهم است و در یکی از ولایت‌های شمالی افغانستان با خانواده‌اش زندگی می‌کند. ادا، دوست دارد لباس‌های زنانه‌ای را بپوشد که خودش طراحی کرده و کسی به او خرده نگیرد؛ چیزی که به راحتی برای جامعه پذیرفتنی نیست. او، زمانی که دانش‌آموز صنف چهارم مکتب بود، به گرایش جنسی‌اش پی می‌برد. با پسرهای هم‌سنش در یک صنف درس می‌خواند و احساس می‌کرد که به هم‌جنس‌هایش گرایش بیش‌تری دارد تا به جنس مخالف. «احساس می‌کردم که گویا من یک دخترم و عاشق یک پسر استم، البته اگر بخواهم حرفم را اصلاح کنم، می‌توانم بگویم که پسرها را می‌پسندیدم.» او، در همین روزها، متوجه می‌شود که یک ترنس‌جندر است؛ هرچند به معنای کامل این هویت، پی نبرده بود. او بعدترها توانست به انترنت دست‌رسی پیدا کند و در باره‌ی ترنس‌جندرها بیش‌تر بداند.

خانواده و مسئله‌ی پذیرش
در حالی که ادا در خانواده‌ای تحصیل‌کرده به دنیا آمده‌، اما به دلیل هویت جنسی‌اش، گه‌گاهی احساس‌های نفرت‌انگیز خانواده را نیز تجربه‌ کرده است. ادا، می‌گوید که مادرش همیشه حامی او بوده و تنها گاهی به دلیل فشارهای روانی‌ای که دیگران به او وارد کرده، حمایتش را کم‌تر و اندکی سرکوبش کرده است. پدر ادا نیز، بیش‌تر وقت‌ها از او حمایت کرده است. «برادرم اما هیچ‌ گاهی با من خوب نبوده و نتوانسته با من بسازد و وجودم را بپذیرد. من مطمئنم که در آینده هم، با من سر سازگاری نخواهد یافت.» ادا با حال ناخوشی که در چهره‌اش پیداست، می‌گوید که وقتی کسی از سوی اعضای خانوده‌اش توهین و تحقیر شود، نمی‌تواند از جامعه انتظار حرمت‌گذاشتن را داشته باشد. ادا با این که خیلی سعی کرده‌، با رفتارهای زننده‌ای که جامعه با او داشته،‌ کنار بیاید، اما توهین‌ها و تحقیرهای گاه‌ناگاه اطرافیانش ادامه داشته و او را ناراحت کرده است. «برایم خیلی سخت بود و است که نتوانستم از سوی اعضای خانوده‌ام یعنی کسانی که مرا به دنیا آورده و بزرگ کرده ‌اند، پذیرفته شوم.»

چالش‌ها
ادا که از صنف اول تا صنف دوازده، اول‌نمره‌ی صنفش بوده، همیشه از جایگاه ویژه در میان هم‌صنفان و آموزگارانش برخوردا بوده؛ اما به دلیل هویت جنسیتی‌اش همواره‌ مورد تمسخر و آزارواذیت دیگران قرار گرفته است. «در زندگی‌ام بی‌شمار مورد توهین، تحقیر، حق‌تلفی، تمسخر، آزارواذیت و… قرار گرفته‌ام، اما هیچ خیالم هم نیست و می‌خواهم زنانه‌وار به پیش بروم. هیچ وقتی توقف نمی‌کنم و هیچ وقتی سکوت نمی‌کنم، چون من کسی نیستم که سکوت کنم.» او می‌گوید که در کنار دیگر محیط‌های اجتماعی، در مکتب نیز آرامش روانی نداشته و نتوانسته با ذهنی آرام، به درس‌هایش برسد.

ادا در محیط‌های کاری نیز، با ناخوشی‌ها و رفتارهای نادرستی از سوی دیگران روبه‌رو بوده که زندگی را برایش دشوارتر کرده است. «در محل‌هایی که کار کرده‌ام، با این که خیلی تلاش کرده‌ام موفق باشم، اما متأسفانه با رویه‌های دوگانه و توهین و تحقیرهای زیادی روبه‌رو شده‌ام.» او در جاهایی که کار کرده است، همیشه عده‌ای بوده‌اند که ترنس بودنش را ابزار قرار داده و به تخریب شخصیتش پرداخته اند. «این خیلی دردآور است که هرکس با نگاهی به سمت آدم ببیند که گویا انسان نیست، فرد این جامعه نیست، گویا وجود فیزیکی و روحی ندارد و اصلاً یک موجود زنده نیست. انسان در چنین جامعه و با چنین ایدیولوژی وحشت‌ناک، به موجودیت خودش حتا شک می‌کند، باید خیلی جسارت و شجاعت را پیدا ‌کنی که به همه نه بگویی.»

ادا، می‌گوید چندی پیش از سوی یک مأمور پلیس مورد خشونت قرار گرفته است. «اما چون من هیچ‌گاهی باخت و شکست را قبول نکرده‌ام و نمی‌‌کنم، همین طور زنانه‌وار به پیش می‌روم.»

کار رسانه‌ای و مبارزه‌ی مدنی
ادا بارز پیش از به‌قدرت‌رسیدن طالبان، در نقش گرداننده در چند رادیو و تلویزیون خصوصی و دولتی کار کرده است. او در برنامه‌هایش روی جوانان تمرکز داشت و تلاشش این بود که حضورش به هم‌سن‌هایش و دیگر جوانان و نوجوانان، مؤثر باشد؛ اما در برنامه‌های زنده‌ی تلویزیونی، خیلی وقت‌ها مورد اهانت و دشنام مردم قرار می‌‌گرفت. او، پس از سقوط حکومت پیشین، نتوانست به کارش در رسانه ادامه بدهد و حالا تنها می‌تواند از طریق شبکه‌های مجازی برای خود و دیگران حق‌خواهی کند. «فعلاً به دلیل مشکلات و وضعیتی که در کشور جریان دارد، نمی‌توانم فعالیتی بیرون از خانه داشته باشم، اما خوش‌بختانه توانسته‌ام با ویدیوهای اعتراضی و پست‌هایم، برای هم‌نوعانم تا حدی مؤثر واقع شوم.» برنامه‌های او شامل ویدیوهای اعتراضی، فلم و آگاهی‌دهی لازم از طریق شبکه‌های مجازی برای ترنس‌ها و جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی است. ادا، می‌خواهد از طریق شبکه‌های مجازی و ویدیوهایی که نشر می‌کند، حداقل روزنه‌ی امیدی برای جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی افغانستان باشد و بتواند این‌گونه مؤثر تمام شود.

دایره‌ی دوستان و ابراز گرایش‌ها
ادا، در یک منطقه‌ی نسبتاً خوب‌تر یکی از شهرهای افغانستان زندگی می‌کند و ببیش‌تر باشندگان آن محله دانش‌آموخته اند، اما برای درک هویت ترنس‌ها و چه‌گونگی برخورد با آن‌ها، مشکل دارند. ادا، همواره از سوی باشندگان محله‌اش مورد آزارواذیت روانی قرار گرفته‌ است. «برای خیلی از هم‌وطنانم متأسفم که مرا به حیث یک انسان قبول ندارند.» او از این رو اصلاً نمی‌تواند با اطرافیانش در مورد هویت جنسی‌اش حرف بزند. او با تنها کسانی که در جامعه‌ام توانسته در باره‌ی هویت جنسی‌اش حرف بزند، دو آموزگارش در مکتب بود که آن‌ها نیز اکنون شغل آموزگاری را از دست داده‌ و او را تدریس نمی‌کنند. او برخورد مردم در برابر خود و افراد مانند خودش را زشت، حیوان‌گونه و بیمارگونه توصیف می‌کند. زمانی که می‌خواهم در مورد رابطه‌اش با دیگر دگرباشان چیزی بگوید، می‌گوید: «متأسفانه نمی‌توانم به رابطه‌ام با دیگر دگرباشان برای تان بگویم، این قسمت تاریک مسئله‌ی ماست.» او در حالی که بغضی گلویش را می‌فشارد، در مورد ترنسی می‌گوید که نامش در شناس‌نامه بهاءالدین و میان دوستانش لیزا بود و دو ماه پیش، از نزدیکی محل زندگی‌اش ربوده شده و اکنون هیچ خبری از او در دست نیست. ادا، می‌گوید که هر ترنسی که با او در ارتباط است، زندگی تاریک و پردردسری دارد. «واقعاً ترنس‌ها تحربه‌های تلخ و وحشت‌ناکی را سپری می‌‌کنند. من متأسفم به چنین زندگی که تنها می‌توانیم اسم آن را زندگی بگذاریم؛ اما در اصل فقط زنده‌بودن است که آن هم دیگر در خطر افتاده.»

زندگی پس از جمهوری
«در دوره‌ی جمهوری، اصلاً زندگی خوب و راحتی نداشتیم و از حقوق انسانی ‌مان برخورددار نبودیم؛ ولی کم‌ازکم می‌توانستیم نفس بکشیم و به مرگ محکوم نبودیم؛ اما در نظام امارت زندگی به کام ما تلخ شده است. به حدی از زندگی سیر شده‌ام که نمی‌خواهم مکتب بروم، نمی‌خواهم از خانه بیرون بروم و حتا نمی‌خواهم هیچ کاری کنم.» ادا، پس از هر بار آزارواذیتی که از سوی مردم تحمل می‌کند، قوی‌بودن را به خودش تلقین می‌کند و می‌گوید: «وقتی تو که یک فعال بودی و دیگران همیشه تو را الگو قرار می‌داد، سکوت کنی، از دیگران چه توقع داری؟» ادا بارز می‌گوید که دگرباشان در نظام جمهوری هم جایگاهی نداشتند، حقوق شان پامال بود و انسان شناخته نمی‌شدند؛ ولی در نظام کنونی به کلی به مرگ محکوم شده ‌اند. او، گله‌مندانه می‌گوید که جامعه‌ی رسانه‌ای افغانستان در دو دهه‌ی جمهوری، نتوانسته مسئله‌ی ترنس‌ها را به گونه‌ی درست پوشش بدهد و در این مورد برای مردم آگاهی‌دهی کند. او، می‌گوید که در دوره‌ی جمهوری، هیچ قانونی برای حمایت از جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی‌ افغانستان تدوین نشده و نخواستند به این موضوع بپردازند. به گفته‌ی او در حکومت جدید قوانین و فرمان‌های زیادی علیه این جامعه نافذ شده است. در یکی از این قانون‌های جدید آمده است که فرقی نمی‌کند شخص در فعل خلاف شرعی گیر بیاید یا نیاید، تنها همین که تایید شود عضو جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی است، باید مطابق شریعت با وی رفتار شود. می‌گوید «من نمی‌دانم که در کجای شریعت چنین قانون رفتار وحشیانه‌ای علیه این جامعه تدوین شده است و آن چه‌گونه یک شریعتی است؟! یا باید زیر دیوار شوند یا سنگ‌سار شوند یا شلاق بخورند به حدی که منجر به مرگ‌شان شود.» ادا در دو سال گذشته، بارها شاهد این بوده که ترنسی ربوده شده و کسی نتوانسته سراغ او را بگیرد.

در ادا می‌گوید در آخرین فرمانی که از طرف طالبان در شهر شان اعلام شده، هر شخصی که ال‌جی‌بی‌تی باشد یا هر خانواده‌ای که دارای اولادی است که مربوط به جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی است، خود شان باید او را برده به حوزه تسلیم کند، در غیر آن اگر از طریق نهادهای عدلی و قضایی شناسایی شدند، توسط گروه حاکم به خانه‌ی شان هجوم برده خواهد شد و حتا پدر و مادرش نیز مورد خشونت قرار خواهد گرفت که ممکن است این خشونت‌ها حتا به قتل آن‌ها نیز بینجامد.

دورنما و برنامه‌ها
ادا بارز که این روزها در افغانستان احساس ناامنی دارد، می‌گوید که هر گاه توانست به کشور دیگری برای زندگی برود، می‌خواهد مانند حالا از طریق نشر نوارهای ویدیویی برای هم‌نوعانش آگاهی‌دهی کند. «یکی دیگر از هدف‌هایم کمک‌کردن به زنان افغانستانی است؛ چون واقعاً زنانی افغانستانی همواره و در هر حکومت، یک قشر ستم‌دیده و آسیب‌پذیر بوده است.» ادا می‌گوید که در کنار برنامه‌های آگاهی‌دهی، دوست دارد در بخش طراحی لباس یا خبرنگاری، تحصیل کند؛ دو بخشی که به گفته‌ی خودش، می‌تواند سلیقه‌ی او را بربتابد و در آن موفق‌تر باشد. وقتی از او در مورد اعتراض‌های مهره بارکزی می‌پرسیم، می‌گوید: «من او را یک زن قهرمان و الگوی شجاعت برای تمام ترنس‌ها می‌دانم. می‌خواهم با مهره یک ‌جا کار کنم و بتوانم با او یک ‌جا به یک نتیجه‌ی مطلوبی برسیم. می‌خواهم حداقل سازمانی یا نهادی داشته باشیم که واقعاً بتواند برای هم‌کاری برای ال‌جی‌بی‌تی‌ها مؤثر واقع شود، نه این که تنها حرف کمک‌کردن به آن‌ها را بزند.» ادا می‌گوید که به بودن مهره در جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی افعانستان افتخار می‌کند. از دید او، چنین افرادی باید از سوی دولت‌ها و سازمان‌های جهانی مورد حمایت قرار بگیرد تا صدای راستین باشد، نه این‌ که تنها یک نقش نمادین داشته و جای این ‌که موثر تمام شود، برای جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی‌ها و ترنس‌ها مضر تمام شده و باعث تخریب شان شود.