فرشته صدیق،
فارغ صنف دوازدهم مکتب بیبی ساره کابل و فعلا مهاجر در پاکستان
پانزدهم اگست۲۰۲۱، آغاز بدبختی برای تمام مردم افغانستان و با گونه ویژه زنان و دختران بود. من دختر تازهفارغ مکتب بودم. تازه آزمون سراسری کانکور را سپری کرده بودم و به یکی از دانشگاههای دولتی راه یافته بودم. به آرزوی بزرگم که ادامه تحصیل و پیمودن پلههای موفقیت و رسیدن به قلههای بزرگ آرمانهایم بود، نزدیک میشدم.
در ۲۴ اسد یا پانزدهم اگست من با یگانه خواهرم که دانشآموز مکتب بود برای گرفتن گواهینامه دوران مکتبام به ریاست معارف شهر کابل رفته بودیم. صبح خیلی زود خانه را ترک کردیم. وقتی به تکسی سوار شدیم، راننده تکسی پیوسته شبکههای خبری را رد و بدل میکرد و به دقت به خبرها گوش میداد.
من که انتظار رسیدن چنین روزی را نداشتم، بیخیال در دنیای رویاهایم غرق بودم و فکر میکردم امروز شهادت نامهام را بهدست میآورم و میکوشم تا آخرین مرحلههای اداریاش را طی کنم. دوست داشتم سندی را بهدست بیاورم که حاصل زحمات دوازده سال من در سالهایی بود که در بدترین شرایط امنیتی و اجتماعی مکتب میرفتم.
وقتی ریاست معارف رسیدم، کارمندان پشت میزهای کار شان جابهجا میشدند. نخستین کسی بودم که در صدر صف مراجعه کنندگان این ریاست قرار داشتم تا سند خود را دریافت کنم که ماهها انتظار کشیده بودم.
ناگهانی وضعیت بههم خورد. کارمندان سراسیمه شدند و به ما گفتند امروز کار نمیکنند. این هرجومرج ترس بزرگی بر من و خواهر کوچکم بهوجود آورد. مردم بهگونهی ناگهانی گفتند که طالبان داخل ارگ شدند. من و خواهرم گریه کردیم. مردم هم سراسیمه از هم پاشیدند و ما نمیدانستیم به کدام سو برویم؟ خانه ما با ریاست معارف شهر فاصله زیاد داشت. هیچ تاکسی به طرف خانه ما نمیرفت. به سوی یک مسیر نامعلوم شروع به دویدن کردیم. مسیر طولانی را با پاهای برهنه طی کردیم. هیچ کسی به کسی نگاه نمیکرد. نیروهای امنیتی نیز در حال فرار بودند. وسایط نظامی بهروی جادهها متوقف بودند. تعداد وسایط که خیلی اندک بود به سرعت به مسیرهای مختلف رد میشدند. گویی همه تلاش داشتند که خود را به یک محل امن و یا خانه خود برسانند.
من تماسهای مجدد از خانه دریافت میکردم و تلاش داشتم تا آنان نگران ما نشوند. بعد از چهارساعتونیم که من و خواهرم با پاهای برهنه به خانه رسیدیم، پاهای ما آبله زده بود. حس ترس، ناامیدی و نگرانی ما غیر قابل تعریف بود. اکنون نیز به یاد آوردن آن روز سیاه، حس ترس و یاس به من میدهد.
اکنون از جامعه بینالمللی میخواهیم تا زمانیکه طالبان زمینه تحصیل و کار را برای زنان فراهم نکنند، نه باید آنان را بهرسمیت بشناسند.
نظر بدهید