اسلایدر گفتگو

بامیان؛ فراموشی و فروپاشی

گفتگوی هفته نامه‌جاده‌ی‎ ابریشم با لایق احمدی، استاد باستان‌شناسی دانشگاه بامیان به مناسبت سالیاد تخریب مجسه‌های بودا توسط گروه تروریستی طالبان

جاده‌ی ابریشم: در سالیاد تخریب مجسمه‌های بودا توسط گروه تروریستی طالبان قرار داریم، فعلا این دو تندیس بزرگ تاریخی در چه وضعی به سر می‌برند؟
فکر می‌کنم هدف شما از «وضعیت» دو تندیس بزرگ تاریخی همان رواق‌های خالی سلسال و شهمامه است که همه باهم می‌بینیم خالی و ویران به چشم می‌خورند؛ در ضمن شکستگی‌های ناشی از انفجار در قامت صخره‌ها با گذشت زمان بیشتر و عمیق‌تر می‌گردد. من در این بخش تحصص ندارم و نمی‌دانم که مقاومت این کانگلومیرات‌ها تا چه اندازه است و عمق این شکستگی‎ها را چگونه باید پیوند زد و اندازه‌گیری کرد. در این زمینه تیم تخنیکی از آلمان با رهبری «میخایل پتزیت، جیورجیوز تبیکس و ماتیاس جارک» از ۲۰۰۴ الی ۲۰۱۷ با بودجه هنگفت ایکوموس فعالیت کرده‌اند.
اجازه دهید برایم تا موضوع «وضعیت تندیس‌های بودا» را بنیادی‌تر عرض کنم. در قلمرو دانش مدیریت منابع فرهنگی، بقایا و آثار باستانی در هر جغرافیای که باشد یک مجموعه‌ای به هم پیوسته‌اند که وضعیت آنها به عنوان یک کلیت به هم پیوسته بررسی و تحلیل می‌گردد. وقت شما از وضعیت پیکره‌های بودا در بامیان صحبت می‌کنید، من دارم به این فکر می‌کنم که وضعیت بزرگترین تندیس‌های تاریخی جهان که در بامیان است در کدام سطح و با کدام معیار و رویکرد فکری برای تان توضیح دهم. اگر وضعیت پیکره‌های بودا و زیباترین مغاره‌های نقاشی شده رنگ روغنی جهان را در مقایسه با مجموعه آثار بودیزم در «دونهوانگ» چین برای تان شرح دهم؛ می‌توانم چنین بگویم که ما افغانستانی‌ها (ملت و دولت؛ به خاطر ملت و دولت گفتم که در افغانستان ملت و دولت در مسایل شناخت ارزش‌های تاریخی – تمدنی ازهمدیگر کاملا جدا کار می‌کنند) نه شناخت از میراث‌های فرهنگی خود داریم و نه برنامه‌ای برای شناختن آنها. مبنی بر این تصور کنید که وضعیت آثار باستانی و میراث‌های فرهنگی ما در سراسر افغانستان در چه وضعیت است؟ باور کنید در یک نگاه کلی وضعیت آثار باستانی در بامیان نسبت به هر ولایت دیگر بهتر است؛ اگر برنامه مرمت و حفاظت و تحقیق و کاوش نیست لا اقل همان گفتمان عتیقه‌پسندانه پیرامون آن وجود دارد. در حال که ولایات دیگر با این پرسش شما خیلی نا آشنا هستند. وضعیت رواق‌های خالی سلسال و شهمامه و مجموعه‌ای پیوسته به آنها را می‌خواهم از دو نگاه توضیح دهم:
نخست- نگاه عامه‌ای مردم و یا اینکه نگاه و گفتمان که عام گردیده است. در زاویه این نگاه و در زیر چتر این گفتمان بیشتر به بقایای باستانی به مثابه متاع به چشم اندازهای فرهنگی به عنوان پارک تفریحی ارزش داده می‌شود(این نگاه را در دانش باستان‌شناسی عتیقه‌پسندی می‌گویند). از عامه‌ای مردم بیشتر ازین انتظار هم نمی‌رود؛ نه تنها در افغانستان که در تمام کشورهای توسعه یافته دنیا روال به همین شکل است. با تأسف که در افغانستان این نگاه و این چتر گفتمان به عنوان گفتمان علمی از سوی کسانی نسبت به میراث‌های فرهنگی و آثار باستانی فراهم می‌شود که توقع می‌رود آن‌ها باید سیاست‌گذاران آگاه از دانش و امور مدیریت منابع فرهنگی باشند. به خاطر مستند ساختن این حرفم شما را ارجاع می‌دهم به مرور پلان استراتیژیک وزارت اطلاعات و فرهنگ، قانون حفاظت میراث‌های فرهنگی افغانستان و محتوای بحث چند تن کارشناسان امور باستان‌شناسی و میراث‌های فرهنگی که در تلویزیون‌ها و سایر رسانه بدون هیچ‌گونه احساس مسوولیت چنان با اعتماد به نفس بالا صحبت می‌کنند که تصور می‌شود «سزاره برندی»، «اوژن لودوک»، «جان راسکین»، «گوردون چایلد»….دانش‌آموزان آنها هستند. ازین لحاظ (ازدید عتیقه‎پسندی) نیز وضعیت میراث‌های فرهنگی افغانستان در کل و تندیس‌های بودا در بامیان به صورت مشخص خوب نبوده و ارزش‌های خالی از منطق و دانش مدرن در خور ذهن عامه داده می‌شود.
نگاه دومی -نگاه ژرف، همه‌جانبه ناشی از شکل‌گیری تفکر مدرن مدیریت منابع فرهنگی می‌باشد. با این نگاه میدان برای یک گفتمان واقعا علمی باز می‌گردد که آن گفتمان منتج به سیاستگذاری‌های فرهنگی برای یک کشور خواهد شد. گذشته، حال وآینده یک ملت کاملا بسته به همین گفتمان است. با تأسف که این وضعیت برای آثار باستانی افغانستان در کل و برای تندیس‌های و مغاره‌های متعلق به آن به صورت خاص تا هنوز به وجود نیامده است.
جاده‌ی ابریشم: چقدر احتمال فرسایش و تخریب کامل آن وجود دارد؟
من عرض کردم که در این زمینه چیزی نمی‌دانم؛ آنچه را من با چشم بسیط خود می‌بینم فرسایش وجود دارد و نگران کننده‌تر اینکه درزهای در رواق و راه زینه‌های مجسمه ۳۷ متری دیده می‌شود که با گذشت هر سال بیشتر می‌گردد. ولی به گفته آقای «میخایل پیتزیت» بامیان زلزله شدید ندارد و مقاومت کانگلومیرات‌ها هم خوب است اگر تحکیم کاری تخنیکی شود سال‌های طولانی پابرجا خواهد ماند.
جاده‌ی ابریشم: اداره محلی بامیان برای جلوگیری از فرسایش بوداها چه‌کارهای تا کنون انجام داده و چه کارهای را انجام نداده‌اند؟
فکر می‌کنم این را همه‌ای ما و شما می‌دانیم که حکومت محلی بامیان برای کارهای ازین دست بودجه و صلاحیت ندارد. حکومت مرکزی باید تصمیم بگیرد. نظر به قانون حفاظت میراث‌های فرهنگی و طرزالعمل و لوایح که از جانب وزارت اطلاعات و فرهنگ وضع گردید است حکومت‌های محلی در هیچ ولایت نمی‌توانند حتا کوچک‌ترین سروی و سایر فعالیت‌های تحقیقی – تخنیکی را در ارتباط با آثار باستانی بدون اجازه ریاست باستان شناسی، ریاست آبدات تاریخی و موزیم ملی وزارت اطلاعات و فرهنگ انجام دهند. با این وضعیت نمی‌توان توقع زیاد از فعالیت‌های اداره محلی داشت.
جاده‌ی ابریشم: به نظر شما یونسکو و کشورهای که برای حفظ آثار باستانی بامیان و خصوصا بوداها سرمایه‌گذاری کرده‌اند، چه دستاوردهای ملموسی داشته‌اند یا اینکه کمک‌ها حیف و میل شده‌اند؟
اگر ایده‌آل تر فکر کنیم و اداره محلی را به عنوان یک اداره دلسوز و رهبری آنرا مبتکر و فعال بپنداریم آنوقت می‌توان توقع داشت که اداره محلی بامیان و وکلای پارلمان بامیان حد اقل باید می‌پرسیدند و بپرسند که:
-بیش از ۴۸ ملیون دالر تنها برای جمع‌آوری و عکاسی فرگمنت‌های پیکره‌های سلسال و شهمامه به مصرف رسیده است؛ آیا این واقعیت دارد یا فقط یک پروژه‌ای بزرگ بود که به پای بامیان قید گردید. به نظر من با این پول هنگفت کارهای بزرگ انجام داده می‌شد؛ اگر ۶۰ فیصد این پول برای بامیان مصرف می‌شد ما حالا یک پارک تفریحی و یک موزیم سرباز در مقابل سلسال و شهمامه داشتیم که در راهروهای آن سنگ‌فرش‌های زیبا داشتیم.
– چرا از سال ۲۰۱۷ تا هنوز کشور ایتالیا ۳۰۰ میلیون یورو برای ماستر پلان شهری بامیان اختصاص داده است، تاهنوز نپرداخته؟ مشکل کجاست؟ یونسکو؟ وزارت اطلاعت و فرهنگ؟ و مطابق با این ماستر پلان بای پس (بزرگ راه) تا حالا از دامنه شمالی کوه بابا به دره فولادی – شهیدان – بند امیر – یکاولنگ وصل می‌گردید؛ با این شکل بامیان واقعن چهره‌ی یک شهر مدرن را به خود گرفته و چشم انداز باستانی – فرهنگی آن چنین آسیب نمی‌رسید.
– چرا زمینه تطبیق و مصرف ۳۰۰ ملیون دالرکمک جاچان برای حفاظت میراث‌های فرهنگی بامیان آماده نمی‌گردد؛ جریان عملی شدن این پروژه بزرگ در کجا متوقف است؟
– چرا ساختن یک مرکز فرهنگی کوچک در بامیان از ۲۰۱۳ تا حالا طول کشیده است؟ در هفت سال مردم هفت شهر می‌سازد ولی در بامیان یک ساختمان ساخته نمی‌شود. ملت می‌داند که اداره محلی در خیلی از بخش فاقد صلاحیت است، ولی پیگیری این مسایل و گزارش دهی آن به ملت وظیفه اداره محلی بامیان می‌باشد. این‌ها همه مسایل است که باید ازجانب اداره محلی بامیان و درکنار آن وکلای پارلمان بامیان باید پرسیده شود؛ که متأسفانه هیچ‌گاه به آن به عنوان یک امر مهم و حیاتی برای بامیان نپرداخته‌اند.

جاده‌ی ابریشم: پس کمک‌های زیادی برای ترمیم و مرمت بوداها صورت گرفته که تطبیق نشده یا هم مورد حیف و میل قرار گرفته‌اند.
مردم افغانستان در هر بخش از توسعه کشور و ولایت شان اگر توقع دارند، حد اقل در بخش مسایل فرهنگی توقع کار بنیادی از کشورهای دیگر نداشته باشند. از ۲۰۰۴ به این طرف در ولایت بامیان تمام کمک‌های که صورت گرفته است بخش زیاد آن دوبار به جیب خارجی‌ها رفته است؛ من عرض کردم شما تصور کنید بیش از ۴۸ ملیون دالر پول خیلی هنگفت است برای تحکیم کاری رواق‌های بودا و جمع‌آوری فرگمنت‌های منفجر شده‌ای آن ولی کار ملموس را هیچ چشم بینای اگر در مقابل رواق بودا ایستاد شود دیده نمی‌تواند.
جاده‌ی ابریشم: سروصداهای وجود داشت که برخی کشورها(آلمان-جاپان) بوداهای بامیان‌ را دوباره می‌سازند؛ شما به عنوان استاد باستان شناسی چقدر با آن موافق هستید و چرا این تصمیم عملی نشد؟
واقعیت امر اینست که احیای مجدد یا revitalization یک بنای یا بقایای باستانی بحث عمیق علمی ضرورت دارد؛ این بحث و نتیجه‌گیری آن‌را باید خود کشور مربوطه انجام دهد. من با توجه به علاقه‌ای که نسبت به دانش باستان شناسی و مخصوصا آثار باستانی بامیان دارم این جریان دوباره‌سازی مجسمه‌های بودا را همیشه دنبال می‌کنم. به نظر من تا هنوز بحث دوباره‌سازی مجسمه‌های بودا تا آن حد پیش نرفته است که برای دل خوشی مردم تبلیغ می‌شود. گفتمان دوباره‌سازی مجسمه‌های بودا در بامیان تا هنوز چندین بار در جرمنی، جاپان و عمان برگزار گردیده است. جدی‌ترین بحث در سال ۲۱۰۷ در دانشگاه توکیو – جاپان برگزار گردید. که در آن میز گفتگو به طرف افغانستان وظایف مشخص سپرده شد؛ این وظایف را می‌خواهم چنین خلاصه کنم:
۱-دولت مرکزی و محلی افغانستان، باید مشاوره گسترده پیرامون بازسازی مجسمه‌های بودا در بامیان با جامعه محلی مشتمل بر جامعه مدنی و رهبران روحانی محلی انجام دهند، تا اطمنان حاصل شود که منافع تمام ذینفعان در بامیان مورد توجه قرار گرفته است.
۲-هر گونه فعالیت پیرامون بازسازی مجسمه بودا، باید با هدف ارائه مزایای اجتماعی و اقتصادی برای جوامع محلی باشد؛
۳-با توجه به انکشاف مستمر در بخش‌های مختلف حیات اجتماعی در بامیان، مقامات افغان مکلف است تا با همکاری کمیته میراث‌های جهانی مرزهای OUV) Outstanding Universal Value) را کاملن حفظ نموده و چشم‌انداز فرهنگی دره‌ی بامیان را تضمین و حفاظت نمایند.
۴-درنامه‌های حفاظتی برای اموال و میراث‌های جهانی، با توجه به نیازهای جامعه محلی و وضعیت اموال و میراث‌های جهانی در معرض خطر مطابق با مصوبه ۲۰۰۷ سازمان میراث‌های جهانی Desired State of Conservation for the removal of the property from the List of World Heritage in Danger (DSOCR) باید صورت گیرد. در بامیان، مجسمه‌های بودا، راهروهای اطراف آن و مغاره‌ها باید بطور علمی – تخنیکی نگهداری گردد.
۵- طرح جامع ماستر پلان فرهنگی دره بامیان، باید تجدید نظر شود.
۶-طرح مناسب مدیریت توریزم و محاسبه فرصت‌ها و چالش‌های آن باید شامل برنامه‌های انکشافی چشم‌انداز فرهنگی بامیان گردد.
۷- مقامات افغانی ملزم است تا تمام طرح‌ها و پیشنهادات خود را، مبنی بر اصول فنی – علمی OUV که شامل (اصالت، یکپارچگی، تفسیر علمی و مدیریت تخنیکی) می‌گردد؛ برای بررسی بیش‌تر و بهتر به کمیته مشاوره سازمان میراث‌های جهانی ارایه نمایند.
۸-سازمان‌های بین المللی باید در راستای سرمایه‌گذاری و همکاری‌های لازم در بامیان تشویق گردد.
ناگفته نگذرم که این اطلاعات را من از طریق ایمیل از یک جاپانی دریافت کردم. در همین زمینه یک متخصص فرانسوی در مورد هیئت اشتراک کننده در این کنفرانس از افغانستان صحبت‌های داشت؛ از لابلای صحبت‌های وی چنین فهمیدم که از جانب افغانستان همیشه در این کنفرانس‌های مهم و مسلکی کسانی اشتراک کرده‌اند که اکثریت آنها کوچکترین آشنایی با مقدمات دانش باستانشناسی، مدیریت منابع فرهنگی، موزیم‌داری و سایر رشته‌های مربوطه نداشته‌اند. در حالیکه حرف اساسی را باید طرف افغانستان در این کنفرانس‌ها مطرح کند زیرا مالک آثار باستانی مورد بحث استند.
با این حال در جواب سوال شما باید خلاصه گفت که جنبه تبلیعاتی و پوپولیستی بازسازی مجسمه‌های بودا برجسته‌تر است تا جنبه عملی آن. من شخصا بازسازی مجسمه‌های بودا را در قدم‌های پنجم و ششم سیاست‌گذاری فرهنگی در بامیان قرار می‌دهم؛ منظورم اینست که اول بامیان را به عنوان یک شهر تاریخی که بزرگترین میراث جهانی را درخود جای داده است شکل و فورم بدهیم، پروسه استملاک خانه‌های مقابل آنرا تطبیق و نهایی کنیم، راه‌روهای مغاره‌های اطراف آنرا و تا حد ممکن مغاره‌ها را مرمت کنیم(این کار نیاز به کنفرانس و بحث علمی – تخنیکی ندارد)، موزیم مناسب برای بامیان بسازیم بعد ازآن نوبت به باز زنده‌سازی مجسمه‌ها می‌رسد که بحث علمی – تخنیکی آن اتوماتیک جریان پیدا کرده و با توجه به بهترین و مناسب‌ترین تیوری مطرح مرمت و بازسازی می‌گردد.
جاده‌ابریشم: بوداهای بامیان چقدر مورد توجه و کاوش باستان شناسان جهان قرار گرفته و تا کنون چه کارهای صورت گرفته‌اند؟
از بازتاب بامیان در سفرنامه‌ها در گذشته‌های دورتر که بگذریم؛ ملموس‌ترین تحقیقات علمی را در این زمینه هندی‌ها و فرانسوی‌ها انجام داده است. متخصصین آلمانی نیز در راستای تحکیم‌کاری رواق‌ها پروژه‌های بزرگ را مدیریت کرده‌اند. با تکیه به سروی و تحقیقات میدانی تیم هندی‌ها در زمان سردار داود مفیدترین کارهای حفاظتی برای حفاظت مجموعه‌ای مغاره و مجسمه‌های بودا در بامیان صورت گرفت که واقعن قابل توصیف است. نتیجه تحقیقات فرانسوی‌ها نیز مفید خواهد بود برای مدیریت منابع فرهنگی بامیان درصورتی‌که منتشر شود.
جاده‌ی ابریشم: چند سال قبل حفاری به نام افغان_فرانسه که توسط شخصی به نام طرزی صورت می‌گرفت که گفته می‌شد مجسمه خوابیده در پیش بوداها کشف شده، این چقدر حقیقت داشت، چقدر مفید بود و پس از آن چرا برای بیرون کردن مجسمه خوابیده کاری صورت نگرفته است؟
بلی، پروفیسوردکتور زمریالی طرزی فعلا استاد متقاعد در دانشگاه ستراسبورگ فرانسه است. وی طولانی‌ترین حفریات را در بامیان انجام داده است؛ از ۲۰۰۴ – ۲۰۱۱ هم‌چنان بین سال‌های ۱۹۷۶ – ۱۹۷۹ در تپه الماس و سایر مناطق بامیان حفریات انجام داده است. بلی مجسمه ۱۹ متری خوابیده حقیقت دارد تقریبا ۴۵% بدن این مجسمه خوابیده باقی مانده و بقیه در نتیجه فعالیت‌های زراعتی تخریب گردیده است. این مجسمه از داخل زمین زراعتی یک شخص بدست آمده است که سفارت فرانسه تا سال ۲۰۱۹ جهت حفظ آن برای صاحب این زمین سالانه ۵۰ هزار افغانی می‌پرداخت، بعد از ۲۰۱۹ را اطلاع ندارم. آقای طرزی دست آورد‌‌های خیلی بزرگ داشت؛ فکر می‌کنم شما هم دیده‌اید بزرگترین استوپه بامیان که ارتفاع آن ۴۰ متر تخمین می‌شود در مقابل هردو مجسمه بزرگ را نیز پیدا کرده و کار تحقیقی آن تکمیل نگردیده است به همین علت بخش‌های از آن دوباره زیرخاک شده و در آینده‌ها نیاز به تحقیقات بیشتر است. باید یاد آور شوم که اکثریت دست آوردهای حفریات باستان شناسی از بامیان به کابل منتقل شده است چون بامیان موزیم ندارد. درصورتیکه بامیان صاحب موزیم شود فکر می‌کنم آنقدر آثار در بامیان است که یک موزیم گنجایش آن‌را ندارد. آ‌ن‌زمان بهتر خواهد بود که ما برای نمایش آثار باستانی یک موزیم بنام آثار بودیزم ویک موزیم دیگر بنام دوره اسلامی بسازیم.
جاده‌ی ابریشم: در سال ۱۳۹۷ هیئتی به رهبری سفیر چین از دانشگاه لانگ هانگ این کشور آمده بود که روی رنگ‌های روغنی و آثار تزیینی بوداها و ساحات باستانی بامیان کار کند که نشستی با استادان باستان شناسی دانشگاه بامیان نیز داشتند، عملی شد؟ در جریان هستید؟
بلی، چین دولت قدرتمند در بعد اقتصاد و تخنیک است. پالیسی چین در سال‌های ۲۰۱۷ الی همین یکسال قبل که کرونا فراگیر نشد، در اکثریت ولایات افغانستان همین بود. کارمندان اکثریت ادارات دولتی افغانستان برای یکی دو هفته به چین سفر کرده‌اند. هیئت اعزامی چین یکبار نه بلکه چندین بار در بامیان سفر کرده‌اند. اما، آنچه در خبرنامه‌ها منتشر می‌شود با واقعیت متفاوت‌تر است. مثلا چین تا کنون هیچ قدم عملی را برای حفاظت میراث‌های فرهنگی در بامیان برنداشته است. به نظر من چین زمان می‌خواهد اقدام عملی کند که از مداخله هر کشور غیرمطلوب دیگر به زعم آن‌ها، در بامیان مطمیئن شود.
بلی، حرف شما دقیق است؛ دیپارتمنت باستان شناسی نشستی را با حضور رهبری دانشگاه بامیان با هیئت باستان شناسی از «اکادمی دونهوانگ» داشت. البته قابل ذکر میدانم که دیپارتمنت باستان شناسی با توجه به شباهت‌های خیلی زیاد که مجموعه‌ای مغاره‌ها و مجسمه‌های بودا در بامیان با مجموعه‌ای مغاره‌ها و مجسمه‌های بودا در «موگاوو» شهر «دونهوانگ» ایالت گانسو داشت، از سال ۲۰۱۴ از طریق ایمل ارتباط پیدا کرده بودیم؛ «اکادمی دونهوانگ» که یک مرکز بزرگ تحقیقاتی در بخش باستان شناسی و مخصوصن رنگ روغنی مغاره می‌باشد در نخست ایمیل‌های ما را با علاقه‌مندی پاسخ نمی‌دادند، اما در سال ۲۰۱۸ از ارتباط علمی پایدار و نزدیک از طریق ایمیل خبر دادند؛ تا اینکه بامیان آمدند و مقدار بودجه‌ای را در اختیار رهبری دانشگاه بامیان قرار دادند که در بخش ارتقای ظرفیت دیپارتمنت باستان شناسی مصرف شود. باهمین بودجه رهبری دانشگاه بامیان تصمیم گرفت تا بنابر وعده‌ای که به هیئت باستان‌شناسی دونهوانگ داده شده بود، من و یک تن از اساتید دیپارتمنت تاریخ را برای یک سفر تحقیقی ۲۷ روزه به این اکادمی اعزام نماید. ما رفتیم دست‌آورد خوب داشتیم؛ گزارش سفر خود را به شکل شفاهی و کتبی به دانشگاه بامیان و ولایت بامیان ارایه کردیم. این سفر ما سفر مقدماتی و آشنایی دیپارتمنت باستان شناسی با اکادمی دونهوانگ بود؛ قرار براین شد که سال یکبار محققین اکادمی دونهوانگ به بامیان بیایند و به همین ترتیب از دیپارتمنت باستان‌شناسی به اکادمی دونهوانگ سفر نمایند تا تمام وجوهات مشترک بین نقاشی مغاره‌های بامیان و «موگاوو» به شکل مقالات علمی نوشته و منتشر گردد. تا زمان حضور آقای «خودونگ وانگ» در این اکادمی امیدواری‌های زیاد بود اما حالا نمی‌دانم بعد از ختم کرونا این برنامه ادامه خواهد یافت یاخیر؟ تا آنجای که اطلاع دارم اکادمی دونهوانگ بیش‌ترین روابط را قبل از دانشگاه بامیان با موزیم ملی افغانستان، اکادمی علوم، ریاست باستان‌شناسی و دیپارتمنت باستان‌شناسی و بشرشناسی دانشگاه کابل داشت. هم اکنون آقای «خودونگ وانگ» از ریاست اکادمی دونهوانگ به ریاست موزیم ملی بجینگ تبدیل شده است. رییس جدید این اکادمی بیش‌تر علاقه‌مند کار در حوزه پاکستان و هند است.
جاده‌ی ابریشم: خواهر خواندگی شهر (دونهوانگ) چین با بامیان چقدر باعث شده که چین روی بوداهای بامیان توجه و سرمایه گذاری کنند؟
قسم که شما هم می‌دانید مفهوم خواهرخواندگی شهرها کمک‌های اقتصادی نه بلکه دوستی و گسترش روابط فرهنگی است. رسم خواهر خواندگی شهرها برای اولین بار بعد از جنگ جهانی اول جهت افزایش عواطف دوستی و ایجاد فضای صلح بین شهرهای اروپا به وجود آمد. من یک‌ماه در شهر دونهوانگ بودم و روزانه ۱۵ – ۲۰ مغاره را با لیکچر محققین اکادمی دونهوانگ بازدید می‌کردیم، در بامیان ۹ سال زندگی کرده‌ام؛ فکر می‌کنم در دنیا شاید هیچ شهرهای پیدا نشود که به اندازه دونهوانگ و بامیان با همدیگر از لحاظ آثار باستانی و فضای جیولوجیکی شباهت داشته باشند. مبنی بر این دو شهر به مفهوم واقعی خواهر خوانده می‌باشند. با توجه به این شباهت‌های زیاد بازهم دیده می‌شود که دولت چین علاقه‌مند کارهای بنیادی در بامیان نیست. چین موزیم ملی و ریاست باستان شناسی افغانستان را از ۲۰۱۶ تا اکنون از لحاظ فنی، تخنیکی و تریننگ‌های علمی همکاری چشم‌گیر نموده است. به عنوان مثال می‌توان از نمایشگاه بزرگ گنجینه باختر در بیجنگ و برگزاری ده‌ها پروگرام آموزشی برای کارمندان این نهاد، یاد کرد.
جاده‌ی ابریشم: ماستر پلان فرهنگی بامیان در چه وضعی به سر می‌برد؟ تطبیق می‌شود و یا اینکه ساخت و ساز خود سر در ساحات باستانی جریان دارد؟
تا سال ۲۰۱۹ پیگیراین موضوع بودم؛ قرار بود در سال ۲۰۲۰ بخش کوچک از این ماستر پلان (پروژه‌ی پارک باستان‌شناسی) تکمیل و به بهره‌برداری سپرده شود که نشد. بقیه پاسخ این سوال را باید شهرداری، شهرسازی و اداره اطلاعات و فرهنگ بامیان پاسخ بدهند.
از دید من در بامیان ساخت‌وساز خود سر را برای نخستین بار خود حکومت شروع کرده است. ساختن میدان هوایی در میان خانه‌های مردم و به فاصله دوکیلومتر از مجسمه‌های لرزان بودا، آیا منطقی است؟ بازار کهنه بامیان در مقابل مجسمه‌های بودا، قبرستان‌های مقابل مجسمه‌های بودا، کشیدن سرک از تپه الماس؛ این‌ها همه ساخت‌وساز بی‌رویه است که حکومت‌ها هرکدام در دوران زمامداری شان کرده‌اند. گذشته از آن، خانه‌های تولواره، بخش زیاد از قریه داودی، بخش زیاد از زرگران و پیتاب لغمان، اینها همه ساخت‌وساز بی‌رویه است که صورت گرفته است.
جاده‌ی ابریشم: جلوگیری از قاچاق و حفاری‌های غیر قانونی صورت می‌گیرد یا اینکه همه چیز به حالت خودش رها شده است؟
وقت به چهل برج یکاولنگ بروید، نارسیده به چهل برج استوپه بزرگ بنام استوپه کلیگان است؛ داخل این استوپه را آنقدر وسیع و عمیق کندنکاری کرده‌اند که استوپه را به سقوط مواجه ساخته‌اند؛ حفریات خود سر اطراف آن همچنان شاهد اینست که اگر کسی بخواهد می‌توانند شب‌وروز در مناطق دور دست، دست به کندنکاری بزنند. اما ساحات باستانی که در شهر نزدیک هست پولیس قطعه ۰۱۲ (این قطعه مخصوص برای حفاظت سایت‌های باستانی تشکیل شده است) تا اندازه‌ای از آن‌ها حفاظت می‌توانند. در زمینه قاچاق اگر اداره محلی بامیان بخواهد از بامیان قاچاق کردن کار سخت است؛ نیروهای امنیتی قادر خواهد بود تا میزان قاچاق را کاهش دهند. در این مورد می‌خواهم یک نکته مهم را یاد آوری کنم، و آن اینکه در بین مردم افغانستان چه شهروندان بامیان و چه شهروندان سایر ولایات افغانستان این مفکوره عام است که فروش آثار باستانی منفعت بزرگ اقتصادی دارد. درحالیکه چنین نیست؛ اجازه دهید تا از طریق همین رسانه‌ای چاپی شما به اطلاع برسانم که لطفا به این تبلیغات منفی گوش ندهید ساحات تاریخی و باستانی خود را آسیب نرسانید. ساحات باستانی و تاریخی هویت شماست؛ حفر آنها دفن هویت است. شما جز تخریب ساحات باستانی به هیچ چیزی دست نمی‌یابید. یک اثر باستانی زمان ارزشمند است که در سیاق باستان‌شناسی آن و در بستر تاریخ آن به تحلیل و تفسیر گرفته شود. قاچاق و فروش آن نه منفعت اقتصادی دارد و نه هم ارزش تاریخی، این کار کلیکسیون ملیادرهای دنیا زینت می‌بخشد؛ ملیادرهای که به شکل غیر مستقیم و بی‌رحمانه از خون فقرا تغذیه می‌کنند.
جاده‌ی ‌ابریشم: برای جمع آوری آثار باستانی از بین مردم چه کارهای صورت گرفته و فعلا در موزیم بامیان چه چیزهای نگهداری می‌شوند؟
تا جای که من اطلاع دارم؛ ریاست اطلاعات و فرهنگ بامیان یک دیپو دارد که به قول آن‌ها اجازه ندارند دروازه آن‌هارا بروی کسی بازکنند. بامیان موزیم ندارد و هیچ برنامه برای جمع‌آوری آثار باستانی از میان مردم روی دست نیست.
جاده‌ی ابریشم: توجه باستان شناسان خارجی در بامیان کاهش یافته یا اینکه فعالیت دارند؟
توجه باستان شناسان خارجی بستگی به تمویل مالی آنها دارد. باستان‌شناسان خارجی که در بامیان فعالیت کرده‌اند همیشه خواب فعالیت دوباره در بامیان را می‌بینند. آنها پول هنگفت از پروژه‌های تحقیقاتی خود بدست می‌آورند. کاهش و افزایش توجه آنها کاملا بستگی به کمک‌های مالی کشور ها در این زمینه دارد.
جاده‌ی ابریشم: نظر شما به عنوان یک شهروند بامیان و استاد باستان شناسی، دید و باز دید مراجعین از ساحات و آثار باستانی چقدر معیاری، تحت کنترول و بدون آسیب و حدث و گمان‌های قاچاق است؟
در بامیان برای گردشگری جز دو سه تا هوتل دیگر هیچ زیربنایی ساخته نشده است؛ مخصوصا در ساحات توریستی – تاریخی؛ مبنی بر این بحث بالای معیاری بودن آن حالا خیلی زود است. چشم دید من به من این اجازه را می‌دهد که در جواب شما بگویم گردشگران که در بامیان می‌آیند به احتمال خیلی زیاد دنبال قاچاق آثار باستانی نیستند؛ گردشگران داخلی خستگان محیط فرهنگی و اجتماعی برجسته‌تر از همه امنیت هستند. آنها راه بامیان را می‌گیرند تا لحظه نفس آرم بکشند. کشف، کندنکاری و قاچاق آثار باستانی دارودسته‌های بزرگ می‌خواهد کمک و رهنمایی مردم محل می‌خواهد که یک گردشگر به آن قادر نیست.
جاده‌ی ابریشم: به عنوان آخرین سوال؛ شما تخریب مجسمه‌های بامیان توسط طالبان را چه می‌نامید؟
این فاجعه‌ی وحشیانه‌ی تاریخ را نام‌های زیاد گذاشته‌اند؛ من فکر می‌کنم لازم نیست عنوان را عنوان بدهیم. این عمل وحشیانه طالبان تخریب «مجسمه بودا» بود؛ خودش عنوان است، نمی‌توانم برای عنوان عنوان تعین کنم. من ۱۴ سال است باستان‌شناسی تحصیل/تدریس می‌کنم؛ برای من تخریب رنگ روغنی مغاره‌ها با دستان خود بامیانی‌ها و تخریب تپه الماس با توجیه حمایت از چشم‌انداز فرهنگی – باستانی بامیان به اندازه‌ی تخریب مجسمه‌های بودا توسط طالبان درد آورد است. گاهی هم بیشتر از آن. زیرا طالبان را وحشی، مزدور، متحجر… خطاب کرده عقده‌گشایی می‎کنیم ولی عاملین تخریب مغاره‌ها را چه بنامیم؟ این پاسخ را بگزارید خود آن‌ها بگویند.