گفتگو با دکتر احمد سرمست، رییس انستیتوت ملی موسیقی
اشاره: به تازگی محمد رضا شجریان، خواننده و موسیقیدان کلاسیک اهل خراسان ایران درگذشت. او از چهرههای برجستهی موسیقی معارص فارسی بود که هنر و آوازهاش فراتر از مرزهای ایران رفت. این رخداد غمانگیز برای اهالی موسیقی را فرصت مناسب دانستیم تا با دکتر احمد سرمست، رییس انستیتوت ملی موسیقی افغانستان گفتگویی داشته باشیم درباره پیوندهای موسیقی افغانستان و سبک خراسان که اکنون از همگسسته و دیده نمیشود.
چرا انقطاع در موسیقی افغانستان به وجود آمد و صدای ساز و آواز خراسانی خاموش شد؟
به تعقیب سقوط تیموریان در افغانستان و آسیای میانه، حوزه فرهنگی و تمدنی خراسان مبدل به مرکز کشمکشهای قدرتهای منطقوی و جنگهای طولانی حکومتهای نوظهور شیبانیها در آسیای میانه، صفویها در ایران و مغولها در هند، میگردد. این جنگهای ویرانگر و طویل که همراه است با ظهور افراطیت مذهبی و دست بلند روحانیون در حکومتداری و دربار در آسیای میانه و ایران، باعث انحطاط فرهنگی گردیده، فضای هنری سالم خراسان عصر تیموریان و حمایت هنر و هنرمند این عصر طلایی، جای خویش را به فرهنگستیزی و عدم حمایت از هنر و هنرمند خالی مینماید. در نتیجه تعداد کثیری از اهل هنر و دانش تن به هجرت داده به دربار شاهان مغول و ترکیه عثمانی که مانند دوران تیموریان به هنر و هنرمند ارج میگذاشتند، راه یافته و سهمی بزرگ در رشد فرهنگ و تمدن این دو امپراتوری بزرگ بازی نمودند. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که این انقطاع تنها نتیجه جنگهای طولانی، انحطاط فرهنگی و فرار مغزها بعد از هم پاشی دولت تیموریان نیست. ظهور دولت درانی و جنگهای داخلی در جغرافیای امروز کشور بعد از وفات پایهگذار سلسله درانیها، ایجاد سرحدات و جغرافیای سیاسی جدید در حوزه تمدنی خراسان تاریخی و بلاخره تغییر مرکز الهام شاهان درانی ازخراسان به سمت جنوب(هند) برای دولتداری وتضمین منافع بزرگ استراتژیک وپایگاه اجتماعی، بیتاثیر نبوده است. این تغییر سمت، از غرب (فارس) وشمال (آسیای میانه) به جنوب بر اساس منافع بزرگ استراتژیک و در کنترول داشتن بخشهای از شمال نیم قاره هند باعث میگردد تا شاهان درانی با فرهنگ و هنر موسیقی شمال هند آشنا گردیده و مانند شاهان مغولی هند، دستههای از هنرمندان موسیقی را برای بزمهای شان به خدمت دربار داشته باشند. این علاقه باعث میگردد تا دستههای از هنرمندان موسیقی از شمال هند به کشور دعوت وبه خدمت دربار گماشته شوند. آوردن و آمدن هنرمندان موسیقی از شمال هند، در دوران درانیها از زمانی تیمور شاه به روایت تاریخ تیمورشاهی آغاز و تا قرن بیستم ادامه مییابد.
قابل تذکر است که با آوردن و به خدمت گماشتن هنرمندان هندی در دربار، موسیقی وهنرمندان سبک موسیقی خراسانی تا مدتی دراز درکناری هنرمندان هندی حضور داشته و در دربار هنر نمایی مینمایند. این حضور به وضاحت در دربار احمد شاه درانی به روایت «تاریخ احمد شاهی» توسط منشی دربار و نویسنده کتاب متذکره محمود الحسینی، زمانیکه او بزم عروسی تیمور شاه را به تصویر میکشد، ثبت گریده است. عبدالرحمن خان در تاج التواریخ اش، از حضور هنرمندان موسیقی ایرانی (خراسانی) هندی، ومحلی که در بزمهای موسیقی او هنرنمایی میکردند نام میبرد. به عبارت دیگر انقطاع با موسیقی خراسانی و جابجایی آن با موسیقی شمال هند ویاهندوستانی یک شبه صورت نگرفته، این پروسه طی سدهها با آغاز از همپاشی دولت تیموری آغاز و در جغرافیای افغانستان امروز درقرن بیستم با حمایت دربار از موسیقی هندوستانی، مسکن گزین شدن هنرمندان موسیقی محلی در خرابات و آموزش موسیقی هندوستانی در آنجا، ایجاد رادیو که بخش بزرگ از نشرات آنرا در آغاز موسیقی هندوستانی در اجرای هنرمندان خرابات تشکیل میداد، آموزش موسیقی در خرابات، سفر و اقامت اهل خرابات در ولایات مختلف، ترویج و تدریس موسیقی هندوستانی توسط اساتید خرابات درکورسهای شخصی و از طریق امواج رادیو تکمیل میگردد.
پس سبک موسیقی خرابات را نیز موسیقی هندوستانی تشکیل میداد؟
ایجاد وپایهگذاری خرابات رابطه مستقیم وناگسستنی با آوردن هنرمندان موسیقی از نیم قاره هند و موسیقی هندی، بخصوص شمال هندوستان دارد. چنانچه قبلاً یاد آور شدم، آمدن هنرمندان هندی به روایت تاریخ تیمور شاهی از زمان تیمورشاه آغاز شده نه روایت معمول که آمدن و یا آوردن آنها به امیر شیرعلی خان بر اساس مصاحبه از مرحوم استاد نتهو نسبت داده شده، و این بیان شفاهی بدون برخورد تحلیلی وپژوهشی به آن، بار بار در نوشتههای نویسندههای محترم کشور تکرار گردیده و سبک اجرای شان نیز بر اساس همین یک مصاحبه، هندوستانی و در فورمها وقطعات کلاسیک شمال هند چون دهروپت مشخص گردیده است. اما بررسی وتحلیل معلومات شفاهی هنرمندان کشور در رابطه به ترکیب دستههای هنری که در مقطعهای مختلف از شمال هند به افغانستان آمده و در خرابات مسکن گزین شدهاند، در متن تاریخ موسیقی و رقص در شمال هند و متون تاریخی کتبی افغانستان، نشان میدهد که این هنرمندان درحالیکه با اساسات موسیقی شمال هند، تال، راگ و فورمهای قطعات آشناه بودهاند، اما سبک اینها سبک کلاسیک شمال هند یا هندوستانی در آغار نبوده است. دستههای هنری که از هند به افغانستان آورده شدند و یا آمدند، چنانچه معلومات شفاهی گردآورده شده حکایت میکنند، متشکل بودند از نوازندههای «سارنگ، تبله، وآواز خوانان زن». متاسفانه هنرمندان موسیقی که این معلومات از ایشان بدست آمده و در دهههای گذشته از چهرههای مطرح موسیقی کلاسیک افغانستان بوده و بعضی ایشان با این بانوان هنرمند پیوند خونی نیز داشتهاند، گوشه دیگر از هنر این بانوان که هنر بالا و والای رقص بوده است را پنهان، و جایگاه ونقش ایشان را در تاریخ موسیقی ما و آمدن موسیقی هندوستانی به افغانستان کتمان کردهاند. این کتمان و پنهان کاری باعث گردیده است تا واقعتهای هنری سبک و محتوا موسیقی اولینهای موسیقی هندوستانی در افغانستان گنگ و راه برای هرگونه حدس و گمانه زنی باز بماند. با بیان این واقعت تاریخ موسیقی معاصر افغانستان، باید یاد آور شد که ترکیب متذکره ترکیب دستههای هنری آواز خوان رقاصههای زن بوده، چنانچه سارنگ و تبله تا نیمه اول قرن بیستم میلادی در موسیقی کلاسیک مورد استفاده نداشته است. همچنان باید یاد آور شد که بانوان نیز تا منع فعالیت آواز خوان-رقاصهها در هند بریتانوی در ۱۹۰۵، در جمع آواز خوانان کلاسیک خوان شامل نبوده و ژانرهای مورد استفاده شان غزل، تهمری وترانه بوده که بعدها این ژانرها، راه شانرا در موسیقی کلاسیک باز نموده و امروز در موسیقی هندوستانی فورمهای نیمه کلاسیک محسوب میگردند.
رقاصهآواز خوانهای که از هند برای هنر نمایی به دربار شاهان افغان آورده شده یا آمده بودند، آواز خوان رقاصههای معمولی نبوده، بلکه متعلق به عالیترین طبقه هنرمندان موسیقی و رقص در سیستم طبقات در هند، «کنچینی»ها بوده، که با همین نام که نشان دهنده جایگاه والای هنری و اجتماعی شان در سیستم طبقات در هند است، در متون تاریخی افغانستان چون گلشن امارات، تاریخ تیمور شاهی، غبار و خاطرات محمود طرزی یاد گردیدهاند. فراموش نباید کرد که در کنار «کنچینی»ها، این آواز خوان رقاصههای والا مقام و هنرمندان آموزش دیده در سیستم راگ و تال، رقاصههای کشمیری و دستههای هنری «صوفیانه کلام» از کشمیر نیز در موسیقی افغانستان حضور داشته که نسلهای بعدی هنرمندان کشمیری، مانند نسلهای بعدی هنرمندان هندوستانی در یک قرن اخیرنه تنها از نامهای ماندگار در تاریخ موسیقی افغانستان، بلکه از چهرهها مطرح وشناخته شده موسیقی هندوستانی در نیم قاره هند نیزمحسوب میگردند.
شما چرا به جای موسیقی هندی یا موسیقی کلاسیک هند، کلمه هندوستانی را استفاده میکنید؟ آیا در این استفاده از کلمات رازی نهفته است.
در کشور پهناور هند در کنار دهها فورم ونوع موسیقی مردمی و موسیقی پاپ فلمی، دونوع موسیقی سنتی و یا کلاسیک راج است: یکی موسیقی کلاسیک جنوب هند که بنام «کرناتک» یاد میگردد و دیگر موسیقی کلاسیک شمال هند که در موسیقی شناسی جهانی و هندی بنام موسیقی هندوستانی معروف است. چون اساس پایههای موسیقی کلاسیک افغانستان را همین نوع دوم تشکیل میدهد، من کلمه هندوستانی را که به صورت درست و دقیق مفاهیم را ادا میکند استفاده میکنم.
ابزارها و آلات موسیقی هندوستانی را چه چیزهای تشکیل میداد. منظور موسیقی که در افغانستان و کوچه خرابات اجرا میشدند.
چنانچه در بخشهای این مصاحبه قبلاً یاد آور شدم، دسته هنری که از هند وارد افغانستان میگردند، متشکل اند از آواز خوان رقاصههای زن واعضای دستههای هنری شان که سارنگ و تبله نوازان بودند. بدین ترتیب اولین سازهای که با این دستهها به افغانستان وارد میگردند تبله وسارنگ است. بعدها ستار نوازان وستار به این جمع افزود میگردد که معروفترین نوازندههای نخست آن در خرابات و افغانستان استاد معراج الدین وسراج الدین بودند. آرمونیه ساز دیگری است که از هند به افغانستان آورده شده ودر آغاز جز دستههای خرابات و بعداً راهش را به موسیقی محلی نیز باز میکند. آرمونیه در اصل ساز اروپایی است که با مبلغین مسیحیت برای اجرای مراسم مذهبی به هند آورده شده و از آن طریق به موسیقی هند راه مییابد. امروز این ساز با فرهنگ و هنر هند گره خورده، و بخش مهمی از موسیقی افغانستان نیز محسوب میگردد.
در باره موسیقی محلی افغانستان بگویید. تا چه اندازه موسیقی هندوستانی بر موسیقی محلی ما تاثیر گذاشته است؟
افغانستان کشور کثیرالقومی است که این کثرت یکی از دلایل غنای فرهنگی و هنری کشور بوده و باعث غنامندی و تنوع در موسیقی محلی و بومی ما گردیده است. در جغرافیای کشور انواع موسیقی محلی و بومی مروج بوده که موسیقی گوشههای مختلف کشور از نگاه ساختار قطعات، استفاده آلات موسیقی، خصوصیات ساختار صدایی، شیوه اجرا و زبان، کاملاً از هم متفاوت اند. به طور مثال موسیقی ولایات مرکزی افغانستان فرقی بزرگی با موسیقی مردمان جنوب و شرق کشور داشته، همانگونه که موسیقی بدخشان و نورستان درحالیکه داری تفاوت و ویژگیهای خودشان استند، با موسیقی مردمان مناطق مرکزی، شمالی، جنوبی و شرقی کشور یکی نبود و دارای ساختارهای صدایی، آلات موسیقی، و فورمها اجرایی خودشان، میباشند.
موسیقی محلی اقوام افغانستان با وجود تمامتغیرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سدههای اخیر تا هنوز اصالت خویش را حفظ کرده و امیدوارم در شرایط که جهان به دهکده کوچک در نتیجه رشد وسایل ارتباط جمعی تبدیل شده است، بتوانیم اصالت موسیقی بومی اقوام افغانستان را حفظ و زمینه تنوع موسیقایی را در کشور فراهم سازیم. با این بیان، باید یاد آور شد که گاهگاهی، با مقالات و نوشتههای روبر میشویم که نویسندههای آنها با پیش داوریهای بر اساس آهگاهی و آموزش خودشان در یکی از سیستمهای موسیقی معاصر منطقه جون راگ، دستگاه، مقام، شش مقام و گاهی هم سیستمهای موسیقی آروپایی چون گامها ویا سکیلهای یونان قدیم، تلاش مینمایند تا تاثیرگذاری ویا تاثیر پذیری موسیقی مردمی (فلکلور) افغانستان را بر و یا از موسیقیهای سنتی منطقه بر اساس تعداد و رفت و برگشت صداهای (نوتها ویا سرها) میلودیها موسیقی اقوام افغانستان و شبهات آن با یکی از راگها، مقامها و یا گامهای یونان قدیم به اثبات برسانند. شبهات ساختارهای صدایی به هیچوجه آن هم بر اساس آشنایی ما با یکی از سیستم های موسیقی و بدون پژوهش ژرف همه گوشههای موسیقی متاثر شده و یا تاثیرگذار نبوده، این برخورد هر پژوهشی را به بن بست میکشاند. از طرف دیگر، در حالیکه موسیقی مردمی و اقوام افغانستان متاثر از موسیقی هندوستانی نبوده، اما اجرای میلودیهای اقوام مختلف افغانستان توسط چهرههای نامدار خرابات که پیرو سبک هندوستانی اند، در غنای گردآورده (رپرتوار) فورمهای موسیقی مروج در بین خراباتیان که اساس اجراهای شانرا ژانرها هندوستانی کلاسیک و نیمه کلاسیک چون خیال، ترانه، تهمری، و غزل تشکیل میدهد، بی تاثیر نبوده، باعث کثرت ژانر در اجراهای شان گردیده است. میلودیهای مردمی افغانستان در کنار ژانرهای موسیقی هندوستانی بخشی بزرگ و جدا ناپذیر رپرتوار بزرگان موسیقی کلاسیک اففانستان چون استاد قاسم، استاد غلام حسین؟ مرحوم استاد سر آهنگ، مرحوماستاد رحیم بخش، مرحوماستاد شیدا، مرحوماستاد موسی قاسمی، مرحوماستاد یعقوب قاسمی و دیگران گردیده وبخش بزرگ از میراث هنری بجا مانده از این بزرگان را تشکیل میدهد. قابل یاد آوری است که آهنگهای ساده وروان مردمی افغانستان، در اجرای این بزرگان با شامل ساختن خصوصیات موسیقی آوازی هندوستانی چون گمک، سرگم، آلاپ و دیگر ظرافتهای آواز خوانی هندوستانی نزدیک به ژانرهای نیمه کلاسیک گردیده و به شاهکار های هنری موسیقی کشور تبدیل شدهاند.
قرصک پنجشیر موسیقی محلی مردم تاجک است؟
قرصک پنجشیر، چنانچه از نامش پیدا است، متعلق به هموطنان پنجشیری ما است. و اگر دقیق بگویم قرصک موسیقی محلی آوازی یک یاز اقوام تاجک است. این سبک و ژانر مردمی موسیقی پنجشیر امروز راهش را در موسیقی پاپ کشور باز نموده و هنرمندان جوان کشور هرکدام به نوبت وابتکار خودشان قرصکهای اجرا و ثبت نمودهاند.
سوال این بود که موسیقی محلی تاجکها غیر از قرصک پنجشیری است؟
چنانچه در بخش دیگر این مصاحبه یاد آور شدم، موسیقی محلی افغانستان خیلی متنوع بوده وموسیقی یک محل با محل دیگر با وجودمشترکات زبانی وقومی خیلی از هم متفاوت بوده و فرقهای بین شان وجود دارد. یکی هم موسیقی مروج مردمی در بین مردمان پنجشیر، بدخشان و هرات است. با وجود آنکه بخشی بزرگ باشندههای هرات، بدخشان و پنجشیر تاجکان اند، اما موسیقی این محلات خیلی متفاوت بوده و این تفاوتها در استفاده ار ابزار موسیقی، ژانرهای آوازی وسازی، شیوه اجرا، وساختار فورم و ژانرهای مورداستفاده انعکاس یافتهاند.
داکتر صاحب بیایید حالا ار بحثهای تاریخی موسیقی کشور و موسیقی مردمی به کارهای انستیتوت ملی موسیقی افغانستان که شما در راس آن قرار دارید به پردازیم.
در انستیوت چه چیزهای تدریس میکنید؟
انستیتوت ملی موسیقی افغانستان، در سال ۲۰۱۰ میلادی، بعد از دو سال پلان، برنامهریزی و هزینه یابی، با اهداف باز سازی سنتهای موسیقی افغانستان، ترویج و تضمین تنوع موسیقایی، تضمین حقوق موسیقی مردم افغانستان، بهبود تغیر زندگی اطفال ونوجوانان از طریق آموزش و موسیقی، ایجاد گفتگو فرهنگی و توانمند سازی بانوان در موسیقی واز طریق موسیقی افتتاح وآغاز بکار کرد. برنامههای آموزشی انستیتوت ملی موسیقی افغانستان، از دو بخش اساسی تشکیل گردیده که یکی آموزش موسیقی و دیگر تعلیمات عمومیاست. در بخش آموزش موسیقی، ما روی تدریس سازها و سنتهای موسیقی افغانستان و تدریس و آموزش سازها و موسیقی کلاسیک اروپایی تمرکز داشته و تعداد از مضامین آکادمیک موسیقی که برای رشد استعداد، فهم و آگاهی همهجانبه یک موزیسین لازم است، نیز جز برنامههای تدریسی و آموزش این انستیتوت میباشند.
اهداف انستیتوت ملی موسیقی که در بالا به آنها اشاره گردید و برنامههای آموزشی وتدریسی آن در ساختار دستههای کوچک و اورکسترهای بزرگ این نهاد انعکاس یافته وبه آسانی میشه آنها را دید ولمس کرد. مثلا در آرکستر زهره و یا اورکستر ملی سمفونی افغانستان، پایبندی انستیتوت ملی موسیقی افغانستان از یک طرف به تنوع فرهنگی و موسیقایی تجلی یافته و از طرف دیگر تعهد به بازسازی و حفظ سنتهای موسیقی مردمی وکلاسیک کشور نیز قابل لمس وهویدا است. در این دو اورکستر در کنار دهها تکه ساز اروپایی، سازهای ملی افغانستان و سازهای مشترک هندی-افغانستانی پهلوی هم قرار داشته ورپرتوار این دو اورکستر ترکیبی است از قطعات موسیقی مردمی و پاپ کشور وآثار موسیقی کلاسیک غرب که برای این دو اورکستر افغانستان که معرف موسیقی کشور در بزرگترین سالونها و فیستیوال موسیقی جهان بودهاند از نوتنظیم میگردد.
ما شاهد سفرهای متعدد دانش آموزان و دستههای هنری کوچک بزرگ انستیتوت موسیقی به خارج از کشور بوده و هستیم. روابط هنری با کشورهای آسیای میانه دارید؟
در ده سال که گذشت انستیتوت ملی موسیقی افغانستان مشعلدار دیپلماسی فرهنگی بین افغانستان و جامعه جهانی بوده است. ازسال ۲۰۱۱ بدین سو دستههای هنری این نهاد ۴۶ سفری هنری به ۲۵ کشور جهان وپنج قاره داشته است. مجموع اشتراک کنندههای این سفرها بالاتر از ۶۰۰ تن بوده است. از آغاز تا حال انستیتوت موسیقی روابط خوب فرهنگی و هنری با آمریکا، اروپا و آسترلیا داشته و با وجود محدودیتهای ایجاد روابط کاری و هنری با همسایهها، توانسته است توجه کشورهای منطقه را نیز جلب وسفرهای هنری به ممالک همجوار داشته وبا بعضی از کشور منطقه روابط دومدار ایجاد نماید. انستیتوت موسیقی روابط کاری و همکاری مستقیم با نهادهای فرهنگی وآموزشی آسیای میانه نداشته، با وجود آنکه تا حال سفرهای هنری به دعوت نهادهای دولتی ازبکستان، ترکمنستان، و قزاقستان به آن کشورها داشته است.
دلیل نداشتن روابط مستقیم و همکاریهای دوامدار با آسیای میانه چیست؟
در جمهوریتهای آسیای میانه برخلاف کشورهای اروپایی، امریکا و استرالیا، نهادهای آموزشی و فرهنگی استقلال کاری وصلاحیت ایجاد روابط مستقیم با نهادهای خارج از کشور را نداشته و هنوز سیستم مدیریت در این جمهوریتها متمرکز در وزارت خانه و حکومت است. یکی از دلایل همین و دلیلی دیگر نیز عدم توانمندی و استقلال مالی نهادهای فرهنگی و آموزشی آسیای میانه برای ایجاد روابط مستقل و همکاریهای دوامدار و میزبانی از هنرمندان خارج از کشور بدون حمایت دولت است.
روابط انستیتوت ملی موسیقی با هند و پاکستان چگونه است؟
انستیتوت موسیقی روابط گرم وکاری خوب با هند، اساتید هندی ونهادهای فرهنگی این کشور داشته، دولت هند در دونوبت بالاتر ازصد تکه آلات موسیقی که در موسیقی دوکشور استفاده دارند، را به برنامههای ما تحفه داده و سال چند بار هم از دستههای هنری انستیتوت موسیقی در سفارت خویش میزبانی مینماید. برنامههای آموزش موسیقی سنتی نهاد ما مدیون اساتید هندی در ده سال اخیر بوده و امروز تعدادی فارغان شعبه موسیقی سنتی انستیتوت موسیقی در هند مصروف فراگیری تحصیلات عالی به مصرف دولت هند میباشند. تعدادی از دانشآموزان ما عضویت اورکستر سیمفونی جنوب آسیا را که مرکز آن در هند است داشته و سالانه در کنسرتهای این اورکستر در کنار هنرمندان پاکستانی، هندی، سریلانکایی، بنگلهدیشی، نیپالی سهم خویش را ادا مینمایند. در سال ۲۰۱۷ اورکستر زهره در بزرگترین گردهمایی سالانه رهبران سیاسی واقتصادی هند، زیباییهای موسیقی افغانستان را شریک و به تصویر کشید. انستیتوت ملی موسیقی افغانستان، با وجود علاقمندی وآرزو برای بهبود روابط فرهنگی بین افغانستان و پاکستان، متاسفانه تا هنوز روابط هنری و فرهنگی با پاکستان نداشته، و به جز از سفر هنری اورکستر مجلسی انستیتوت موسیقی در سال ۲۰۱۸ به میزبانی سفارت افغانستان مقیم آن کشور، داد و گرفت فرهنگی و موسیقایی با پاکستان وجود ندارد.
در ایران دعوت شدید؟
تا حال نه و در آیندههای نزدیک نیز بعید به نظر میرسد.
حکومت افغانستان در سفرهای فرهنگی و هنری شما دخالت دارد؟
خوشبختانه برنامههای انستیتوت ملی موسیقی افغانستان که زیر چتر اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی فعالیت دارد، از حمایت دولت وحکومت بر خوردار بوده و دوایر دولتی ذیصلاح نقش تسهیل کننده را برای سفرهای دستههای هنری ما بازی نموده و همیشه همکاران خوب بودهاند.
طالبان اگر بیاید سرنوشت شما و موسیقی و انستیتوت چه خواهد شد؟
چرا شما فکر میکنید که طالبان میآیند؟ من مطمین هستم که طالبان راه برگشت ندارند. افغانستان امروز افغانستان ۱۹۹۶ نیست. نسل جوان کشور راه درازی را پیموده و این نسل برای منافع بزرگ ملی و حقوق انسانی شان حاضر به هر گونه قربانی اند. نیروهای ملی امنیتی ودفاعی ما مدافع جمهوریت و قانون اساسی کشور بوده و این وثیقه ملی متضمن حقوق موسیقی و شهروندی مردم افغانستان است. پس چرا باید تشویش داشت؟ آینده افغانستان، آیندهی موسیقی کشور و آموزش موسیقی در این خطه روشن وتابان است. به فردا با امید و خوشبینی باید دید.
نوت: عکسها از آوازخوانان و رقاصههای کابل، دهه آخر ۱۸۰۰ میلادی، عکاس جان بورک.
منبع: انستیتوت ملی موسیقی
نظر بدهید