کوچه به کوچه کف موتر چند بار به زمین کشیده شد، چند کوچه خاکی را پایین و بالا رفته بودیم، هموار و ناهموار. پخته و خامه. توران سلطانی با موترش حرف میزد، پیش شو...
نویسنده - خالق ابراهیمی
روایت هفتم شب قدر دهقان پای کافرکوه، آن که پخته در کار زمین بود، خبره در کشتوکار، در جمع نوارهای که در خانه داشت، فقط یکی را بسیار دوست میداشت. دلش که به...
روایت ششم خوشحال رفتند، غمگین برگشتند هوای روستا که رخ به کبودی گذاشت، سایهای کافرکوه که تا دور دستها پهن شد، دهقانها که دست از کار کشیدند، چوپانها که...
یادداشت پنجم ثریا نشسته بر گریوهای، سر به زیر و نشانی از تسلیم در چشمها، چه بود، چه شد؟ افکار پوچ در کلهاش جولان میداد. قوغ بود تبدیل به خاکستر شده بود،...
روایت چهارم قوغ سرخ اخراجی مدتی نمیتوانستیم به بازار برویم، آخرین حمله خونین که سر تربوز انجام داده بودیم، بر آفتاب شده بود. بازاریها ما را میشناخت و...
روایت سوم آخرین فرزند در روز “وزگشت”- روزهای تغییر فصل از خزان به زمستان- نزدیکهای شام آخرین فرزند آته خداداد و آبه خداداد به دنیا آمده بود...
روایت دوم خداداد و آته خداداد سال و ماهش به یادم نیست، کمی به یاد میآورم که روزهای آخر خزان بود، جمعی از مردان قریه تصمیم گرفته بودند که دسته جمعی به ایران...
روایت نخست آته خداداد و آبه خداداد هر دو کارگر بودند. روی مزرعه نیز باهم کار میکردند. آن تنها دهقان فرهیخته قریهای ما اگر امروزها در قید حیات بود، احتمالا یک...
با ثبت اولین ابتلا به کوید۱۹ در شهر هرات و خطر فراگیری آن در کل کشور، مبارزه با این ویروس کشنده در سطوح مختلف آغاز شد و دولت از مردم خواست تا در این مبارزه...
اشاره: این یادداشت خلص کارنامه استاد دانش است که تحت نام «پیوند سیاست و فرهنگ» در شماره ۱۴۹ هفته نامه جاده ابریشم نشر شده است. از زمانی که در کسوت طلبهای...