چهارشنبه نوزدهم مرداد/ اسد سال ۱۴۰۱ خورشیدی یکی از بزرگان ادبیات معاصر زبان فارسی به ابدیت پیوست. او هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه (هـ.ا.سایه) بود. سایه ششم اسفندماه سال ۱۳۰۶ در رشت متولد شده بود. بسیار زود به تهران آمد. در تهران بزرگ شد و شعر سرود و با بزرگان ادبی دورهاش آشنا شد. در سالهای آخر زندگیاش گاهی در آلمان بود و زمانی در ایران. سرانجام در آلمان چشم از جهان فرو بست.
سایه سرودن شعر را با غزل شروع کرد و بعد در قالبهای دیگر هم طبعآزمایی کرد. در ادبیات معاصر زبان فارسی و حافظۀ فارسیزبانان نام او با غزلهای شیرین، روان و بدیع پیوند خورده است؛ پیوندی که ناگسستنی مینماید. اولین مجموعه غزلش را در سال ۱۳۲۵ خورشیدی تحت عنوان «نخستین نغمهها» منتشر کرد. سراب/ ۱۳۳۰؛ سیاه مشق/ حمل/ فروردین ۱۳۳۲؛ شبگیر/ اسد/ مرداد ۱۳۳۲؛ زمین/ ۱۳۳۴ و چند برگ از یلدا/ ۱۳۴۴؛ تا صبح شب یلدا/ ۱۳۶۰؛ یادگار خون سرو/ ۱۳۶۰ و تاسیان/ ۱۳۸۵ (قالب نو) از جمله آثار او هستند. همچنین با همکاری نادر نادرپور، گالوست خاننس و روبن مجموعه شعرهای تومانیان، شاعر ارمنی را نیز تحت عنوان «یادنامه»/ ۱۳۴۸ ترجمه کرد. او دیوان حافظ را هم تصحیح کرد.
او تقریباً یک قرن سربلند زیست و آثار گرانبهایی را خلق کرد و بر ادبیات زبان فارسی افزود. شعر او مورد توجه خاص و عام بود. تعدادی از شعرها و تصنیفهایش توسط خوانندگانی چون محمدرضا شجریان، داوود سرخوش، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی هم خوانده شدند. از این طریق، همیشه در گوشهای فارسیزبانان طنین میانداخت و همیشه در گوش مردم خواهند ماند. او تا پایان عمرش شعر میگفت. هیچ وقتی از سرودن دست نکشید. همیشه دمخور شعر و کتاب بود. فضاهای مختلف را در شعرش تجربه کرد. در قالبهای جدید هم شعر سرود. او در یکی از مصاحبههایش گفته بود: «در آلمان هم شعر میگویم. این ویروسی است که از تن آدم نمیرود. ترسم این است که در آن دنیا هم دچار شعر گفتن شوم. شعر گفتن ایران و آلمان و ژاپن ندارد. گاهی چیزهایی به کلمۀ شما میآید و شما یاد گرفتهاید که آنچه حس میکنید بگویید. گاهی کمتر و گاهی بیشتر.»
بدون تردید، با مرگ او گونهای از شعرسرایی نیز مرد؛ گونهای که در عین تازگیاش کهنهنما بود و در عین کهنگی نو بود. شعر او یادآور دورۀ فاخر غزلسرایی زبان فارسی بود. کلام او یادآور شعر تر حافظ بود. او یکی از سرآمدان شاعران معاصر زبان فارسی بود و در این دوران، در قالب غزل، یکی از بهترینها و قلهها بود.
شعری از زندهیاد هوشنگ ابتهاج (سایه)
شبم از بیستارگی، شب گور
در دلم پرتو ستارهٔ دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شبخوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه! از آن رفتگان بیبرگشت
نظر بدهید