ادبیات اسلایدر فرهنگ و هنر

ارکائیسم یا باستانی‌گرایی در شعر خالده فروغ

حیات‌الله رهیاب
شفیعی‌کدکنی، پس از وزن و قافیه، معروف‌ترین و پرتاثیرترین راه‌های تشخص‌دادن به‌زبان را کاربرد آرکائیک زبان می‌داند؛ یعنی استعمال الفاظی که در زبان روزمره و عادی به‌کار نمی‌رود. کدکنی می‌افزاید: احیای واژه‌هایی که در دست‌رس عامه نیست سبب تشخص زبان می‌شود. و نیز ساخت نحوی زبان اگر جانشین ساخت نحوی معمولی و روزمره شود خود از عوامل تشخص زبان است.۱ ما در این نوشته تنها به‌تشخص واژگانی زبان می‌پردازیم و این نوع برجسته‌سازی ادبی را بررسی می‌کنیم.

کوروش صفوی، ارکائیسم را از نگاه علمی، نوعی هنجارگریزی زمانی می‌داند. صفوی می‌نویسد: در هنجارگریزی زمانی شاعر می‌تواند از گونه‌ی زمانی زبان هنجار بگریزد و صورت‌هایی را به‌کار ببرد که پیش‌تر در زبان متداول بوده‌اند و امروز دیگر واژگان یا ساخت‌های نحوی مرده‌اند. این دسته از هنجارگریزی‌ها را باستان‌گرایی می‌نامند.۲

از باستانی‌گرایی دو تعریف به‌دست دادیم که شاعر با بهره‌گیری از واژگان قدیمی و متروک به‌زبانِ شعر خود، تشخص می‌بخشد و برجسته‌سازی ادبی انجام می‌دهد. باستانی‌گرایی یکی از انواع این شگردها است که شاعران در شعرشان زمینه‌ی آشنایی‌زدایی Defamiliarisation و غریب‌سازی Making strange را فراهم می‌کنند. از میان شاعران معاصر پارسی، احمد شاملو و اخوان ثالث بیش‌تر از دیگران از این شگرد زبانی بهره برده‌اند. از شاعران معاصر پارسی در افغانستان، زبانِ شعر زنده‌یاد واصف باختری شاید به‌خاطر اشراف و شناختش با ادبیات کلاسیک فارسی با این شگرد زبانی تشخص یافته است. خالده فروغ نیز فضای بعضی غزلیاتش را با این شگرد زبانی تشخص می‌بخشد که در ادامه بحث می‌کنیم. برای جلوگیری از تطویل کلام تنها ابیاتِ گزینش‌شده را نقل می‌کنیم.

ای باد ای برباد رفته مویه کن با ماه
فلم دلت را می‌کند هرشب تماشا ماه
از چار مصراع تمام فصل‌ها تنها
پاییز می‌خواند تمام فصل‌ها را ماه

در بیت نخست، شاعر واژه‌ی “مویه” را در شعرش به‌کار برده است. شاعر می‌توانست از بدیل معنایی این واژه (گریه) بهره ببرد ولی واژه‌ی “مویه” زبان شعر را برجستگی ویژه‌ای بخشیده است.

فلمی که از گاهِ کیومرث است تا امروز
که می‌گذارد در خیابان‌های آن پا ماه

در بیت بالا واژه‌های “گاه” و “کیومرث” واژگانی است که بسامد کاربردی در زبان روزمره و اکنون ندارد ولی در متون کلاسیک و زبان قدیمی استفاده شده است. شاعر با به‌کارگیری این واژگان فضای شعر را فضای باستانی جلوه می‌دهد و مرز زبان شعرش را با زبان خودکار و هنجارمند روزمره جدا می‌کند.

با یارهای کهف پر از زندگی‌ستند
در کوچه‌های خالی دین مسافرند
هم در مقابل دل موسی نشسته‌اند
هم از کنار گریه‌ی فرهاد عابر اند

در دو بیت نقل‌شده ما با فضای تلمیحی شعر روبه‌روییم که واژگان کهف، موسی و فرهاد هر کدام ذهن خواننده را به‌داستان‌های مشخص تلمیحی رهنمون می‌کند. در چنین اشاره‌های زمانی شاعر در پی تبیین وضعیت روزگار خود با الگوگیری از داستان‌های گذشته است که در سنتِ ادبی همواره تکرار شده است. می‌توان گفت در این ابیات تلمیحات یادشده زبان شعر را از روزمرگی و انفعالیت بیرون می‌کند.

مرا فرشته‌ی اهل زمین لقب دادی
ولی حضور تو دیرینه و نجیب‌تر است
درخت من تو نمی‌افتی و ستبری و من
تمام عمر برای تو عندلیب‌تر است

در ابیات بالا واژه‌های “دیرینه” و “ستبر” زبان ابیات را تشخص و برجستگی بخشیده است. این هنجارگریزی را می‌توان هنجارگریزی زمانی نامید که شاعر واژه‌های دیرپایی که در حال حاضر غیرفعال‌اند را به‌کار می‌برد.

شب است و کاش مثل پار و پارینه
دوباره خاله‌ی ماهت به‌در به‌در برسد
سحر که بیدار از کوچه‌های خواب شوی
درخت ناجویت شاد و با ثمر برسد

در بیت نخست، واژه‌ی “پارینه” واژه‌ای است که در زبان هنجار امروزین کاربرد ندارد. ولی در شعر شاعران کلاسیک دارای معنا و مصداق است. شاعر معاصر نیز با بهره‌گیری از چنین واژه‌ها شعرش را غریب و بیگانه جلوه می‌دهد تا تمایزی بخشیده باشد بین زبان خودکار و زبان شعرش که کنجکاوی و حس التذاذ روحی را در خواننده برانگیزد‌.

ای برده‌ها ز خویش بلالی بر آورید
از کارگاه روح کمالی برآورید
ای دختران بادیه! ای همرهان من!
از هجر سرنوشت وصالی بر آورید
عاشق شوید و همت شمسی به‌سر ‌کنید
با مثنوی عشق، جلالی بر آورید

در ابیات بالا واژ‌ه‌ها کارکرد نمادین و سمبولیک دارد که هر کدام جای بحث دارد اما از میان آنها، واژه‌ی “بادیه” با تشخص زمانی که دارد نوعی باستانی‌گرایی تلقی می‌شود.

منابع
۱. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا. (۱۳۹۱). موسیقی شعر، چاپ: سیزدهم. تهران: آگاه.
۲. صفوی، کوروش. (۱۳۹۰). از زبانشناسی به‌ادبیات، ج: اول (نظم). تهران: سوره مهر.