ادبیات فرهنگ و هنر

نکاتی در تعریفِ شعر

حیات‌الله رهیاب

حیات‌الله رهیاب

باری یکی از اساتید دانشگاه برای تبیین جمله‌ی «آنچه همواره پیش چشم ما است و با آن بیش‌تر در تماس و ارتباط استیم، متوجه چیستی و چگونگی آن نمی‌شویم. شاید این ناآگاهی ریشه در عادت ما داشته باشد»، از یک مثال کمک گرفت. استاد گفت، در برنامه‌ای گرداننده‌ی برنامه از جمعی از اساتید، پرسیده بود رنگ چشم همسر شما چه رنگی است. در آن جمع هیچ‌کس جواب نداشتند. گرداننده با آن مثال برای اساتید روشن ساخت که در خصوص خیلی از پدیده‌ها و موضوعات زندگی ما نگاه ژرف و جدی نداریم و در نتیجه از این موضوعات و پدیده‌ها تعریف دقیق به‌دست داده نمی‌توانیم. شما تصور کنید، همسر برای یک انسان نزدیک‌ترین و در تماس‌ترین شخص است ولی به‌دلیل این نگاهِ عادتی هیچ‌گاه خیلی چیزها را متوجه نمی‌شویم در حدی که نمی‌دانیم رنگ چشم همسرمان چه رنگی است. این مقدمه را برای این یادآور شدم تا با این مثال چگونگی تعریف و برداشت‌مان را از شعر طرح کنم. کسانی‌که دانش تخصصی در رشته‌ی ادبیات ندارند شاید هیچ‌گاه به‌تعریف شعر و مباحثی در چیستی و ماهیت شعر روبه‌رو نشوند حالانکه ممکن است سراسر با شعر در تماس باشند و شعر بخوانند و لذّت ببرند. در زمانه‌ی فعلی کم‌تر کسی پیدا شود که در کنار دروس و کُتب درسی و تحصیلی‌اش با شعر سروکار نداشته باشد و شعر نخواند و یا شعر گوش ندهد. خیلی‌ها برای تبیین نظریات و تاثیر بر مخاطب به‌شعر متوسل می‌شوند. این مقوله را می‌توان در سخن‌رانی‌های اشخاص متوجه شد. سخن‌رانانِ انگشت‌شماری را می‌توان پیدا کرد که آغاز و انجام سخنان‌شان با شعر پیوند نخورده باشد. بنابرین شعر به‌مثابه‌ی هنرِ زبانی در بخش‌های مختلف زندگی انسان جاری است.

در این جستار کوتاه، نمی‌توان به‌بحث ریشه‌شناختی شعر و مفهوم آن پرداخت بل‌که با گزارش چند تعریف از شعر از دیدگاه‌های مختلف به‌کاوش در درک مفهوم آن می‌پردازیم.

شعر از دیرباز و از روزگاران قدیم مورد بحث و فحص اندیشمندان و فلاسفه بوده است. فلاسفه‌ی یونان باستان از افلاطون تا ارسطو هر کدام به‌چیستی و ماهیت شعر پرداخته‌اند و برای شعر در جامعه‌ی انسانی تعیین تکلیف نموده‌اند. در جوامع اسلامی و شرقی نیز بزرگانی چون بوعلی سینا، فارابی، خواجه نصیر طوسی و علمای بلاغت هر کدام به‌فراخور دانش‌شان شعر را تعریف و توصیف نموده‌اند و برای آن چارچوپ‌ها و ارکانی را لازم شمرده‌اند. از جمله عناصری که در دوره‌های مختلف برای شعر برشمرده‌اند، می‌توان از وزن، قافیه، زبان، تخیل، اندیشه، تصویر و عاطفه نام برد. اما بایسته است به‌تعریف مفهومی و کاربردی شعر بپردازیم.

فُرمالیست‌های روس، شعر را حادثه‌ای تعریف می‌کند که در بستر زبان رخ می‌دهد. از نظر فُرمالیست‌های روس آنچه در شعر مهم است شکل و فُرم است. البته این فُرم جدا از معنا و ساختار نیست و ساختار و معنای ژرف‌ساختی شعر زیرمجموعه فُرم Form بررسی می‌شود. شفیعی‌کدکنی با در نظرداشت این تعریف فُرمالیست‌ها ادبیات و هنر را فقط فُرم می‌پندارد و کار شعر را به‌موسیقایی‌رساندن یا به‌فُرم‌رساندن زبان تعریف می‌کند.۱

شفیعی‌کدکنی به‌نقل از کتاب کلیات زیبایی‌شناسی بندوکروچه، می‌نویسد: شعر انسان را به‌مقام بالاتری_که در وجود اوست_ عروج می‌دهد. نظر به‌این تعریف بندوکروچه، شعر کارکرد شناختی دارد و انسانِ از خودبیگانه را هوشیار و باخبر می‌کند.۲
به‌باور شفیعی‌کدکنی، ناقدان معاصر می‌کوشند تا شعر و هنر را تجربه‌ی انسان بنامند. و قدیم‌ترین کسی که از شعر به‌عنوان تجربه یاد کرده است، یکی از ناقدان اسلامی؛ یعنی ابن‌اثیر است که در کتاب «الاستدراک» از ارتباط شعر و تجربه سخن گفته است. در اروپا امیل‌زولا این تعبیر را رواج داده است.۲

لئو تولستوی خالق رُمان معروفِ «جنگ و صلح» که در آثارش طرفدار امر اخلاقی است. برای هنر و شعر ویژگی سرایت را لازمی می‌داند. یعنی شاعر با سرودن شعر و هنرمند با کار هنری آن احساس نخستین و آن احساس خویشتن را در خواننده القا می‌کند. و شعری شعرتر است و هنری هنرتر است که از قوه‌ی سرایت بیش‌تری برخوردار باشد.

یکی از تعاریف بسیار شناخته‌شده از شعر این است که شعر نگاه جدید و جهان جدید خلق می‌کند. یعنی نگاه خواننده‌ای که شعر می‌خواند و شعر در او احساس می‌انگیزد، نسبت به‌جهان پیرامون، پدیده‌ها، مفاهیم و غیره تغییر می‌کند و دگرگون می‌شود. این کارکرد شعر، یکی از کارکردهای مهم شعر است که باعث ایجاد اندیشیدن در ذهن خواننده شده و تلنگری می‌شود برای بازاندیشی در باره‌ی جهان بیرون و جهان درون.

برای تبیین مفهوم فلسفی شعر برگردیم به‌نظر ارسطو که می‌گفت، شعر از تاریخ فلسفی‌تر است. تاریخ آنچه هست را روایت می‌کند ولی شعر آنچه باید باشد را در خود زنده می‌دارد.

در نتیجه می‌توان شعر را پیوند عاطفی اندیشه، تخیل و عاطفه تعریف کرد که در زبانِ آهنگین شکل گرفته باشد. این تعریف شفیعی‌کدکنی تا حدودی جامع و مانع می‌نماید. شعر به‌مثابه‌ی آفریده‌ی هنری خلاقانه که در نتیجه‌ی تامل، التذاذ و ترواش اندوخته‌‌ها و تجربیات عاطفی و ذهنی شاعر که در شکل و فُرم جمال‌شناسانه و ساختار ارگانیک و اندام‌وار شکل می‌گیرد، در جوامع از ارزش فرهنگی ویژه‌ای برخوردار است و به‌مثابه‌ی آفریده‌ی هنرمندانه‌ی فردی_اجتماعی درخور ارزش می‌باشد.

منابع
۱. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا. ۱۳۹۱. موسیقی شعر، چاپ پانزدهم. تهران: آگه
۲. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا. ۱۳۹۱. صور خیال در شعر فارسی، چاپ سیزدهم. تهران: آگه.