ادبیات فرهنگ و هنر

خاطره و تاریخ

یادداشتی دربارۀ کتاب «سال‌های پرتلاطم؛ علی‌محمد زهما و خاطرات افغانستان» اثر پروفسور کریستیان ریدر

نسخه پی دی اف شماره ۲۰۲ جاده‌ی ابریشم را از اینجا دانلود کنید.

عصمت الطاف، دانشجوی مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی
«سال‌های پرتلاطم» هم تاریخ است و هم خاطره؛ هم تحلیل است و هم زندگی‌نامه. خواننده گاهی با وقایع و فرازوفرودهای تاریخی همراه می‌شود، گاهی با سرگذشت راوی، چشم‌دیدها، مطالعات، سفرها و کارکردهایش، و زمانی هم با فرازوفرود زندگی یکی از شخصیت‌های برجستۀ علمی، فکری، پژوهشی و فرهنگی افغانستان؛ زنده‌یاد استاد علی‌محمد زهما، نویسنده، پژوهشگر فلسفه، تاریخ، اجتماع و ادبیات، مترجم و استاد پیشین دانشکدۀ ادبیاتِ دانشگاه کابل؛ کسی که چندین دورۀ سیاسیِ این کشور (از عصر شاهی محمدظاهر و جمهوری داوود خان و دورۀ کمونیستی گرفته تا دورۀ مجاهدان و طالبان و بخشی از جمهوری پساطالبان) را گاهی از نزدیک و زمانی از دور تجربه کرد، زیست، رنج کشید، اگر فرصت یافت، تدریس کرد، کتاب نوشت، پژوهش و ترجمه کرد و شعر سرود. تنها بدین امید که این کشور را بسامان ببیند و در بالاترین درجۀ پیشرفت و ترقی؛ بدین امید که صلح را در کشورش برقرار ببیند و دختران و پسران این کشور را آگاه و دانا؛ بدین امید که بنیادگرایی و وهابی‌گری را از کشور برچیده ببیند و آزادی و برابری را استوار. تا آن زمانی هم که در کشور بود، برای تحقق این همه، تلاش کرد. دلبستگی آگاهانه و ژرفی به تاریخ، فرهنگ، زبان و ادبیات این سرزمین داشت و برای غنامندی و شکوه و اعتلای آن، لحظه‌ای از تلاش باز نایستاد. مسئولیتش را به بهترین شکلش ادا کرد. در هر جایی که بردندش (وزارت معارف، دانشگاه کابل، اکادمی علوم و…) به هر جایی که فرستادندش (چین، انگلستان و سرانجام هم اتریش)، حتا اگر به زندان هم افکندند، حتا اگر به خاطر روشنگری و باورها و نوشته‌هایش مغضوب واقع شد، حتا اگر با بی‌مهری روبه‌رو شد، بازهم نوشت و ترجمه کرد و به پیش رفت. با این انتظار که شمعی در تاریکی اوضاع کشور افروخته باشد و ظلمت و تنگ‌نظری و خودخواهی و اندیشۀ فاشیستی حاکم را به سهم خودش پس زده باشد؛ ظلمتی که مردمش را گاهی به کام روس‌ می‌انداخت و زمانی در کام پاکستان و عربستان و امریکا. آرامش را از آن‌ها می‌گرفت و سرزمین و زادگاه‌شان را تبدیل به میدان جنگ و میدان رقابت می‌کرد.
اما کجا بود چشمانی که این همه تلاشش را ببینند؛ کجا بود سعۀ صدری که بودنش را تحمل کند. او را به خاطر روشنگری‌هایش، به زندان افکندند، تا مرز مرگ شکنجه‌اش کردند و یا هم در خانه‌اش به بند کشاندند. تا مبادا حرف بزند و با حرفش نوری در این تاریکی بیفکند و منافع قومی فاشیستان را به خطر اندازد. بخش زیادی از کتاب‌ها و دست‌نوشته‌هایش که در کتاب‌خانه‌های وزارت معارف، دانشکدۀ ادبیات دانشگاه کابل و کتابخانۀ عمومی دانشگاه کابل بودند، در زمان جنگ‌های ویرانگر داخلی، مانند بسیاری از آثار خطی و دست‌نویس دیگر این سرزمین، غارت شدند. به گونه‌ای که اکنون هیچ رد پایی از آن‌ها بر جای نمانده است. تنها چیزی که از آن‌ها بر جای مانده است، برای ما یک مشت حسرت و افسوس است و برای نویسنده و مترجمش، که روانش شاد باد، حتماً درد جانکاهی بوده که مدام آزارش می‌داده.

بنابراین، این همه را می‌توانیم در این کتاب بخوانیم. گاهی لذت ببریم و زمانی افسوس بخوریم. از غفلت‌ها و کج‌روی‌ها و تنگ‌نظری‌ها نیز آگاه شویم.

خواننده با این کتاب به سال‌های پیشتر هم سفر می‌کند؛ پیشتر از پنجاه‌شست سال اخیر؛ پیش‌تر از کودتاهای پی‌درپی دورۀ کمونیستی، با دست‌اندازی‌های شوروی؛ پیشتر از جنگِ بنیادگرایان به خاطر منافع پاکستان و عربستان و امریکا، زیر نام دین و مذهب و سنت؛ پیشتر از ویرانی کابل و قتل عام هزاره‌های این شهر؛ پیشتر از روی کار آمدنِ دست‌نشاندگانِ پاکستان، عربستان و امریکا؛ طالبان؛ و سرانجام، پیشتر از دورۀ جمهوری، این بار با مداخلۀ غرب و در رأس آن امریکا. مسائلی را از گذشته‌های دور این سرزمین، از دوره‌های گوناگون تاریخی می‌توان می‌خواند؛ چیزهایی که در سفرنامه‌ها و سیاحت‌نامه‌های غربی‌ها و مستشرقان غربی ثبت شده‌اند. به عبارت دیگر، دیدگاه‌های سفرنامه‌نویسان غربی را دربارۀ این جغرافیا و این مردم، این فرهنگ.

محورهای کتاب
الف. فرازوفرودهای زندگی استاد زهما
محور اصلی کتاب «سال‌های پرتلاطم» شادروان استاد علی‌محمد زهما، نویسنده، پژوهشگرِ فلسفه، تاریخ، اجتماع و ادبیات، مترجم و استاد پیشین دانشکدۀ ادبیاتِ دانشگاه کابل، است. نویسنده (پروفسور کریستیان ریدر) سرگذشت زهما و خانواده‌شان را از دورۀ سیاه عبدالرحمان خان آغاز می‌کند؛ از زمان نسل‌کشی و قلع‌وقمع هزاره‌ها، از زمان آوارگی و کوچ‌های اجباری‌ آن‌ها، از عصر خریدوفروش بردگان‌شان در بازارهای افغانستان و کشورهای همسایه و نیم‌قارۀ هند، و از عصر مصادرۀ جایدادها و دارایی‌های‌شان توسط عبدالرحمان و توزیع آن‌ها به ناقلان پشتون؛ پشتون‌هایی که از آن سوی خط دیورند آورده می‌شدند. و خانوادۀ شادروان زهما، یکی از همان خانواده‌هایی بوده است که زمین و جایدادشان توسط لشکریان عبدالرحمان خان مصادره شدند و خودشان به قندهار تبعید گردیدند. علی‌مردان، پدربزرگ استاد زهما، از سرداران سرشناس ارزگان بود که برای حقوق قوم خود مبارزه می‌کرد. وقتی ارزگان سقوط کرد و مردمش قلع و قمع شدند، علی‌مردان هم به زندان افتاد. او را به کابل بردند و در زندان چشمانش را میل کشیدند و بعد، از زندان هم آزاد کردند؛ اما آزادی‌اش دیری نپاید. بسیار زود، در اوایل سال ۱۳۱۸ق. بدرود حیات گفت.

این اطلاعات یا از خود زنده‌یاد زهما گرفته شده‌اند یا از یادداشت‌ها و خاطرات‌ و کتاب‌هایشان و یا از کتاب‌های دیگر استفاده شده است؛ لذا هم در مورد سرگذشت خانوادۀ زهما، به عنوان یکی از بازماندگان «تاراج ارزگان»، هم دربارۀ کارنامۀ علمی و پژوهشی استاد زهما و نیز در مورد وقایع تاریخی این سرزمین، به خصوص ‌پنجاه‌شست سال اخیر، می‌تواند منبع دست‌اول به حساب آید؛ بسیاری از واقعیت‌های تاریخی را خود استاد تجربه کرده است و نقل کرده است:
«خانوادۀ زهما که ملّاک بودند، در ولایت هزاره‌نشین ارزگان، واقع در نواحی مرکزی افغانستان، قربانی آزار و اذیت‌های گسترده‌ای شدند. در حکومت عبدالرحمان خان (۱۲۶۰ تا ۱۳۱۹ق) که تحت حمایت انگلیس بود، املاک آنان مصادره و خودشان تبعید شدند. عبدالرحمان خان بین سال‌های ۱۳۰۵ و ۱۳۰۸ق. این منطقه را که بیش از پنجاه قبیلۀ مختلف هزاره در آن زندگی می‌کردند، به عنوان آخرین منطقۀ مرکزی افغانستان که تا آن موقع تحت حاکمیت کابل درنیامده بودند، در جنگی که کنراد اشتر آن را جنگ قومی می‌نامد، با خشنونت فراوان تصرف کرد.» (ریدر، ۱۴۰۲: ۴۸)
پروفسور کریستیان ریدر در ادامه می‌افزاید:
«مردم [هزاره] در زمستان ۱۳۰۸ق. دست به قیام زدند؛ اما نتیجه‌اش اعدام بزرگان و عالمان دینی و یا تبعید آن‌ها، تجاوز به زنان و غارت مال و اموال مردم در روستاها بود. عبدالرحمان با کوچ اجباری هزاره‌ها به نقاط دیگر، خودمختاری نسبی آنان را در هم شکست و زمین‌های آنان را به کوچی‌های پشتون بخشید.» (همان)
زنده‌یاد استاد زهما به نویسندۀ کتاب گفته است که چگونه پدرکلانش، علی‌مردان، مانند دیگر هزاره‌ها، از خانه و کاشانه‌شان، از سر زمین اجدادی‌شان (ارزگان) کوچ اجباری داده شدند و به قندهار تبعید شدند. در این‌جا (سرزمین قدیمی هزاره‌ها) دوباره زمین خریده و زندگی نوینی را آغاز کردند. این بار، در این ولایت نیز، زندگی‌ و زمین‌های‌شان را از دست دادند. از تحصیلات ابتدایی تا دوره‌های عالی‌اش می‌گوید؛ از کار در وزارت معارف، تدریس در دانشگاه کابل و کار در اکادمی علوم، از تدریس در دانشگاهی در چین و اوضاع آن‌جا؛ از زندانی شدن و شکنجه‌ شدنش توسط رژیم حفیظ‌الله امین؛ از گردش بدِ روزگار، از سفرش به غرب و سرانجام پناهنده شدنش به کشور اتریش می‌گوید و این‌که فاشیستان کور و قوم‌پرستان تمامیت‌خواه؛ کسانی چون دکتر عبدالرحیم‌زی، رئیس پیشین مسلمانان در اتریش و گلبدین حکمتیار چگونه در آن‌جا هم مداخله می‌کردند و با دادن اطلاعات مغرضانه و نادرست، زمینۀ پناهندگی‌شان را می‌زدند.

هم‌چنین، از دعوت دولت داکتر نجیب‌الله نیز می‌گوید و این‌که چگونه مجاهدانِ دست‌پروردۀ پاکستان و عربستان و امریکا، به کمک بنیادگرایان عرب‌های خاور میانه، دولت او را سقوط دادند و تن به ندای آشتی‌جویانۀ داکتر نجیب ندادند. استاد زهما از سفرش به کابل در سال ۱۳۸۲خ. از امیدهایش نسبت به آیندۀ افغانستان، از راه‌حل‌هایش هم سخن می‌گوید؛ و این‌که بنیادگرایی را مشکل اصلی افغانستان می‌داند و تا زمانی که این معضل حل نشود و نظام دموکراتیکِ فارغ از دلبستگی‌های قومی و مذهبی حاکم نشود، کشور هم‌چنان در دام جنگ و خونریزی خواهد بود و هم‌چنان در دام تروریستان خواهد بود؛ چیزی که ما اکنون با تمام وجود آن را حس می‌کنیم.

اکنون استاد زهما زنده نیست که ببیند چگونه پیش‌بینی‌هایش به کرسی نشسته‌اند و چگونه تروریستان بر کشور مسلط شده‌اند. آزادی‌های فردی و اجتماعی را از مردم و جامعه گرفته‌اند. دختران را از تحصیل و کار و حضور در اجتماع محروم کرده‌اند و قانون اساسی را منحل کرده‌اند، گروه‌های سیاسی را از فعالیت باز داشته‌اند، مشارکت اقوام را در حکومت از بین برده‌اند و تمام قدرت سیاسی و اجتماعی و دینی و… را در اختیار قوم خاصی قرار داده‌اند؛ قوم پشتون.

نویسنده، کتاب‌ها، ترجمه‌ها و تألیف‌ها و آفریده‌های استاد زهما را نیز نام می‌برد. «تاریخ افغانستان در یک نگاه» (تألیف)؛ «تاریخ ادبیات افغانستان» (تألیف)؛ «طنین» (شعر)؛ «بررسی اجتماعی و ژئوپولتیک خراسان (هرات)» (تألیف)؛ «نظارت در رشتۀ تعلیم و تربیه» (تألیف)؛ «ملوک کرت هرات» (تألیف)؛ «اساسات علم اجتماع» (تألیف)، «جبر احتیاج و تحول اجتماع» (تألیف)؛ «تعلیم و تربیۀ معلم» (تألیف) و «تپش‌ها و رنج‌ها»(تألیف و ترجمه)، از جملۀ تألیف‌ها و آفریده‌های استاد زهما هستند.

«سرگذشت تمدن، اثر کارل ل. بکر و فردریک دنکاف» (ترجمه)؛ «تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان عبدالرحمان خان تا استقلال، اثر لودویک و. آدمک» (ترجمه)؛ «تاریخ فرهنگ تعلیم و تربیه در غرب، اثر ر. فریمن بتس» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «یونانی‌ها در باکتریا و هند، اثر ویلیام وودتورپ تارن» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده، اثر و.و. بارتولد» (ترجمه)؛ «تاریخ سیاسی افغانستان، اثر ویلیام کِر فریزر تتلر» (ترجمه)؛ «تاریخ تاریخ‌نویسی در اسلام، اثر فرانتس روزنتال» (ترجمه)؛ «انسان قدیم، اثر وان لون» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «پژوهشی در تاریخ، اثر آرنولد توینبی» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «اقتصاد افغانستان، زراعت و شاه‌راه‌های تجارتی، ستوارد» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «قراختاییان و خوارزم شاهیان، اثر و.و. بارتولد» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «مآخذ و مدارک تاریخی پیش و بعد از دورۀ مغول، اثر و.و. بارتولد» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «جغرافیای تاریخی آسیای مرکزی، اثر و.و. بارتولد» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «گیاه وحشی، اثر لو شون» (ترجمه)؛ «آی‌کیو، اثر لو شون» (ترجمه)؛ «منطق استقرایی، اثر جان استوارت میل» (ترجمه، در دسترس نیست)؛ «منطق تحلیلی، اثر جان استوارت میل» (ترجمه، در درسترس نیست)؛ «مبارزۀ اساسی امروز تعلیم و تربیه در ممالک اسلامی، اثر کریفن» (ترجمه، در دسترس نیست)، از جملۀ ترجمه‌های استاد هستند.

در این میان، کتاب‌های «تاریخ افغانستان در یک نگاه»؛ «تپش‌ها و رنج‌ها» (مجموعه مقالات فلسفی، تاریخی، اجتماعی و ادبی)؛ «ملوک کرت هرات» و «طنین» (مجموعه شعر) از سوی مؤسسۀ پژوهشی بایسنغر در هرات چاپ شده‌اند و کتاب‌های «تاریخ سیاسی و اجتماعی آسیای مرکزی تا قرن دوازده»؛ «تاریخ تاریخ‌نویسی در اسلام» و «تاریخ سیاسی افغانستان» قرار است به همت این مؤسسه چاپ و منتشر شوند.

قابل ذکر است که علاوه بر کتاب «سال‌های پرتلاطم»، کتاب دیگری نیز از پروفسور کریستیان ریدر، در پیوند با افغانستان و استاد علی‌محمد زهما منتشر شده است. این کتاب، «افغانستان قطعه‌قطعه؛ گفت‌وگوهایی با علی‌محمد زهما» است که در سال ۲۰۰۴م. به زبان آلمانی، در آلمان منتشر شد و هنوز به زبان فارسی برگردانده نشده است.

استاد زهما از فروپاشی‌ها و عوامل و اسباب آن‌ها نیز گاهی مصل و زمانی مختصر سخن گفته است؛ فروپاشی‌هایی که هر بار افغانستان را از نیروی آگاه و تحصیل‌کرده خالی کردند. فروپاشی‌هایی که نه‌تنها آبادی‌ کشور را از بین بردند، که زمینۀ عمران و بازسازی را نیز زدودند. هرج‌ومرج و بی‌ثباتی، جنگ و ویرانی، باعث شدند که این جامعه هم‌چنان از کاروان جهانی عقب بماند و هم‌چنان بخش زیادی از اعضای این جامعه زیر خط فقر زندگی کنند و برای تأمین غذای شبانه‌روزشان درمانده باشند. خواننده‌ای که اکنون این کتاب را می‌خواند، به خوبی می‌تواند نگرانی‌ها و حسرت‌های زنده‌یاد زهما را درک کند. به‌ویژه، خوانندۀ امروزی، در عصری به سر می‌برد که جهانیان از طریق هوش مصنوعی و ربات‌ها، به پیشرفت‌های چشم‌گیری نایل آمده‌اند؛ اما ما در افغانستان، هنوز در بند ریش و دامن و چادر و لنگی و بروتیم. تروریزم و بنیادگرایی هنوز در اوج خود قرار دارد و برگردۀ مردم سوار است. دختران و زنان حق کار و تحصیل ندارند و زنان این سرزمین، در تاریکی مطلق به سر می‌برند. نخبگان و تحصیل‌کردگان، یا فرار کرده‌اند و یا در صدد فرارند. شاید با خودش بگوید که خوب است استاد زهما زنده نیست که این همه بدبختی را باری دیگر تجربه می‌کرد و خون دل می‌خورد.
فروپاشی‌های پیشین هم همین بلا را بر سر روشنفکران و فرهنگیان این آب و خاک آوردند. گویی، دست‌اندرکاران و بازیگران خارجی سیاست افغانستان، قصد دارند هرازگاهی این سرزمین را از وجود نخبگان و افراد اهل دانش و هنر، تخلیه کند تا دست‌نشاندگان و عروسک‌های‌شان بهتر در میدان سیاست نقش‌شان را بازی کنند.

ب. تحولات افغانستان
از آن‌جایی که زنده‌یاد زهما، دو‌سوم عمرش را در افغانستان زندگی کرد و بخشی از تحولات سیاسی این کشور را با چشم سر دید و ناملایمات و رنج‌هایش را به تن خرید، نویسنده از پرداختن به «اوضاع افغانستان» هم به دور نمانده است. از این‌رو، تحولات سیاسی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان در نیم قرن اخیر، محور دیگر این کتاب را تشکیل می‌دهد. هرچند، این بحث‌ها به صورت، منظم پی گرفته نشده‌اند، اما در کنار مسائل دیگر، می‌تواند چشم‌اندازی از تحولات سیاسی نیم قرن اخیر ارائه کند.

گفتنی است که اوضاع افغانستان، بدون در نظرداشت تحولات منطقه و جهان، توضیح داده نمی‌شود. هم‌زمانی که به تحولات سیاسی افغانستان می‌پردازد، تحولات جهانی، نقش قدرت‌های برتر جهان؛ مانند روسیه، امریکا و اروپا، عربستان، پاکستان، ایران، و…، نیز در تحولات افغانستان و دیگر کشورهای جهان، توضیح داده می‌شوند. به همین‌گونه، دیگرگونی‌های جهانی و موضع‌گیری‌های این قدرت‌ها نسبت به این دیگرگونی‌ها، نیز بیان می‌شوند.
استاد زهما خود نیز یک روشنفکر، مترجم و نویسنده‌ای بود با دیدگاه‌های سوسیال ‌ـ لیبرال، راویت دست‌اولی از دوران کمونیستی (۱۳۵۷ تا ۱۳۷۰خ.) نیز به دست می‌دهد. او در این دوره با بی‌مهری روبه‌رو شد و به دلایل نامعلومی بارها به زندان افتاد و شکنجه شد. در این کتاب، به خوبی می‌دانیم که راز ناپایداری و بی‌ثباتی این دوره در چیست و چرا رئیس جمهوران چپ‌گرای خلق و پرچم، یکی پس از دیگری، با کودتا و روبه‌رو می‌شدند و به قتل می‌رسیدند.

کتاب «سال‌های پرتلاطم» آیینه‌گونه، وقایع و حوادث تقریباً نیم قرن از تاریخ معاصر افغانستان را پیش چشم خواننده می‌گذارد. طبیعی است که خواننده دچار مقایسه می‌شود؛ چنانه‌که مرحوم زهما و نویسندۀ کتاب (پروفسور کریستیان ریدر) نیز مقایسه کرده‌اند و در مورد کاستی‌ها و نقطه‌ضعف‌های دوره‌های مختلف شاهی، جمهوری، کمونیستی، مجاهدان، طالبان و دوباره جمهوری، صحبت می‌کنند. باید همین‌جا یادآوری کنم که خواننده‌ای که اکنون، این کتاب را می‌خواند (در زمانه‌ای که نظام جمهوری فروپاشیده و گروه طالبان دوباره روی کار آمده‌اند) می‌تواند همه‌ی این دوره‌ها را باهم مقایسه و ارزیبای کند. بعد، بسنجد که کاستی‌های دوره‌های بهتر در کجا بوده که هر بار، دوباره به همان منجلاب گذشته می‌افتیم. چرا پس از شش دهه، هنوز در کام تروریزم و بدویت‌، و وهابیت و بنیادگرایی طالبانی گیر کرده‌ایم. نقطه‌ضعف‌های دولت‌مردان بیست سال گذشته یا همان جنگ‌سالاران دو دهۀ‌ پیشتر در چه بودند که منجر به سقوط همه‌ی فرصت‌ها و امیدها و آرزوها شد.

استاد زهما قابل پذیرش‌ترین دورۀ تاریخی افغانستان را، دوره‌ی جمهوری داوودخانی، می‌داند. بدین سبب که آزادی‌های مطبوعاتی، سیاسی و اجتماعی برای مردم فراهم شده بودند. احزاب و جریان‌ها در چوکات قانون فعالیت می‌کردند. امنیت برقرار بود و موتور پیشرفت کشور نیز به پیش می‌رفت. فعالیت‌های علمی نیز در حال گسترش بود. اما این دوره‌، با رشد حزب خلق و پرچم و مداخله‌ی شوروی از بین رفت. نتیجه‌اش شد، دوره‌ی تاریک و اختناق حفیظ‌الله امین و تره‌کی و ببرک کارمل که از روشنفکران و منتقدان و دموکرات‌ها فرصت نفس کشیدن را هم گرفتند. کشور تبدیل به دو جبهه‌ی «با ما و علیه ما» شد.

به باور استاد زهما در واقع، همین اختناق باعث شد که بنیادگرایی رشد کند و کشورهای مثل پاکستان و عربستان و امارات متحدۀ عربی و سپس، امریکا دخالت کند و رفته‌رفته کشور را به مرکز بنیادگرایان جهان و خاور میانه تبدیل کند. در واقع، این بنیادگرایی و وهابی‌گری، واکنش و برآیند اختناق دورۀ کمونیستی بود.

ج. زندگی و کارنامۀ پژوهشی و اداری پروفسور کریستیان ریدر
پروفسور کریستیان ریدر، طراح پروژه، پژوهشگر و استاد بازنشستۀ انتقال هنر و دانش در دانشگاه‌ هنرهای کاربردی وین، سال‌ها با افغانستان آشنایی داشته و با افغانستانی‌ها کار کرده است. علاوه بر این، هم کتاب دیگری در پیوند به افغانستان و استاد زهما (افغانستان قطعه‌قطعه؛ گفت‌وگوهایی با علی‌محمد زهما) نوشته است و هم کتاب‌های زیادی از جهان‌گردان غربی در مورد افغانستان خوانده است و در کتابش نیز از آن‌ها استفاده کرده است. بنابراین، محور دیگر این کتاب، سرگذشت نویسنده و کارها و برنامه‌های وی است. دقیقاً همین قسمت‌هایش آن را تبدیل به خاطره کرده است؛ اما او هیچ‌گاه پای‌بند خاطره‌نویسی نمانده است. از کتاب‌ها و منابع هم استفادۀ پژوهشگرانه کرده و پابه‌پا، منابع را هم یادآوری کرده است. تحولات سیاسی و اجتماعی را نیز تحلیل کرده است. مطالعۀ عمیق و گسترده در مورد تحولات جهان و کتاب‌های دیگری که نوشته است، باعث شده که تحولات افغانستان را در سپهر بزرگتر و در کنار تحولات منطقه و جهان روایت کند.

در این کتاب، علاوه بر این‌که با زندگی و سرگذشت استاد زهما آشنا می‌شویم، با کارهای سایر اعضای خانوادۀ استاد و تعدادی از شخصیت‌های دیگر نیز آشنا می‌شویم؛ شخصیت‌های افغانستانی‌ای که به نحوی ریدر با آن‌ها در ارتباط بوده است.

جمع‌بندی
کتاب «سال‌های پرتلاطم؛ علی‌محمد زهما و خاطرات افغانستان» اثری است از کریستیان ریدر. در سال ۱۴۰۲خ. با شمارگان ۵۰۰ نسخه، از سوی مؤسسۀ بایسنغر در هرات منتشر شده است. در این کتاب، در کنار این‌که خواننده با زندگی زنده‌یاد استاد علی‌محمد زهما و سرگذشت پرفراز و نشیب خانوادۀ ایشان آشنا می‌شود، با فرازوفرودهای تند و تیز تاریخ افغانستان و فاجعه‌هایی که در این سرزمین اتفاق افتادند، نیز آشنا می‌شود. رنج انسان افغانستانی و بدبختی و شوربختی آن‌ها نیز در این کتاب بازتاب یافته‌اند. جهالت، بربریت، ترور و وحشت، بنیادگرایی و دین‌زدگی و سنت‌زدگی، از جمله مسائلی‌اند که مردم افغانستنان را به این وضعیت رسانده‌اند. به باور استاد زهما، راه نجات این کشور و این مردم از دام بنیادگرایی و ترور و وحشت، از بین بردن تأثیر دین بر مکتب‌ها و دانشگاه‌ها است و همین‌طور، از بین بردن تأثیرگذاری ملا‌ها و مولوی‌های بنیادگرا و وهابی، بر ذهن و ضمیر مردم این کشور است. به باور استاد، ریشۀ رادیکالیسم طالبان پاکستان و مدرسه‌های دینی آن است که بستر رشد و پرورش و ادامۀ راه آنان را فراهم کرده است. این کشور تا زمانی که بر اساس یک سیستم اداره نشود و تا زمانی که نظام قبیله‌ای، تحت نام شاهی یا جمهوری یا امارت و… حاکم باشد، همیشه در حال فروپاشی خواهد بود.

در مورد نویسنده

عصمت الطاف

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید