ادبیات فرهنگ و هنر

سنگ مفت، گنجشک مفت

عکس: نادیا جعفری

گزارشی از برنامۀ «دیدار با محمدحسین محمدی، نویسنده، پژوهشگر و ناشر»
دکتر عصمت الطاف
دیروز بیست‌وچهارم جوزا/ خرداد ۱۴۰۳خ. یکی از پنج‌شنبه‌های خوب ما در تهران بود؛ پنج‌شنبه‌ای که با برنامه‌های خوبی همراه بود. برنامۀ اول، دهمین نشست «سفر کلمات»، از سلسله نشست‌های خانۀ ادبیات افغانستان بود که به دیدار و گپ‌وگفتی با محمدحسین محمدی، نویسنده، پژوهشگر و ناشر افغانستانی اختصاص داشت. محمدی به تازگی از سویدن به تهران آمده است تا بعد از سال‌ها، با دوستان کهنه و جدیدش دیداری تازه کند. این برنامه، با حضور تعدادی از فرهنگیان، نویسندگان و شاعران افغانستانی، در «کافه تاریخ و موزۀ تصویر معاصر»، در تهران برگزار شد و در آن، عارف جعفری، خواننده، آهنگ‌ساز و مدیر خانۀ ادبیات افغانستان، به محمدی و اشتراک‌کنندگان برنامه خوش‌آمد گفت. هم‌چنین، خاطراتی هم از اولین آشنایی‌اش با محمدی و آثارش قصه کرد. سه نفر از اعضای خانۀ ادبیات افغانستان داستان‌های کوتاه‌شان را خواندند و سرانجام، محمدحسین محمدی، به پرسش‌های گردانندۀ برنامه جواب داد؛ پرسش‌های خانم تینا محمدحسینی، داستان‌نویس و مدرس داستان، بیشتر روی زندگی و کارنامۀ ادبی، پژوهشی و فرهنگی محمدی متمرکز بودند؛ این‌که چطور شد به نویسندگی روی آورد و به‌ویژه ادبیات داستانی. چطور شد که از حیطۀ نویسندگی به حیطۀ پژوهش و گردآوری داستان‌های نویسندگان نخستین نیز روی آورد و چطور شد که انتشارات تاک را تأسیس کرد و پرسش‌های دیگر.

محمدی از دورۀ دانش‌آموزی‌اش در ایران، شروع کرد و خاطراتش را بیان کرد؛ خاطراتی که با محدودیت و تبعیض همراه بوده و حتا روایت آن‌ها و شنیدن‌شان تلخ بود؛ چه برسد به تجربه‌شان. با وجود این‌که او و برادرش دانش‌آموزان کلاس اول بوده، اما امکان و اجازۀ اشتراک در هیچ مسابقه و رقابتی را نداشته‌اند. هر باری که هر رقابتی پیش می‌آمده، آن‌ دو به دلیل افغانستانی بودن‌شان اجازۀ اشتراک‌ در آن را پیدا نمی‌کرده‌اند و در هر رقابتی، از دانش‌آموز نمره سوم به بعد، اشتراک می‌کرده‌اند: «بالاخره، هر دری را که می‌زدم، مانعی بود. نمی‌توانستم ورود کنم.»

عکس: نادیا جعفری

او با لبخند تلخی که به لب داشت، یادآوری کرد که وقتی دیدم، عرصۀ نویسندگی از من شناسنامه و تذکره نمی‌خواهد و مسئولان جشنواره‌ها نمی‌گویند که تو افغانستانی هستی و نمی‌توانی شرکت کنی، به این وادی روی آوردم. این تنها وادی‌ای بود که فارغ از چهره و شناسنامه‌ام می‌توانستم در آن گام بزنم: «اما وقتی قلم گرفتم و نوشتم و به مسابقات فرستادم، دیگر نگفتند شناسنامه نداری، افغانی هستی و ایرانی نیستی. شناسنامۀ تو زبان تو است. زبان من هم فارسی بود. دیدم، این‌جا از من شناسنامه‌ نمی‌خواهد؛ لذا سنگ مفت‌، گنجشک مفت، گفتم بنویسم دیگر و نوشتم. بدین‌سان وارد دنیای نویسندگی شدم.»

بخش دیگری از صحبت‌های محمدی، در مورد گرویدنش به عرصۀ داستان و داستان‌نویسی و داستان‌پژوهی بود. او یادآوری کرد که من اول با شعر وارد حیطۀ ادبیات شدم؛ آن‌هم به دلیل این‌که در جامعۀ ما، ادبیات فقط شعر بود؛ اما هرچه کار کردم، خودم را در شعر نتوانستنم دریابم. وقتی داستان نوشتم، به زودی و به راحتی خودم را یافتم. این تنها دلیلی بود که به داستان روی آوردم و جذبش شدم.

وی از تقلاهایش به خاطر پیدا کردن و خواندن آثار داستان‌نویسان نخستین افغانستانی نیز گفت و این‌که چه رنج‌هایی در این راه به دوش کشیده است؛ مثلاً گاهی برای این‌که کتابی بگیرد و بخواند، مجبور شده داستان‌هایی از آن کتاب را برای صاحب کتاب، رو‌نویسی کند. یا برای این‌که کتاب را داشته باشد، آن را کاپی گرفته و نزدش نگه ‌داشته است؛ چیزی که در نسل کنونی یافت نمی‌شود. به این‌ها حتا اگر کتاب را بدهی، بازهم نمی‌خوانند. چه برسد به این‌که خودشان برای تهیۀ کتاب تقلا کنند و وقت و پول، هزینه کنند.

محمدی در ادامۀ صحبت‌هایش، در مورد کارهای پژوهشی‌اش گفت؛ پژوهش‌هایی که در حیطۀ ادبیات داستانی و تاریخ ادبیات داستانی در افغانستان‌اند. از او تاکنون کتاب‌های «داستان کوتاه در افغانستان»، «داستان زنان افغانستان»، «فرهنگ داستان‌نویسی افغانستان» و «تاریخ تحلیلی داستان‌نویسی افغانستان» در این زمینه منتشر شده‌اند و منابع معتبر و ارزشمندی در حیطۀ ادبیات داستانی هستند.

وی اظهار داشت که مرا ضرورت به این وادی کشاند. در نخست، صرفاً عطش و اشتیاق خواندن آثار نویسندگان پیش از خودم را داشتم. آن‌ها را تهیه می‌کردم و می‌خواندم؛ اما پس از مدتی، وقتی دیدم بخش زیادی از آثار نویسندگان را خوانده‌ام و با داستان‌ها و آثار آنان آشنا هستم، با خودم گفتم، بیا کاری هم بکنم که این خلأ پر شود. شاید بسیاری‌ها از وجود آن آثار باخبر نباشند و هیچ‌وقت هم سراغ‌شان نروند. من که این‌ها را دارم و خوانده‌ام، در موردشان بنویسم و کاری هم بکنم. این شد که سراغ این پژوهش‌ها هم رفتم. از آن پس، هدف‌مندانه دنبال آثار نویسندگان رفتم، آن‌ها را خواندم. حاصل آن تلاش‌ها، کتاب‌هایی شدند که در این زمینه منتشر کرده‌ام.

عکس: نادیا جعفری

او از کارهای تازه‌ای نیز به مخاطبان گفت و آن گردآوری، تصحیح، تنظیم و ترتیب آثار داستان‌نویسان نخستین افغانستان است. به گفتۀ وی، تعداد زیادی از آثار نخستین داستان‌نویسان افغانستان را جمع‌آوری، تصحیح، ترتیب و تنظیم کرده است و در دست ‌انتشارند. او از دشواری چنین کارها نیز گفت و یادآور شد؛ این کارها دشوارند و زمان‌بر و حوصله‌بر و هزینه‌بر؛ اما حقیقت این است، اگر من این کارها را انجام ندهم، شاید هیچ‌کس دیگری هم سراغ‌شان نروند و این حیف است. درست است که وقت و زیادی از من می‌برند، ولی باید انجام بدهم.
بخش دیگر صحبت‌های محمدی، در مورد تأسیس نشر و انتشار بخشی از آثار ادبی افغانستان بود. به گفتۀ وی، او می‌توانست برای کتاب‌های خودش ناشر پیدا کند؛ اما این را هم می‌دانست که ناشران ایرانی، به نشر آثار نویسندگان افغانستانی، به دلیل ناآشنایی و ناشناخته‌ بودن‌شان در جامعۀ ایران، رغبتی نشان نمی‌دادند. از این‌رو، او ضرورت دانست که نشری هم تأسیس کند تا بتواند آثار ادبی افغانستان را منتشر کند و به مخاطبان عرضه کند؛ کاری که با چالش‌ها و دشواری‌هایی نیز به همراه بوده است و حس دوگانۀ پشیمانی و خرسندی به او بخشیده است؛ پشیمانی از آن جهت که تعدادی از نویسندگان بر سر تعهدشان نمانده‌اند و فایل آثارشان را رایگان در فضای مجازی منتشر کرده‌اند. بدین‌سان، تلاش و هزینۀ ناشر را برباد داده‌اند. خرسندی از این جهت که زمینۀ چاپ و نشر آثار نویسندگان را فراهم کرده و آن‌ها را به مخاطبان عرضه کرده است و بسیاری از نویسندگان تازه‌کار را نیز دست‌گیری و یاری رسانده است.

در مورد نویسنده

عصمت الطاف

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید