نقد در فرهنگ شرقی ما سنت دیرینه دارد که تا امروز تحولات زیاد در صورتهای نقدنویسی و مبانی نظری آن صورت گرفته است. نقد و تحلیل یعنی متنگشایی و درگیر شدن با متن جهت کشف لایههای پنهان اثر است. در فرهنگ شرقی تحلیل متنها تا قبل از آغاز نقدنویسی نظریهبنیاد به پیروی از سنت غرب، به صورت کلاسیک انجام میشد. تحلیل آثار ادبی به ویژه شعر همان شرح و گشودن و قطعه قطعه کردن متن و توضیح دشواریها، نادستوریها و گرههای متن ادبی بود. به عبارت دیگر شرح نویسی بر اثری شامل توضیح الفاظ و سازههای دشوار متن، توضیح بعضی سازههای فرهنگی، لغات غریب و ساختهای دستوری، توضیح در باره نامهای خاص است. کار شارح نظریهبنیاد نیست و مبتنی بر صورت اثر و در کل فرمال بوده و کار وی بر الفاظ و صورت اثر محدود میشود. اما در حال حاضر نقدنویسی در صورت جدید ظاهر شده و منتقد با ابزارهای که نظریههای ادبی و یا نظریههای زبانی در اختیارش قرار میدهد متن را تحلیل و توصیف کرده و لایههای معنایی متن را که از چشم خواننده پنهان است، مینمایاند و کارکردهای متن را در بافتهای مختلف نشان میدهد. متنگشایی نه تنها شامل تحلیل آثار ادبی است بلکه شامل سایر کتابهای نوشته شده در عرصههای گوناگون میگردد. نقد راهی برای بهتر نوشتن و رفع ایرادها و جد در محاسن اثر است. بنابر قول تقیآبادی «نقد برای جامعهای که میخواهد تعامل سازنده و مثبت میان افراد اجتماع آن برقرار باشد، حوزهای بسیار مهم است.» نقد یعنی گفتگو و تعامل میان افراد که منتج به نوآوری و حتی خلاقیت میگردد. بعد از قرن ۱۹ میلادی در غرب نظریهادبی به شکل چشمگیر وراد عرصه نقدنویسی گردید و آثار ادبی برپایه نظریههای که برآمده از دل این آثار بود، تحلیل و بررسی میشد. در زبان فارسی تحلیل آثار ادبی با پیروی از روش نقدنویسی نظریهبنیاد تغییر کرد و تحلیلها دقیقتر و ژرفتر گردید و از صورت اثر پا فراتر گذاشت و به کارکردهای مختلف متن متمرکز شد.
در این یادداشت کتاب «شرح حال و تحلیل اشعار صوفی عشقری» را بررسی میکنیم که بر چه روشی به تحلیل اشعار صوفی عشقری شاعر نامآشنای افغانستان پرداخته است. روش تحلیل کلاسیک یا روش تحلیل نظریهبنیاد؟
نویسندهء کتاب غلامفاروق نیلاب رحیمی است. نیلاب رحیمی در ۱۳۲۲ هجری در دهکده شصت رخه پنجشیر زاده شد. دوره آموزش ابتدایی را در رخه فراگرفت و بعد در کابل در رشتههای ادبیات، تاریخ و جغرافیا تا درجه کارشناسی درس خواند. نیلاب رحیمی در طول حیات خویش به فرهنگ و تاریخ کشور سخت علاقمند بود و از شمار افرادی بودی که در مورد تاریخ و فرهنگ افغانستان به صورت عام و تاریخ و فرهنگ پنجشیر به صورت خاص پژوهش کرد و آثاری در زمینه تألیف نمود. کتابهای وی عبارت از: شرح حال و تحلیل اشعار صوفی عشقری که نخستین کتاب نوشته شده وی است، سنگردیهای پنجشیر، سیر تاریخی کتابخانهها در افغانستان، گردآوری و تصحیح دیوان سید قاسم پنجشیری، گردآوری، تصحیح و مقدمهنوبسی کلیات قهار عاصی، دیدگاههای نوین در شاهنامه، پنجشیر در تاریخ، فولکلور در پنجشیر، ورزشهای مردم باستانی در پنجشیر، انگیزههای بردهداری در خراسان بزرگ. نیلاب رحیمی بعد یک عمر زندگی پربار در سال ۱۳۸۷ در اثر بیماری از دنیا رخت بربست.
نقد کتاب را از عنوان و جلد کتاب آغاز مینماییم. عنوان جلد کتاب نخستین درگاه و دریچه برای ورد به داخل کتاب است که باید ذهن خواننده را آماده دریافت کند و انتظارات خواننده را از محتوای کتاب شکل میدهد. عنوان باید گویا و روشن انتخاب شود تا مطالب داخل کتاب را در بر گیرد. عنوان کتاب نیلاب رحیمی از یکجهت مطالب کتاب را در برمیگیرد که همان اطلاعات زندگینامهای شاعر است و کلان مسأله نویسنده. از سوی دیگر عنوان کتاب گمراه کننده است زیرا نویسنده تمام اشعار دیوان شاعر را تحلیل نکرده است و تنها به ذکر چند مورد بر خلاف انتظار مخاطب و خواننده خود، بسنده کرده است. تحلیلهای وی به روش کلاسیک یعنی شرح الفاظ، سبب نوشتن شعر و توضیح بعضی نکات صوری اشعار انجام شده است. در توصیف شعرها از اصطلاحات کلنگرانه همچون مردممحور، جوانمردانه که مای خواننده را دچار ابهام کرده و مترو و معیار نویسنده را در نوع نگاه وی بر اشعار، در تاریکی نگهمیدارد. پایه و اساس این نظریات ذوقی و نوشتن چنین تحلیلها بر شعر مبتنی بر درک و دریافت فردی و برگرداندن اشعار بر یکی از معانی محتمل آن است. در کنار این موارد کتاب که بر همان مسأله محوری (زندگینامهنویسی) میچرخد، توانسته حق مطلب را به جا بیاورد و تمام شاخصههای زندگینامه که شامل تولد، رویدادهای مهم زندگی شاعر، سفرها و ذکر باورها و عقیده شاعر را دربر میگیرد. نویسنده چون همعصر و در مصاحبت شاعر بوده توانسته جوانب گوناگون زندگی شاعر را خوب وراجی کرده و یک زندگینامه کامل ارایه دهد. در رابطه به بخشهای جدا از اطلاعات زندگینامهای شاعر باید گفت این کتاب در واقع یک شرح است که نیلاب رحیمی به عنوان شارح در باره بعضی ساختهای زبانی و بعضی اصطلاحات که در بازه زمانی زندگی شاعر استفاده میشد و شاعر هم از این اصطلاحات و سازهها استفاده کرده است، توضیحات خوب آورده است که میتواند همچون درگاهی باشد برای نقدهای بعدی که منتقد درک درست از آن داشته باشد تا نقدی در حد امکان جامع بنویسد و لایههای پنهان معنایی- فرهنگی متن ادبی را دقیق واکاوی نماید. به عنوان مثال نیلاب رحیمی در باره چگونگی تخلص شاعر و شیوه نوشتن آن توسط شاعر در شعر خوب توضیح ارایه داده است. در باره اصطلاحات و واژههای خاص قلمرو زبان فارسی افغانستان همچون باغ باغ شدن، جناغ پتنگ …همچنین شرح داده تا خواننده بتواند شعر عشقری را درست بخواند وبفهمد.
نویسنده در فصل چهارم عنوان «تحلیلی از اوضاع زمان عشقری و برداشت شاعر از آن» تنها به ذکر این که شعر شاعر در ارتباط به اوضاع جامعه بود و بازتاب دهنده حالات مردم و اجتماع وی است، بسنده کرده است. در صورتی که نویسنده باید در وابستگی به عنوان فصل کتاب خود به صورت موشکافانه گفتمانهای حاکم جامعه و پارادیم حاکم در عصر شاعر را توضیح میداد و بیان میکرد شاعر در چه نسبتی و تا چه حد در راستای این گفتمانها حرکت میکرد و آیا به واسطه اشعارش موافق اوضاع بود یا منتقد اوضاع. در فصل هفتم عنوان «سبک و شیوه سخنوری عشقری» نویسنده به صورت گذرا بدون وراجی و مقایسه دقیق ابعاد مختلف اشعاری صوفی عشقری با مولانا بلخی، در فرم به سبب یک سلسله تشابهات صوری شاعر را دنبالهرو مولانا میداند؛ «صوفی عشقری در فرم شعر عروضی البته نه در محتوا از دنبالهروان سبک و شیوه مولانای بلخی میباشد. زبان آن عارف بلند پایه… خصوصیاتی از زبان محاورهای را در بردارد. یعنی به اختصارات محاورهای، عدم دقت دستوری، حتی اشتباهات دستوری، پس و پیش کردن کلمات و دگرگونیهای تلفظی که ناشی از ضرورت وزنی نبود و عبارات که مستقیما خطاب به ثبتشده سرودههایش بیان میکرد، مشخص میگردد.» این کلیگویی و دریافت ذوقی بدون تحلیل و بررسی دقیق نه تنها ارزش تحقیقی نداشته مخاطب را دچار ابهام مینماید. دیگر مطالب این فصل از کتاب شامل توضیحات صوری و شرح بعضی از اصطلاحات محاورهای موجود در شعر میگردد. کتاب شامل چندین بخش شده که به جز بخش هفتم و چهارم دیگر بخش شامل اطلاعات زندگینامهای شاعر میگردد. در نوشته حاضر چاپ اول و دوم کتاب بررسی شد. در چاپ دوم کتاب غلطنامه که در موخره چاپ اول بود حذف شده است. در موخره چاپ دوم کتاب اطلاعات بیشتر در باره عشقری اضافه شد. و رویدادهای زمان مرگ شاعر درج گردیده و شعری که نویسنده در مورد شاعر سروده آورده شده است.
در مورد شیوه نگارش کتاب باید گفت که کتاب به لحاظ نکات نگارشی و رعایت اصول درستنویسی و گرافیک اشکالاتی دارد. نیم فاصله در سراسر متن رعایت نشده و که دچار بدخوانی و گاهی کندی در روند خواندن کتاب میگردد. مانند کار یراکه، ی مجهولساز کار با را مفعولی پیوست شده و سبب بدخوانی و دیرخوانی متن میگردد. چنین مواردی در متن اثر متعدد است که حالا به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم. اغلاط نوشتاری از دیگر نکاتی است که بر معایب اثر میافزاید همانند نوشتن کلمه عشق به شکل غشق، مولانای بلخی به شکل مولانا بخلی در صفحه ۱۴ که این معضله هم در متن چشمگیر است. شیوه نگارش اثر یکدست نیست طوری که در بعضی جاها نویسنده کسره اضافت را در واژه ها رعایت کرده و در اغلب جاها از قلم انداخته است. یکی از مواردی دیگر انسجام متن است. در بعضی جاها انسجام متن برهم میخورد. زمانی نویسنده عنوان جداگانه به سفرهای شاعر مینویسد خواننده انتظار دارد سفرهای شاعر را از دوران کودکی تا بزرگسالی شرح دهد. اما نویسنده در ذیل شرح بعضی شعرهای شاعر به ذکر چند سفر شاعر به جاهای مختلف میپردازد. و این گونه شرح سفر و شرح شعر با هم در میآمیزد. رعابت نشانهگذاری در اغلب قسمتها درست رعایت نشده است مثل نیاوردن نقطه در اخیر جمله ای که معنای آن کامل است صفحه ۷ پاراگراف دوم. جدانویسی و پیوسته نویسی از مشکلات نوشتاری دیگر این کتاب است به عنوان مثال در صفحه ۱۵هیچ نوع به صورت هیچنوع نوشته است، در صفحه ۱۶ بزندگی به جای به زندگی اورده شده رادمردان در صفحه ۴۴ به صورت را دمردان نوشته شده است. لازم به ذکر است که در چاپ دوم کتاب صفحهآرایی بهتر شده اما مشکلاتی که در بالا بیان شد همچنین شامل چاپ دوم اثر میگردد.
نوشتن شرح بر دیوان عشقری از الزامات است زیرا شاعر از زبان عامیانه برای بیان مفاهیم و ادراکات ذهنی خود نهایت بهره برده است و به خواننده ناآشنا با فرهنگ جامعه وی درک و دریافت اشعار دچار سکتگی و گاهی بدفهمی و حتی نافهمی گردد. شاعر چون صوفی مسلک است اشعارش میدان تأویل را بیشتر میگسترد و برای این نویسنده کتاب زمانی شعرهای وی را تحلیل کرده به یکی از معانی محتمل بر گردانده است. بدین اساس کار نیلاب رحیمی در جایگاه شارح شعر صوفی عشقری ارزشمند است و مهم.
از کتابهای که به سیاق کتاب نیلاب رحیمی نوشته شده است عبارت از: تحلیل اشعار ناصر خسرو ( آیات قرآنی، احادیث،لغات و امثال) اثر مهدی محقق چاپ ۱۳۶۵.
متون کهن منظوم و منثور دری ( تحشیه، توضیح و تحلیل نکات ادبی و دستوری) اثر محمد حسین رازی چاپ. با نگاه به این نوع کتابها در این بازه زمانی در افغانستان میتوان گفت نقدنویسی آثار ادبی دهههای ۴۰ و ۵۰ در چهارچوب شرح به ادامه سنت کلاسیک نقد در این حوزه فرهنگی انجام میشد. که در حال حاضر و دو دهه نقدنویسی نظریه بنیاد شده و تحلیلگران با استفاده از چهارچوب نظری و روشمند به بررسی معانی و لایههای متن به علاوه مباحث صوری و فرمال متن میپردازند. بررسی متون تحقیقی در فهم پارادیم معرفتی حاکم در دورههای مختلف در کشور و چگونگی تحول آن میتواند خیلی راهگشا باشد.
به چه نسبت بدهم قامت دلجوی ترا
در مه و مهر ندیدم اثر روی ترا
نظر بدهید