عصمت الطاف و عارف وفایی
پس از سقوط نظام جمهوری و روی کار آمدن دوبارهی طالبان تحولات و تغییرات عمده و چشمگیری در تمامی زمینهها رخ دادند و تمامی عرصهها، از جمله عرصههای اقتصادی، تعلیمی، تحصیلی، فرهنگی، هنری، ادبی و… را در افغانستان تحت تأثیر قرار دادند. این تأثیرات منفی در تکتک این زمینهها مشهود است. یکی از زمینههایی که با این دیگرگونی عظیم، بیش از زمینههای دیگر متأثر شد و باعث شد که دستاندرکاران آن تا نتوانند هرگز قد راست کنند و نفس راحتی بکشند، عرصۀ چاپ و نشر کتاب و یا عرصۀ کتابفروشی است.
با روی کار آمدن طالبان، از یکسو تعداد زیادی از نخبگان، فرهنگیان، شاعران، نویسندگان، خبرنگاران، سینماگران، و… کشور را ترک کردند و راهی مهاجرت شدند و در غربت، از خلق اثر نیز بازماندند. از سوی دیگر، سطح اقتصادی مردم افت کرد و نرخ بیکاری به اوج خود رسید و مردم بازمانده در کشور، بیش از اینکه به فکر غذای روحیشان به عنوان نیازمندی دومیشان باشند، به فکر نیازمندیهای اولیهشان بودند. از این جهت، کمتر به طرف کتابفروشیها و خرید کتاب میرفتند و این وضعیت بد اقتصادی، تأثیر مستقیم بر خلق آثار ادبی و هنری و پژوهشی و صنعت چاپ و نشر کتاب نیز داشت که رکود چشمگیری را در این زمینه شاهدیم. ناصر مقصودی در این باره به جادهی ابریشم چنین میگوید:«کاهش بیپیشینهی فروش کتاب پس از روی کار آمدن طالبان، باعث شد که تعدادی از ناشران و کتابفروشان از این کار دست بکشند و راه قاچاق و کارگری را در پیش بگیرند. از ۲۳ ناشر و کتابفروشی که در مارکت ملی پل سرخ دکان داشتند، فعلاً پنج تا ناشر و کتابفروش در مارکیت ملی باقی ماندهاند که همۀ این پنج ناشر از یکونیم سال کرایهی خود باقی استند؛ یعنی به نحوی ما اکنون در گرو همین کرایه و کتابها ماندهایم و اگر راه برونرفتی پیدا شود، ما هم این جا را بسته خواهیم کرد.»
این میدان زمانی بیشتر از میدانهای دیگر، متضرر شد که طالبان بر سر تعلیم و تحصیل دختران، به عنوان نیمی از پیکر جامعه ممنوعیت ایجاد کردند. سیدجلال دارایی، کارمند انتشارات سعید، در این مورد به هفتهنامه جادهی ابریشم چنین گفته است:«وضعیت فروش کتاب در شرایط فعلی کاملاً خراب است. یکی از دلایل مهم این وضعیت، تعطیلی مکاتب و دانشگاهها، به ویژه ممنوعیت آموزش دختران است. در سابق اگر روزانه ما ۲۰۰ الی ۳۰۰ جلد کتاب فروش داشتیم، حدود ۲۰۰ جلد و حتا بیشتر این تعداد را دختر خانمها خریداری میکردند. بعد از ممنوعیت آموزش دختران توسط حکومت، بیشتر از ۵۰ درصد مشتریانمان را از دست دادهایم».
ناصر مقصودی، مدیرمسئول انتشارات مقصودی و یک تن از کتابفروشان شهر کابل در این باره، به جادهی ابریشم چنین میگوید: «در نهایت، فروپاشی دولت و آمدن «امارت اسلامی» در کشور که به دنبال آن، مکتبها و دانشگاهها تعطیل شدند، دختران از آموزش منع شدند و همچنین به دلیل فروپاشی نظام اقتصادی و گسترش فقر و بیکاری در جامعه، فشار مضاعف بر کتابفروشیها وارد آمد و خریدوفروش کتاب، به کلی به صفر رسید.»
اکنون که قریب دو سال از آغاز به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان میگذرد، هنوز هم این ممنوعیت برطرف نشدهاند. علاوه بر آن، به تازگیها محدودیتهای سختتری نیز وضع شدهاند؛ به گونهی نمونه، طی هفتهی گذشته، طالبان کورسهای زبان و مرکزهای آموزشی پیشدانشگاهی را هم بر روی دختران بالاتر از صنف ششم بستند و در کابل و ولایات اعلام کردند که کورسی که از این قانون تخلف کند، مسئولانش جریمه خواهند شد.
مسئلهی مهم دیگری که بر وضعیت کتابفروشی در افغانستان تأثر منفی گذاشته است، محدودیت طالبان در مورد کتابها است. آنها با مراجعه به کتابفروشیها و انتشاراتهای موجود در کابل، اعلام کردهاند که چه کتابهایی را بفروشند و چه کتابهایی را نفروشند. محمدحسن شریعتی، مسئول انتشارات عرفان در کابل، در این باره به هفتهنامه جادهی ابریشم چنین میگوید:«شماری از مسئولان امارت اسلامی طی چند جلسهای که با ما داشتند، دستور مشخصی در این باره ندادند؛ به استثنای چند موردی را که استخبارات طالبان برای ما تذکر داده که آنها را نفروشیم. آنها، گفتهاند که کتابهای مشکوک و کتابهایی را که مخالف امارت اسلامی، مخالف شریعت و مخالف اقوام باشند، نفروشید.»
به گفتهی کتابفروشان از آنها تعهد گرفتهاند که کتابهای مخالف خواستههای طالبان و اعتقادات آنها را نفروشند:«برای ما گفته شد که: تعهد بدهید که کتابهایی را که مشکوک و مخالف خواستههای ما باشند، نمیفروشید. بعد از تعهد، اگر استخبارات ما کتابهای ممنوعه را در دکانهای شما پیدا کند، باز آن وقت هم جریمه دارد و هم زندان.»
هرچند این خواستهها کلی و عمومی بوده است؛ اما در این میان، عنوانهایی هم هستند که خریدوفروش آنها از سوی طالبان ممنوع شدهاند. آثار دکتر عبدالکریم سروش و یووال نوح هراری از جملهی این عنوانهای ممنوعهاند که خریدوفروششان برای کتابفروشان و ناشران کتاب، جریمه و زندان دارد:
شریعتی در این باره به هفتهنامه جادهی ابریشم چنین میگوید:«تا جایی که من شنیدم، کتابهای عبدالکریم سروش را ممنوع کردهاند، کتابهای «انسان خردمند» و «انسان خداگونه»، نوشتهی یووال نوح هراری و چند کتاب دیگر که نامهایشان دقیق به یادم نیست و چاپ خود افغانستان بودهاند، آنها را ممنوع کردهاند.» چیزی که دیگر کتابفروشان و ناشران نیز تأیید کردهاند.
عبدالکریم سروش (متولد ۲۵ قوس ۱۳۲۴ خ.) یکی از نظریهپردازان دینی و ادبی و یکی از نویسندگان، فیلسوفان و مترجمان ایران است که آثار و پژوهشهای زیادی در زمینههای فلسفه، معرفت دینی و ادبیات تألیف و منتشر کرده است.
یووال نوح هراری (زادهی ۲۴ فوریهی ۱۹۷۶م.) روشنفکر، تاریخدان، نظریهپرداز و نویسندهی اسرائیلی و استاد تاریخ در دانشگاه عبری اورشلیم است که سهگانه پرفروش «انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه: تاریخ مختصر آینده» و «۲۱ درس برای قرن ۲۱» را نوشته است
.
یازده ناشر و کتاب فروش شهر کابل، در جواب پرسشنامهی جادهی ابریشم، گفتهاند که طالبان به آنان گفتهاند که از نشر و فروش کتابهایی مشکوک و آثاری که محتوای مخالف حکومت، مخالف باورهای جامعه داشته باشند، خودداری کنند. کتابفروشان و انتشاراتیها گفتهاند:«ما کتابهایی را که انعکاسدهندهی نظریههای کمونیستی، نظریههای دانشمندان غربی در مورد اسلام و یا خلقت بودهاند، و کتابهای ضد حکومت طالبان را از قفسههای کتابفروشی خود جمع کردهایم تا با جریمه روبهرو نشویم.»
از این مجمل میتوان حدیث مفصل خواند. بدیهی است، وقتی در قفسههای یک کتابفروشی، آثار عبدالکریم سروش، یووال نوح هراری، نویسندگان، نظریهپردازان و متفکران غربی و آثاری با محتوای کمونیستی، وجود نداشته باشند، دیگر چه کتابهایی میتوانند باشند که بتوانند نیازمندیهای جامعۀ کتابخوان افغانستان را برطرف کنند.
این محدودیتها ضربهی مهلکی بر پیکر جامعهی افغانستان به صورت کلی، و جامعهی کتابخوان و فرهنگی این سرزمین است؛ جامعهای که در این دو سال به خاطر روی کار آمدن طالبان و تأثرات منفی آن، از کتاب دور شدهاند. کتابفروشان زیادی هم از کار چاپ و نشر کتاب دست کشیدهاند و راههای دیگری را در پیش گرفتهاند. حتا آنهایی هم که در بازار هنوز ماندهاند، به جادهی ابریشم گفتهاند که با هیچ درآمدی مقاومت کردهاند، به این امید که وضعیت بهتر شود. تنها به امید بهبودی وضعیت، دو سال چنین وضعیت و هزینهها و کرایههای دکان را متقبل شدهاند. بدون تردید، اگر محدودیتها و شرایط سخت یادشده، به همین شکل ادامه پیدا کنند، آنگاه همین چند کتابفروش و ناشر موجود هم از صحنهی کتاب و کتابفروشی کنار خواهند رفت و آنگاه این بازار کاملاً خالی خواهد شد.
جامعهای که از کتاب و کتابخوانی دور میشوند، در واقع، از فکر کردن و اندیشیدن و تحلیل و تجزیه دور میشود و مردمی که اندیشهاش را از دست میدهند، طغیان و عصیانگریشان را از دست میدهند. آنوقت به بردگانی تبدیل میشوند که جز اطاعات و فرمانبرداری، چارهای ندارند؛ چیزی که طالبان خواستار آن هستند. بستن مکتب و دانشگاه بر روی زنان و دختران افغانستان، به وجود فضای پر از اختناقی که در آن نقد و نظر نیست و انتقاد و پیشنهاد نیست و مجبور به مهاجرت کردن قشر عظیمی از فرهنگیان و اهل کتاب و فکر و اندیشه، محدودیت بر سر وارد کردن کتاب و فروش آنها، محدودیت بر سر اشتراک در نمایشگاههای بینالمللی کتاب، ممنوع کردن کتابهای نویسندگان غربی و… کارهایی در راستای این هدفند.
نظر بدهید