ادبیات اسلایدر فرهنگ و هنر

رستاخیز بازماندگان؛ روایت نابودی یک نسل

 

روز پنج‌شنبه، برابر با هشتم جدی سال ۱۴۰۱خ. خانۀ ادبیات افغانستان در شصت‌وهفتمین نشست نقد و بررسی ادبیات معاصر افغانستان، برنامۀ رونمایی و نقد رمان «رستاخیز بازماندگان»، اثر یونس صالحی را برگزار کرد. تینا محمدحسینی، نویسندۀ مجموعه داستان «برادرم رمضان»، گردانندگی برنامه را به عهده داشت و کریم دهقان، دانشجوی دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه تهران؛ مریم ظریف، دانشجوی دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه الزهرا؛ و منوچهر فرادیس، مدیر نشر زریاب، دربارۀ رمان «رستاخیز بازماندگان» سخن گفتند. در اخیر هم، مسئولان خانۀ ادبیات افغانستان از آن‌هایی که دورۀ داستان‌نویسی این مرکز را موفقانه پشت سر گذاشته بودند، تقدیر کردند. برنامۀ نقد رمان «رستاخیز بازماندگان» با حضور تعداد زیادی از فرهنگیان، شاعران، نویسندگان و ادب‌دوستان مهاجر افغانستانی، در حوزۀ هنری، در تهران برگزار شد.

مریم ظریف، اولین سخنران برنامه بود و از لحاظ تکنیکی به رمان «رستاخیر بازماندگان» نگریست و در مورد شخصیت و شخصیت‌پردازی، حوادث، توصیف، گفت‌وگو و زبان داستان صحبت کرد. به گفتۀ ظریف، در این رمان ما با دو نوع شخصیت روبه‌روییم؛ الف. شخصیت‌های واقعی و تاریخی، که آن‌ها را در تاریخ هم می‌بینیم و با کارها و کارنامه‌های‌شان آشنا هستیم؛ ب. شخصیت‌های داستانی که هرچند خود آن‌ها را در تاریخ نداشته‌ایم؛ اما می‌توانند از هر شخصیت واقعی و تاریخی دیگر نمایندگی کنند.

 

نکتۀ دیگری که خانم ظریف بدان پرداخت، حوادث داستان بود. به گفتۀ وی «بسیاری از حوادث داستانی به صورت اتفاقی رخ می‌دهند و پیوند بسیار سستی بین علت‌حوادث و معلول آن احساس می‌شود. به ویژه هنگامی که حوادث به تاریخ مربوط نیست و حاصل پرداخت داستانی است. مثلاً در صفحۀ ۲۲۲ کتاب، حادثۀ ملاقات میرحاجی با علی‌مردان و این‌که فوری به او اعتماد می‌کند و او را به خانه می‌آورد و به شیرین مژده می‌دهد.»
بحث دیگر خانم ظریف، توصیف در رمان «رستاخیز بازماندگان» بود. به باور ایشان، گاهی با توصیف‌های خوبی روبه‌روییم؛ توصیف‌هایی که در پیش‌برد داستان نقش دارد و جزئیات مناطق و جغرافیای داستان را روایت می‌کند. می‌توان گفت که در این بخش‌ها از توصیف پویا استفاده شده است؛ چیزی که برای خواننده هم جذابیت خاصی دارد. وی خاطرنشان کرد: «ولی توصیف حوادث آن‌چنانی که باید، بر خواننده تأثیر نمی‌گذارد. اگر حافظه‌ی تاریخی خواننده با داستان همراه نشود، هیچ حسی را برنمی‌انگیزد. فقط اندکی احساس انزجار و اندوه در دل ایجاد می‌کند. موضوع حوادث بسیار بسیار زجردهنده است، حرف حرف نابودی یک نسل است؛ ولی نویسنده نتوانسته است عمق تلخی این نابودی را به تصویر بکشد.»

خانم ظریف در ادامۀ سخنانش در مورد گفت‌وگوها و زبان داستان پرداخت. وی از نامشخص بودن لهجۀ گفت‌وگوها خبر داد و گفت: «اما زمانی که با ایرانی صحبت می‌کند، می‌بینیم که پای لهجه پیش می‌آید و ما شاهد کاربرد لهجه‌ای زبان می‌شویم.»

به باور ظریف: « ادبیات هنری است زبانی. هر نویسنده مؤظف است که نخست در حفظ زبان بکوشد، از سوی دیگر با خلاقیتی که در سرشت او تعبیه شده است، براساس قواعد زبان، واژگانی بیافریند و سدیگر این‌که در پالایش زبان در سه سطح آوایی، واژگانی و دستوری نقش داشته باشد.» به گفتۀ وی در رمان «رستاخیز بازماندگان» ما کمتر با این ویژگی‌های زبانی روبه‌روییم. کمتر با زبان شسته‌ورفتۀ داستانی و ادبی روبه‌روییم. در طول داستان سکتگی‌ها و لغزش‌های زبانی را نیز شاهدیم.

 

سخنران دیگر برنامه کریم دهقان، دانشجوی دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه تهران بود. وی با تکیه بر مؤلفه‌های رمان تاریخی به تحلیل رمان «رستاخیز بازماندگان» پرداخت و نقطه‌قوت‌ها و نقطه‌ضعف‌های آن را برشمرد. وی رمان تاریخی را روایت تاریخی‌ای دانست که در آن نویسنده به مدد تخیل خویش و به یاری شخصیت‌های تاریخی و داستانی، به بازسازی حوادث، اشخاص و دوره‌های تاریخی می‌پردازد و واقعیت‌های تاریخی را طبق ایدئولوژی و باورهای خود تحلیل می‌کند. به گفتۀ دهقان، ما در رمان «رستاخیز بازماندگان» با روایت تاریخی روبه‌روییم و این روایت تاریخی، به دو گونه است:

الف. در ساحت تاریخی با شخصیت‌ها، مکان‌ها، حوادث و اتفاقاتی روبه‌روییم که برگرفته از شخصیت‌ها، مکان‌ها و اتفاقات تاریخی‌اند. رویداد تاریخی، همان جنگ هفت‌سالۀ هزاره‌ها با عبدالرحمان خان و حوادث بعد از آن است؛ یعنی ۱۷۴۷ـ ۲۰۱۷م. عبدالرحمان بیشتر از شصت‌وپنج درصد هزاره‌ها را نابود کرد. شخصیت‌های تاریخی هم شامل نوروز، علی مردان، امیر عبدالجبار که استعاره‌از امیر عبدالرحمان است، گل‌بیگم و شیرین، هستند. جغرافیای داستان هم مناطق افغانستان امروزی؛ مانند قندهار، کابل، پیشاور، کویته، سر کوه، دلدل‌گذر، چاراسپو و… است.

ب. در ساحت تخیلی یک سلسله اتفاقاتی افتاده که نویسنده با وجودی که از منابع تاریخی استفاده کرده است، بازهم یک سلسله جابه‌جایی صورت گرفته است. با کنش‌هایی روبه‌روییم که در مناطق داستانی اتفاق نیفتاده باشد. نویسنده این اتفاقات را به کمک تخیل و افسانه‌ها خلق یا بازآفرینی کرده است: «یا روابطی که بین شخصیت‌ها هست، مثلاً رابطه‌ای که بین گل بیگم و علی مردان است. ممکن این‌ها هرگز باهم مواجه نشده باشند؛ چون ما هیچ نوع منابع تاریخی‌ای را در دست نداریم که رابطۀ آن‌ها را نشان بدهند. تنها چیزی که در منابع وجود دارد، داستان شیرین هزاره است که افسانۀ چهل‌دختران را به وجود آورده است؛ افسانه‌ای که در بین مردم مناطق دیگر نیز وجود دارد.»

مورد دیگری که در رمان تاریخی مطرح است، تحلیل رویدادهای تاریخی بر اساس باورها و جهان‌بینی نویسنده است. به گفتۀ دهقان در این حیطه ما در رمان «رستاخیز بازماندگان» شاهد تلاشی در راستای ایجاد آرمان‌شهری هستیم؛ چیزی که می‌توان از آن نسخۀ رهایی‌بخش نویسنده یاد کرد. نویسنده سعی می‌کند با به راه انداختن «جنبش خشونت‌پرهیز» و به آگاهی رساندن مردم، به این هدف دست پیدا کند: «در نهایتش از همان اول تا آخر، به یک سلسله تغییراتی دست می‌زند که گویی به شکست مواجه می‌شود و به نتیجه‌ای نمی‌رسد.»

بحث دیگری که دهقان بدان پرداخت، تأثیر و نقش سیاسی و فرهنگی رمان «رستاخیز بازماندگان» در روایت‌سازی تاریخی افغانستان بود. به گفتۀ دهقان، این مسئله از دو نگاه مهم است؛ یکی، ما کمتر کتابی را داریم که با این جزئیات توانسته باشد نابودی یک قوم را بازتاب دهد. از این جهت، «رستاخیز بازماندگان» جایگاه ویژۀ خودش را دارد. دوم، نویسنده در پی ساختن یک آرمان‌شهر است که افرادش باسواد باشند، از لحاظ اقتصادی دچار مشکل نباشند و به فهمی برسند که دست به خشونت نزنند؛ اما از خود دفاع کنند. نویسنده برای رسیدن به این هدف، راهکارهایی را هم ارائه می‌کند.

به گفتۀ دهقان ما در رمان «رستاخیز بازماندگان» با مواجهۀ تعقل و اعتقاد روبه‌ورییم. در این میدان عقل و باور در مصاف هم قرار می‌گیرد و با شخصیت‌هایی که از هر یکی این‌ها نمایندگی می‌کنند، یکدیگر را به چالش می‌کشند. در همین بعد است که ما شاهد رویارویی دانش و علم با خرافات و اسطوره‌گرایی نیز هستیم.

هم‌چنین، جدال مردسالاری و آزادی‌خواهی زنان را نیز در رمان می‌بینیم. شخصیت‌هایی چون بیگم و شیرین در جامعۀ مردسالار جایگاه قابل قبولی ندارند؛ اما آنان هیچ‌وقت از مبارزه دست برنمی‌دارند. برای این‌که بتوانند از حق‌شان دفاع کنند و برای آزادی زنان ایستادگی و مبارزه کنند، در نهایت آن لشکر چهل نفره‌شان را تشکیل می‌دهند.

همان‌گونه که پیشتر هم اشاره رفت، یکی از مسائل دیگری که در این رمان برجسته است و نویسنده بدان توجه دارد؛ نهادینه کردن مبارزۀ خشونت‌پرهیز است. هرچند نویسنده تلاش می‌کند که به گونه‌ای پیش برود که خشونتی به وجود نیاید؛ اما در نهایت می‌بینیم که با شکست مواجه می‌شود؛ زیرا قهرمان با جنگ تحمیلی‌ای روبه‌رو است که اکثریت مردم هزاره در اثر آن نابود می‌شوند: «و این سرکوبگری در روان اجتماعی هزاره‌ها همواره بازتولید می‌شود. حتا در مورد همین رمان هم اگر خوانش انتقادی جامعه‌شناسانه داشته باشید، می‌بینید که به نحوی این تفکر را بازتولید می‌کند که شما جنگ نکنید. شما راه‌های فرهنگی را دنبال کنید و دانش را فرا بگیرد، بالاخره رها می‌شوید. در حالی‌که این‌طوری نیست. آن‌هایی که سال‌ها جنگ می‌کنند، می‌گویند که ما قدرت را به دست گرفته‌ایم. شما اصلاً حقی ندارید. به همین خاطر، مثل گندمی که بین دو سنگ قرار می‌گیرد، هزاره‌ها بین این دو قرار می‌گیرد. می‌بینیم که به همین دلیل راوی و نویسنده هم سرخورده می‌شوند و به نتیجه‌ای نمی‌رسند.»

به گفتۀ دهقان، در رمان «رستاخیز بازماندگان» می‌بینیم که هرچند مقاومت مردم هزاره درهم می‌شکند و بدبختی‌هایی که از این بابت متوجه آن‌ها بودند، بعد از مدتی کاسته شدند؛ اما روح و روان انسان هزاره دیگر هرگز نتوانست نسبت به آن بی‌تفاوت بماند. این جنگ هفت‌ساله که منجر به نابودی اکثریت هزاره‌ها شد، توسط صالحی و دیگران بازتولید می‌شود و داغ آن همیشه در ذهن هزاره‌ها زنده می‌ماند.

دهقان در ادامۀ صحبت‌هایش گفت که ممکن رمان از لحاظ زبانی و ساختاری، ضعف‌هایی در خود داشته باشد؛ اما این رمان مسائل زیادی را بازتاب داده است و هرکسی که خود را متعلق به کشوری به نام افغانستان می‌داند، این رمان را یک بار باید بخواند: «بر عکس خانم ظریف، من دو بار به شدت اشک ریختم، در بعضی از قسمت‌ها و صحنه‌های رمان. فکر می‌کنم تأثیرپذیری یا تأثیرپذیرفتن از یک اثر ادبی، بستگی به حالت و وضعیت خواننده دارد که در وضعیت خاص قرار بگیرد، یا تجربه‌اش را داشته باشد یا حداقل در آن بستر زندگی کرده باشد، یا حداقل به نحوی، مرتبط با چرخه یا روابطش باشد که این تأثیرپذیری اتفاق بیفتد؛ ولی این رمان، ویژگی‌های خوب زیادی دارد. در مورد فرهنگ هزاره بسیار پرداخته است. فضایش مثل رمان طلسمات است. داشته‌های فولکلوریک، انواع پوشاک‌ها، نام‌ها، خوراکی‌ها، رقص و مراسمی که در آن مناطق بوده و هستند، ابیات و دوبیتی‌های عامیانه و یک سلسله خرافاتی که در آن…. همه بازتاب یافته‌اند»

وی در اخیر، نکات ضعف داستان را چنین برشمرد: «تأکید بیش‌ازحد نویسنده بر منشأ اتنیکی پشتون‌ها، این‌که آن‌ها را از نسل بنی‌اسرائیل می‌داند؛ بیشتر گفتاری بودن رمان و کمتر نمایشی بودن رمان؛ سوگیری‌هایی فرهنگی، سیاسی، ادبی و… دیده می‌شود.»

سخنران دیگر برنامه منوچهر فرادیس، مدیر نشر زریاب بود. وی در قدم اول، از خانۀ ادبیات افغانستان در تهران، به خاطر برگزاری برنامۀ نقد و رونمایی رمان «رستاخیز بازماندگان» اظهار امتنان کرد. این کتاب توسط نشر زریاب در کابل منتشر شده است. وی در مورد چگونگی چاپ رمان صحبت کرد. به گفتۀ وی، وقتی برای اولین بار رمان دستم رسید تا در موردش چاپش تصمیم بگیرم، طبق معمول باید می‌خواندم تا ببینم قابلیت چاپ را دارد یا نه. وقتی رمان را شروع کردم، مرا حوادث داستان در پی خود کشاندند و غرق خود کردند. یک وقتی دیدم که رمان به پایان رسید. وقتی رمان را تمام کردم، از بس که حوادث داستان تکان‌دهنده بود، مدتی با خودم می‌اندیشیدم که این را چاپ کنیم یا نه؛ اما سرانجام بنابراین شد که چاپش کنیم.

و در ادامه افزود: «این کتاب، بنا به درخواست نویسنده با جلد سخت چاپ شد؛ اما هنگام انتقال از ایران به افغانستان، در آتش‌سوزی هرات، همه سوختند و فقط چند جلد آن باقی ماندند. اکنون فقط همان چند جلد را در آرشیف نشر زریاب داریم.»

به گفتۀ فرادیس، صالحی نیامده است که حوادث تاریخی را بیان کند و مخاطبانش را به گریه و ماتم وا دارد؛ بلکه به وضوح نوشته است: رستاخیز بازماندگان؛ یعنی در یک جایی باید ایستاد و در یک جایی مرز گریستن و پذیرفتن ظلم را باید شکستاند و استوار در برابر ظالم قدعلم باید کرد. به باور او، رمان «رستاخیز بازماندگان» رمان خواندنی است، با حوادث و ماجرای تکان‌دهنده و درگیرکننده.