اسلایدر حقوق بشر زنان

سقوط و آوارگی

 

نایله ناصری، متخصص ارشد جنیست و ادغام اجتماعی برنامه انکشاف تحصیلات عالی برای افغانستان در حکومت پیشین

در زمان پیروزی مجاهدین ما در غرب کابل یعنی جایی زندگی می‌کردیم که تهدیدات امنیتی، کشتار، خون‌ریزی، مسدودشدن راه‌ها و ویرانی جنگ‌های تنظیمی و حزبی بیشتر از هر نقطه دیگر کابل بود. آن‌روزها روزهای سخت و دلگیری بود. ما تقریبا در محاصره محض بودیم و نمی‌توانستیم به اساس تصمیم خود و به‌گونه عادی به مکان‌های آموزشی برویم. فضای وحشتناکی در ساحه زندگی ما حاکم بود. هرچندروزی راه‌ها مسدود می‌شد و ما اجازه رفتن به تحصیل را نداشتیم. با آن‌هم با پذیرفتن هزار مشقت و هزاران ترس و دلهره و با پاهای برهنه محل زندگی را موقتن ترک کرده و به خانه دوستان پناه می‌بردیم تا حد اقل بتوانیم در امتحانات خویش اشتراک کنیم. با این‌که قبول این کار پرمشقت بازی خطرناکی با زندگی ما بود، اما عشق و علاقه ما به علم و دانش باعث پذیرفتن این چالش‌های بزرگ شده و باعث آن شد که هیچ‌گاهی خود را محروم از فراگیری علم و دانش نسازیم.

اما پس از سقوط دوره نخست حکومت طالبان به عقیده من بیست سال گذشته فرصت خیلی عالی برای پیشرفت زنان چه از نگاه موقفی و چه از نگاه تحصیلی بود. زنان توانستند با بلندبردن ظرفیت‌شان شاهد پیشرفت‌های چشمگیری باشند و به حقوق و آزادی‌‌های مشروع شان دست بیابند. سقوط کابل و به‌دست‌گیری قدرت توسط طالبان تکرار دوباره تاریخ بیست سال پیش افغانستان بود. صفحه سیاهی در تاریخ زندگی شهروندان افغانستان و به گونه ویژه زنان باز کرد. پنج روز پس از حاکمیت طالبان درست زمانی که شمار زیادی از مردم کشور به هدف این‌که از وضعیت حاکم افغانستان راه نجاتی یافته به اطراف میدان هوایی کامل تجمع کرده بودند. شلیک گلوله‌ها در میان تجمع مردم، مسدود بودن راه‌ها برای ساعت‌های متوالی و سکوت مرگ‌بار عامه چنان بود که دیگر هیچ روزنه امید برای بیرون‌شدن از بن‌بست موجود برای من متصور نبود. ناچار تصمیم گرفتم کشور زیبا و رنج‌کشیده‌ام را به قصد پاکستان ترک کنم. دوری از وطن، خانواده و عزیزان، گرمای شدید و طاقت فرسا و یاس شدید از آینده مبهم همه مرا تحت فشار باورنکردنی روانی قرار می‌داد. پس از دو ماه و نیم خانواده من نیز به من ملحق شدند. اکنون که از آن‌روزها نزدیک یازده ماه میگذرد تغییری در وضعیت زندگی ما پدید نیامده است. پنجره‌های امید همچنان به‌روی ما و همه شهروندان افغانستان ساکن در پاکستان مسدود است. نبود پناهگاه، محدودیت امکانات تحصیل برای اطفال، عدم دسترسی به کار، افزایش گرمای طاقت فرسا و نبود درآمد برای امرار حیات روز تا روز زندگی را دشوارتر کرده و از سوی دیگر داشته‌های علمی ما روزبه‌روز کمرنگ‌تر و انگیزه پیشرفت را از همه ما به گونه ویژه کودکان ما را کمرنگ‌تر کرده است.

موجودیت چنین مشکلات بزرگ نه تنها ضربه‌های مهلک و جبران‌ناپذیر اقتصادی و فرهنگی را بر ما وارد کرده بل تاثیر منفی آن روی روان ما غیر قابل تعریف است.

بر خلاف وجود دشواری‌های که از ماه‌ها به‌این‌سو که با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم، همزمان با آمدن من به پاکستان تصمیم گرفتم دوباره زنان فعال مهاجر در پاکستان را بسیج کرده و با تشکیل یک گروپ مسنجم، متعهد و قوی بار دیگر فعالیت‌های خویش را برای دفاع از حقوق زنان و دختران سرزمین فراموش شده ما از سر بگیریم. خوش‌بختانه این اندیشه تبدیل به عمل شد و یک گروه صد نفری زنان فعال مهاجر افغان در پاکستان را تشکیل دادیم. موجودیت این تیم متعهد نه تنها باعث بارور شدن اندیشه‌ها و عملکردهای ما برای دفاع از حقوق زنان و دختران شد بلکه ما را بیشتر باورمند به چیزهایی می‌ساخت. ما به‌گونه منظم روی مشکلات زنان افغانستان و رسیدن به راه‌حل‌های آن مباحثه کرده و در حد توان در این راستا اقدام‌های عملی را نیز انجام داده‌ایم. تدویر همایش اعتراضیه در اسلام‌آباد برای بازگشایی دوباره مکاتب دختران در افغانستان، اشتراک در کنفرانس‌ها، مصاحبه با رسانه، ملاقات از طریق فضای مجازی با مسئولان امور بین‌المللی در مورد افغانستان از جمله کارهای عملی بوده که ما در راستای دفاع از حقوق دختران و زنان در دیار غربت انجام داده‌ایم.

وضع محدودیت‌های جدی برای زنان و در بند کشیدن خواسته‌های زنان در سایه تفکر نادرست و متعصبانه  چند رهبر دنباله‌رو و منزوی کردن نیروی بزرگ انسانی به اسم زنان،   تصمیم برگشت دوباره ما را به کشور مشکل‌تر کرده است. زیرا در کشوری که رهبران آن در مطابقت با دین، اصول اجتماعی، فرهنگی خویش عمل نکرده و خود مسببان اصلی بدبخت ساختن مردم شوند، جایی برای برگشت دوباره ما باقی نیست. از سوی دیگر برگشت احتمالی من نیز منجر به تهدید خودم و خانواده‌ام خواهد شد. زیرا افغانستان دیگر تبدیل گورستانی برای مدافعان واقعی حقوق بشری شده است.
توقع ما از جامعه جهانی و نهادهای مدافع حقوق زنان این‌است که دیگر در برابر این بی‌عدالتی‌ها و مظالم در برابر زنان افغانستان پرده‌های سکوت را دریده و مانع این نابرابری ها و بی عدالتی‌ها شوند. در کنار آنان فعالان حقوق زن را در کشور های سومی شناسایی و به زودترین فرصت ممکن در عرصه تخلیه، انتقال و اسکان مجدد و نجات آنان و خانواده‌های شان که ماه‌ها در بی‌سرنوشتی مطلق به‌سر می‌برند تصمیم عملی بگیرند.