مسعوده ظفری، ماستر رشته پالیسی عامه و عضو جامعه مدنی
روزیکه کابل سقوط کرد، من در ریاست پاسپورت کابل بودم، میخواستم پاسپورتم را تمدید کنم و برای اشتراک در یک برنامهی بیرونمرزی که قبلن دعوت شده بودم بروم، ناگهان حرف و حدیث حضور طالبان در بین مراجعین پاسپورت تبدیل به هرجومرج شد. من نیز مثل همه روانه خانه شدم، در مسیر راه با رنجرهای پولیس حوزه های سوم و ششم امنیتی که در حال گزیر بودند روبهرو شدم. با خود اندیشدم حتمن «کاسهی زیرنیم کاسه است» ورنه این همه نیرو چرا به خاطر چند نفر وحشی در گریز باشند. اما ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود زیرا میدانستم طالب یعنی کی: وحشت، قتل، کشتار، دشمن بشریت، دشمن آرامش و صلح، دشمن انسان دوستی و از همه مهم تر دشمن زنان) در پیش چشمم مانند پرده سیاه آینده خود و همنوعان خودم را دیدم. دیدم همه دست و پا بسته در زندان تاریک سیاه طالبان افتادیم، اشک ناامیدی در چشمم جاری شد و دیگر قلبم را نتوانستم به سوی امیدواری سوق دهم«با خود گفتم همه چیز تمام شد”، تو دیگر در این اجتماع به عنوان انسان نه بلکه جنس شناخته میشوی.
روزها در تاریکی و ترس سپری میشد، اما به امید سرنگونی و تغییر دوباره فکر میکردم و تلاش میکردم ناامیدی را مدیریت کنم؛ اما اوضاع روزبهروز بدتر میشد و ناگزیر با فامیلم «مادرم، خواهرم و دو برادرم» کابل را با اشک و آه، با همکاری کشور جرمنی به عنوان کارمند محلی دفتر جی.آی.زید به مقصد پاکستان، سپس جرمنی ترک کنم. با وجودیکه امکانات، مهربانی کشور میزبان همه و همه باز هم دوری از وطن غربت دارد، آرامش از آدم گرفته میشود. تا وقتیکه انسان خود را در اجتماع دیگر وفق بدهد، ناگزیر یک دور گذار سخت را تحمل کند. من و دوستانم برای ایجاد فرصت خروج شماری از بانوان گیرمانده در آنجا، تلاش میکنم. در کنار این موضوع، در خصوص دادخواهی برای آموزش دختران انجام میدهم.
من کارشناسیام را در رشته علوم سیاسی خواندم و دلیلش این بود که من در آن زمان فکر میکردم، برای سیاست ورزیدن باید علمش را آموخت اما بعدها به این نتیجه رسیدم که سیاستورزی در سرزمینی به نام افغانستان علم نه بلکه وجدان «خفته» میخواهد.
من در کشورم نهایت تلاش را کردم که خدمت کنم و توانستم دورههای آموزشی مختلف برای بانوان برگزار کنم و برای زنان فرصتهای کاری ایجاد کنم. برای زنان دادخواهی کردم و ورکشاپهای انگیزیشی برای شان برگزار کردم و عملن عضویت نهادهای مدنی را داشتم.
بیست سال دموکراسی فرصتهای خوبی را برای بانوان ایجاد کرد، در این دوره بانوان توانستند مکتب بروند، شرکت در دورههای تحصیلات عالی داشته باشند، وکیل شوند، حقوقدان شوند، در ردههای بلند حکومتی کار نمایند و حضور در فعالیتهای مدنی، اجتماعی و سیاسی نیز داشته باشند. اما باز هم در این کنار این موارد ناامنی به عنوان یک چالش بزرگ فراروی تحقق رویاهای هر شهدوند افغانستان بود. در این دوره تعدادی از بانوان حضور پررنگ در اقتصاد کشور داشته و همچنان توانستند در رتبههای علمی کدری نیز عرض اندام کنند. اما بنیاد این دور را افزایش تبعیض، قومگرایی بیش از حد و فساد اداری مالی سست کرده و تا حدی که باعث تغییر نظام به دست تروریستهای همچو طالب گردید. حضور گسترده بانوان باعث گردیده بود که یک بال شکستهی اقتصادی خانوادهها فعال شود. من در رده میانه فعالیتهای سیاسی اجتماعی و اقتصادی قرار داشتم و تا حدی که توان، تلاش کردم تا از حق بانوان در عرصههای مربوطه، دفاع و حمایت کنم.
مهمترین دستاور من در این دوره، حمایت دوامدار بانوان در عرصه آموزش و تحصیلات عالی، تلاش برای ایجاد فرصت بورسهای تحصیلی برای بانوان، دایر کردن ورکشاپهای آموزشی برای بانوان دوره لیسه و دانشگاه و تلاش برای کاهش خشونتهای خانوادگی بود و حضور دوباره بانوان در اجتماع بود.
نظر بدهید