چند روز پیش (روز یکشنبه ۳۱ جولای،) دولت امریکا اعلام کرد که طی یک عملیات هوایی توسط هواپیمای بیسرنشین، ایمن الظواهری، رهبر القاعده را در افغانستان کشته است. بر بنیاد این خبر، او در کابل، در منطقۀ شیرپور زندگی میکرده است؛ جایی که سیاستمداران گذشته و کنونی افغانستان در آن زندگی میکردند/ میکنند. به دنبال این خبر دولت امریکا، بار دیگر همکاری القاعده و طالبان و رابطۀ ناگسستنی آنان بر سر زبانها افتاد و سؤالهایی را در ذهن مردم افغانستان و جهانیان ایجاد کرد. اینکه ایمن الظواهری در افغانستان چه میکرد و حضور او در افغانستان نشاندهندۀ چه چیزی بوده میتواند؟ آیا طالبان و القاهده رابطۀ ناگسستنی دارد؟
قتل الظواهری در حالی در افغانستان اتفاق میافتد که طالبان در توافقنامۀ شان با امریکا، تعهد سپرده بودند که افغانستان را بار دیگر لانۀ تروریستان نخواهند کرد و از این کشور، علیه منافع دولت امریکا و همپیمانانشان استفاده نخواهد شد. روابط خود را با گروههای تروریستی مثل القاعده و داعش نیز قطع خواهند کرد. بر اساس این توافقنامه بود که امریکا در سال گذشتۀ میلادی سربازانش را از افغانستان کشید و ادارۀ آن را به طالبان سپرد. اکنون که دولت امریکا از کشتن رهبری القاعده در کابل خبر میدهند، تعهد طالبان مبنی بر قطع رابطه با القاعده نیز زیر سؤال میرود. حضور و فعالیت الظواهری در افغانستان نشاندهندۀ رابطۀ صمیمی او با طالبان است؛ چیزی که طالبان آن را انکار میکنند.
در سال ۲۰۱۱م. زمانی که امریکا بن لادن، رهبر سابق القاعده را در خاک پاکستان به قتل رساند، رهبری القاعده را الظواهری به دوش گرفت. او از آن زمان تا کنون رهبری این گروه تروریستی را به عهده داشت. هرچند او در این مدت کار زیادی نکرد، اما در شرایطی که بر سر شناساییاش از سوی امریکا بیستوپنج میلیون دالر جایزه تعیین شده بود، خودش را زنده نگهداشت تا اینکه در افغانستان یکی از گروههای همپیمان سابق القاعده (طالبان) بر سر قدرت برسند و او بتواند نسبت به گذاشته آزادانهتر در این خاک گشتوگذار کند. او در شرایطی مسئولیت رهبری القاعده را به عهده گرفت که ظهور داعش به عنوان جریان تروریستی و تندرو اسلامی پرقدرت و پرنفوذ اتفاق افتاد و در مرکز توجهجهانی قرار گرفت. القاعده به حاشیه رفت و از کانون توجهها بیرون شد. گفتنی است که الظواهری یکی از سه نفری است که حملات یازدهم سپتامر ۲۰۰۱م. میلادی را طراحی کرده بود؛ عملیاتی که زمینهساز حملۀ امریکا و ناتو بر افغانستان شد. در اثر آن طالبان سقوط کردند و افغانستان به دست امریکا و همپیمانانش افتاد و نظام جمهوری روی کار آمد. سال پار، پس از بیست سال از آن اتفاقها، زمانی که طالبان بار دیگر با امریکا توافقنامهای را امضا کردند، فروپاشی نظام جمهوری و سقوط افغانستان به دست طالبان اتفاق افتاد. یکی از مواد توافقنامۀ طالبان و امریکا، قطع رابطۀ طالبان با القاعده بود. حالا، کشته شدن الظواهری، نشاندهندۀ این واقعیت است که طالبان در تعهدشان صادق نبودهاند.
تلاشی برای رفع اتهام
چند روز بعد از اینکه امریکا اعلام کرد، رهبری القاعده، ایمن الظواهری را در محلۀ شیرپور کابل به قتل رسانده است و سؤال مردم افغانستان هم این است که الظواهری در کابل چه میکرد و چه رابطهای بین طالبان و القاعده وجود دارد، طالبان در صدد این برآمدهاند تا از خودشان و ارتباطشان با القاعده رفع اتهام کنند؛ روز گذشته، چهاردهم اسد سال ۱۴۰۱ خورشیدی تظاهراتی را در بعضی از ولایتهای افغانستان مانند: کابل، خوست، پکتیکا، جلالاباد، باغیس و غور برگزار کردند. تظاهراتکنندگان طالب با شعارهای «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر متجاوزین»، «مرگ بر جوبایدن»، «جوبایدن خپل دروغ بس که: جوبایدن دروغ خود را بس کن»، «در امور داخلی افغانستان دخالت نکنید» و… به جادهها برآمدند و حملات پهبادی امریکا بر افغانستان را تجاوز بر حریم خصوصی این کشور دانسته، آن را تقبیح کردند.
از این شعارها، یک نکته را میتوان دانست و آن اینکه حملۀ پهبادی سیآیای در افغانستان انجام یافته است؛ زیرا طالبان این عمل را تجاوز آشکار دانسته، در تقبیح آن تظاهرات و گردهمایی برگزار میکردند. اگر این حمله به خاطر کشتن ایمن الظواهری نبوده است، پس به خاطر چه بوده میتواند؟ این میتواند صدق خبر دولت امریکا و وجود رابطۀ طالبان و القاعده را تأیید کند؛ چیزی که میتواند عهدشکنی طالبان و نماندن بر مادۀ توافقشده پنداشته شود. این عهدشکنی و دروغگویی میتواند برای آنها سرانجام بدی داشته باشد. آنها قدرت افغانستان را به همان سادگیای که به دست آورده بودند، از دست خواهند داد.
نظر بدهید