اسلایدر اقلیت‌های قومی حقوق بشر

اندوه ناتمام(۲)

اسحاق علی راسخ
تاریخ در خیابان(سال دوم، شماره۵۳، سرطان ۱۳۹۶، اولین سالیاد قربانیان جنبش روشنایی)
۲ اسد ۱۳۹۵(ده‌مزنگ-کابل)

عکس: جعفر رحیمی

نعیم برار راست می‌گفت!

آفتاب سوزان صورتم را نوازش می‌کرد، انگار نوک سوزن روی گونه‌هایم فرو می‌رفت، دنبال سایه بودم تا خود را از آفتاب خشمگین آن روز پنهان کنم، در نزدیکی نماد کتاب قانون اساسی، درختی کوچکی را یافتم، زیر سایه‌اش نشستم؛ لحظه‌ی اندکی نگذشته بود که سیلی از دست‌فروشان(آیسکریم فروش، خربوزه فروش و دوغ فروش) به جمعیت مظاهره‌کننده نزدیک شد؛ از زیر درخت بلند شدم، رفتم داخل موتر، کنار نعیم نشستم (نعیم راننده‌ی موترِ خانم آزاد است)، گفتم: «نعیم بیرار! مردم ما، مدنی‌ترین مردم استند؛ اگر تجمع این چنینی، در جاهای دیگر صورت بگیرد، نه شیشه سالم در دکان‌ها می‌ماند و نه دست‌فروشان، نزدیک جمعیت معترض شده می‌توانند.» نعیم گفت: «پلیسا باید مانع شوه که این آیسکریم فروشا، در بین مردم نروه که خدای نخواسته کدام حادثه نشوه.» اندکی نگذشته بود که مردی سراسیمه کراچی که روی آن کوزه‌های دوغ بود، خودش را با کراچی‌اش به جمعیت رساند و ما رفتیم طرف کارته چهار که بقیه‌ی قصه را همه می‌دانند!

در مورد نویسنده

مدیر وبسایت

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید