اسلایدر اقلیت‌های قومی حقوق بشر

فرازو فرود منازعه‌ی کوچی و هزاره(۱)

پاره‌ی نخست
منازعه‌ی کوچی‌و هزاره‌ریشه‌ی تاریخی داشته و سرچشمه این منازعه را می‌توان تا آغاز شکل‌گیری حکومت‌های تحت استعمار و مطلقه پشتونی ردیابی کرد. زیرا دولت‌های قومی در افغانستان به دنبال گسترش اقتدار و دامنه‌ی حاکمیت خویش بر قلمروهای بیشتر و تسلط بر اقوام دیگر بودند:«منازعه کوچی و هزاره دارای بنیه‌های عمیق تاریخی بوده و ریشه دارد به استفاده دولت نوظهور افغانستان در اواخر قرن ۱۹ از کوچی‌ها برای سرکوب کردن هزاره‌ها»(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۱۹).
در این راستا، حکومت‌های اقتدارگرا با حمایت از کوچی‌گری حداقل به دو هدف عمده در جهت گسترش حاکمیت خویش دست می‌یافت: نخست اینکه دولت با حمایت از کوچی‌ها اقتدار خویش بر اقوام دیگر را تحمیل می‌کرد.آنان سربازان و مأمورین غیر رسمی حکومت‌های پشتون برای اعمال نفوذ، مطیع ساختن و جمع‌آوری مالیات برای حکومت به حساب می‌رفت. علاوه براین؛ کوچی‌ها اجناس و لوازم فروشی را از پاکستان و کابل(جایی که هزاره‌ها به دلیل سرکوب و قتل عام حکومت نمی‌توانستند از آنجا جنس وارد کنند)؛ به مناطق مرکزی می‌آوردند و با استفاده از شرایط و حمایت حکومت اجناس را با قیمت بلند و حتی به اجبار به مردم محل می‌فروختند و در مقابل پول، حیوانات و زمین‌های آنان را می‌گرفتند.
دوم، کوچی‌گری نقش مهمی در گسترش قلمرو و نفوذ پشتون‌ها از طریق جابجایی‌ها، سکونت در مناطق غیر پشتونی و تصاحب زمین مردم محل داشتند. گسترش قلمرو پشتونی با استفاده از گوچی‌گری یکی از اهداف مهم استراتیژیک حکومت‌های پشتون و تصاحب قلمرو اقوام دیگر در کشور بوده است. بر اساس این پلان، نخست کوچی‌ها به مناطق غیر پشتون کوچ می‌کردند و با اجازه مردم محل مدت‌های کوتاهی را از علفچرهای مازاد آنها استفاده می‌کردند. بعد‌ها با استفاده از حمایت‌های نظامی و تصویب قوانین، کوچی‌ها به علفچرهای مردم محل هجوم برده و زمین‌های مردم را مورد تجاوز قرار می‌دادند.
این روند طی دو سده اخیر در افغانستان ادامه پیدا کرد و حکومت‌های پشتون با استفاده از این استراتیژی اکنون در سرتاسر کشور و به ویژه در مناطقی متعلق به ازبک‌ها، تاجیک‌ها و هزاره‌ها جمعیت‌های قابل توجهی را جابجا و صاحب زمین کرده‌اند:«در زمان سلطنت، بخش‌های بزرگ زمین با فرمان حکومتی و به هزینه باشندگان محل، به خصوص هزاره‌ها، به کوچی‌ها داده شد. هزاره‌ها اعتبار دستور یعقوب خان را برای انتقال بخش‌های وسیعی از زمین به کوچی‌ها زیر سوال می‌برند. وی از دسامبر ۱۸۷۸ تا فبروری ۱۸۷۹ حاکم کابل بود و دستور در هنگام بی‌نظمی و بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان صادر شد»(ویلی، ۲۰۱۳: ۱۳۳).
تصویب قوانین تبعیض‌آمیز حکومت‌ها علیه ده‌نشینان هزاره
کوچی‌گری هرچند به عنوان یک سنت قدیمی در میان برخی از جوامع وجود داشت، اما به دلیل افزایش جمعیت و به وجود آمدن قانون مالکیت خصوصی در کشورها آهسته آهسته کوچی‌گری از رواج افتاده و حتی در برخی کشورها ممنوع گردید.
در افغانستان اما با توجه به حاکمیت دولت های استبدادی که از کوچی‌گری برای گسترش نفوذ حکومت‌ها و گسترش جمعیت پشتون‌ها در سراسر کشور استفاده می‌شد، با تصویب قوانین شکل رسمی در کشور پیدا کرد.
طی دو سده اخیر در کشور عموما دولت‌های پشتون در افغانستان حاکم بوده و حکومت‌ها هر کدام به نوبه خود قوانینی را تصویب کردند که به کوچی‌گری رسمیت داده و از هجوم کوچی‌ها به مناطق سایر اقوام حمایت می‌کردند.
بنابراین؛ قوانین تبعیض‌آمیز و تحمیلی یکی از منابع اصلی منازعه میان کوچی‌ها و هزاره‌های ده‌نشین بوده است:«هرچند مقامات حکومتی آشکارا سیستم پیش از ۱۹۷۸ را زیر سوال نمی‌برند، این ابهام در قانون علفچر قبل از ۱۹۷۸ نیز منبع منازعه بوده است. گرچه منازعه خشونت بار بین دوره عبدالرحمان و شروع جنگ در ۱۹۷۸ به ندرت رخ می‌داد، ولی اختلاف وجود داشت. پس از ۱۹۸۰، ساکنین قاطع‌تر شدند و منازعات خشونت بار بین آنها و کوچی‌ها، به خصوص در هزارجات، شروع شد»(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۱۷).
قانون علفچر که در سال ۱۹۷۱ به تصویب رسیده بود، علفچر‌ها را به دو نوع خصوصی و عامه تقسیم کرده بود. دامداران محلی فقط می‌توانستند از علفچرهای خصوصی استفاده کنند و کوچی‌ها ادعای حق استفاده انحصاری از علفچرهای عامه را که در واقع جزء قلمرو قریه‌های محل بود، داشتند و همیشه در فصل بهار به آنجا می‌آمدند و استفاده می‌کردند.
این قانون به صورت واضح تقسیم غیر عادلانه زمین‌ها و علفچرهای مردم محل را از سوی حکومت برای کوچی‌ها به عنوان یک امتیاز نشان می‌دهد:«محدودیت ناپیدای دیگر قانون علفچر ۱۹۷۱ این بود که توسعه تدریجی محلات مسکونی به دلیل رشد جمعیت، در دراز مدت، گستره چراگاه‌های عمومی را محدود می‌ساخت. تناقض بین تعریف چراگاه‌های عامه به عنوان (زمین عامه) و فرمان‌های شاهی توظیف چراگاه‌های خاص به گروه‌های کوچی در نهایت باعث درد سر برای نهادهای افغانستان شد»(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۱۷).
طالبان و کوچی‌ها‌؛ دو روی یک سکه
هزاره‌ها در مناطق مرکزی هرچند با محدودیت‌های خیلی زیاد و طبیعت خشن و کوهستانی مواجه بودند، با این وجود به دلیل بسته بودن مرزهای مناطق مرکزی و مسدود بودن راه‌های مهاجرت؛ جمعیت شان افزایش داشت. بنابراین؛ تنها راه مردم برای بقا و زنده ماندن زراعت و مالداری بود.
تصویب قوانین علفچر به هزینه مردم محل و به نفع کوچی‌ها در حکومت‌های بعدی نیز ادامه یافت:«طالبان در قانون خود (سال ۲۰۰۰) در مورد علفچر و زمین‌های عامه دو نوع مختلف زمین علفچر را به رسمیت شناختند: عمومی و خصوصی، که دوم آن برای استفاده منحصر به فرد جوامع مجاور بود. زمین‌های علفچر خصوصی به عنوان(منطقه‌ای که از آنجا صدای بلند کسی که در لبه روستا استاده است، هنوز قابل شنیدن باشد)تعریف گردید»(گیوستوزی، ۱۳۹۶: ۵).