حقوق بشر گفتگو

«نکاح صغیره ازدواج نیست، عروسک‌بازی و سوءاستفاده‌ی جنسی است»

اشاره: اخیرا بحث بر سر تصویب «قانون حمایت از کودکان» در پارلمان کشور جنجالی شد و سر و صدا به پا کرد. این قانون که سال پار از سوی رییس‌جمهور نافذ و جهت تصویب به مجلس نمایندگان فرستاده شده بود، چند ماه پیش از نمایندگان مجلس رای گرفت، اما دوباره از سوی برخی از نمایندگان به ظاهر اسلام‌گرای مجلس به چالش کشیده شد و به تبع آن بحث‌های داغ حقوقی، فقهی و اجتماعی در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی در گرفت. نقطه‌ی جوش نزاع میان مخالفان و موافقان این قانون، عدد «‌۱۸» است که به عنوان آخرین سال کودکی در قانون حمایت از کودکان تعریف شده است. مخالفان، این سن را به عنوان آخرین سال کودکی، مخالف با شرع و نصوص دین اسلام قلمداد می‌کنند و در تلاشند تا از تنفیذ و تصویب آن جلوگیری کنند. در مقابل، موافقان هر سن کمتر از ۱۸را به عنوان پایان کودکی نمی‌پذیرند و استدلال می‌کنند که با توجه به مباحث بیولوژیکی، روانی، اجتماعی و معنوی، کودک در ۱۸سالگی به بلوغ جنسی، فکری، عاطفی و احساسی می‌رسند.
برای روشن شدن هر چه بیشتر این موضوع، هفته‌نامه‌ی جاده ابریشم گفت‌و‌گوی مفصلی انجام داده با خانم سیما سمر، رییس پیشین کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان که در ادامه توجه‌تان را به مطالعه‌ی آن جلب می‌داریم.
از دیدگاه حقوق بشر و کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر به چه کسی کودک گفته می‌شود؟
در تعریف عام، نه تنها در قانون اساسی افغانستان بلکه در سطح جهان به افرادی که زیر ۱۸ سال باشند، کودک گفته می‌شود. قانون اساسی و سایر قوانین افغانستان نیز کودک را پایین‌تر از ۱۸ سال تعریف کرده و در قانون انتخابات نیز کسی که پایین‌تر از ۱۸ سال باشد، حق رای ندارد؛ به این دلیل که از نگاه فزیکی و معنوی به پختگی نرسیده است. مطابق قانون جزا، افراد را که کمتر از ۱۸ سال داشته باشد، به عسکری نمی‌گیرد، حبس طولانی و اعدام نمی‌شود. این‌موضوعات در دنیا قبول شده و افغانستان نیز جزو جامعه‌ی بین‌المللی است. کشورهای که از نگاه معیارهای تغذیه و خدمات صحی نسبت به افغانستان در وضعیت بهتر قرار دارند، قبول دارند که افراد زیر ۱۸‌سال کودکند، اما در افغانستان برخی‌ها هنوز دعوا دارند. اگر از دیدگاه دین اسلام بنگریم و ۱۸ سالگی را معیار کودک بودن قرار دهیم، به این معنا نیست که مسئولیت شرعی کودکان از بین می‌رود، این طور نیست که پس از تکمیل ۱۸ سالگی روزه و نماز واجب می‌شود.
شما می‌گویید که ۱۸ سالگی را معیار کودکی قرار دادن، مانع تکالیف شرعی آنان نمی‌شود، اما از نظر علما و کسانی که مخالف قانون حمایت از حقوق کودکانند، نکاح صغیره یک موضوع فقهی و شرعی است؛ مثلا پیامبر اسلام، عایشه را در ۹ سالگی به نکاح درآورد. آیا این دو موضوع در تضاد هم نیست؟
به باور من، ازدواج با یک دختر ۹ ساله ازدواج نیست؛ عروسک‌بازی و استفاده‌ی جنسی از یک کودک است. یک دختر و پسر ۹ ساله چقدر از تشکیل خانواده می‌فهد؟ اگر یک دختر ۹ ساله در ده سالگی یا یازده سالگی مادر شود، از نگاه صحی آماده نیست. به همین خاطر میزان مرگ‌ومیر مادران و کودکان در افغانستان بلند است. یک دختر از ۹ سالگی به اولاد آوردن شروع کند، تا سن ۴۵ سالگی که توان ولادت را دارد چند کودک به دنیا می‌آورد؟ کودک‌ دوازده ساله چگونه می‌تواند مادر شود؟ نمونه‌های زیادی داریم. کشورهای که بر سن تولد و تناسل خانم‌ها توجه دارند، در یافته‌اند که زنان از اولین روز عادت ماهوار تا آخرین عادت ماهوار توانمندی بارداری دارند. در این فاصله چند کودک به دنیا می‌آورند؟ در کشورهای کمتر توسعه‌یافته، نمی‌توان دختری را که مکتب خوانده باشد، قناعت داد تا در ۹ سالگی ازدواج زودهنگام کند. به همین خاطر است که در شرایط فعلی سن ازدواج بین دختران و پسران بلند رفته است. درحالی‌که در سال‌های گذشته پدر خانه تصمیم می‌گرفت که برای پسر ۱۶‌ساله‌اش زن بگیرد و پسر چیزی گفته نمی‌توانست. آیا یک پسر ۱۶ ساله آمادگی تشکیل خانواده را دارد؟ تشکیل خانواده یکجا شدن دو جنس مخالف نیست؛ مسئولیت‌های اقتصادی و اجتماعی نیز دارد.
با این وجود برخی از مسایل فقهی و شرعی به درد امروز نمی‌خورد؟
من به عنوان یک شهروند افغانستان همیشه دعوا می‌کنم که سن ازدواج دختران نباید حتا شانزده سالگی باشد. از شانزده سالگی که از دواج کند تا ۴۵ سالگی چند اولاد می‌آورند؟ در شرایط فعلی افغانستان کی به آنان نان می‌دهد؟ کی زمینه‌ی تحصیل با کیفیت‌شان را مساعد می‌کند؟ کی زمینه‌ی دسترسی‌شان را به خدمات صحی‌ فراهم می‌کند؟ کشورهای که در کنترل جمعیت موفقند، مثلا زمانی‌که ایران و عراق جنگ داشتند و کشته می‌دادند، نفوس را کنترل نکردند و آزاد گذاشتند. بعد متوجه شدند جمعیت‌شان بسیار بالا رفته و تولیدات اقتصادی شان کفایت نمی‌کند. تصمیم گرفتند که تا سه کودک حق رفتن به مکتب و استفاده از خدمات صحی را دارد. در صورت که بیشتر از سه کودک داشته باشند، باید خانواده‌ها برای دسترسی به این خدمات پول بپردازند. آیا ما از ایران مسلمان‌تر هستیم؟ به یاد می‌آورم، زمانی را که احمدی‌نژاد ریسس‌جمهور بود و یک خطا کرده بود. او گفته بود که هر مادر به هر مقدار که کودک داشته باشد، به همان مقدار در هفته امتیاز رخصتی همراه با معاش خواهند داشت. بلافاصله متوجه شد که وقتی مادری هفت کودک داشته باشد، باید تمام هفته را رخصت باشد و تمام سال در خانه باشد و کار نکند. حرف خود را پس گرفت. در افغانستان یکی از مشکلات، مشکل نفوس است.
در زمانی که شما رییس کمیسیون حقوق بشر بودید، قضایای که مربوط به کودکان ثبت می‌شد، بیش‌تر شامل چه مواردی می‌شد؟
هرچیز بود. از سوءاستفاده‌ی جنسی کودکان گرفته تا بچه‌بازی، کارهای شاقه، ازدواج‌های اجباری و حتا در بعضی موارد از کودکان به عنوان برده استفاده می‌شدند. قضایای داشتیم مربوط به کودکانی که معیوب بودند یا از نظر هوش وضعیت مناسب نداشتند، پدر و مادر‌شان آنها را رها می‌کردند. به یاد داریم روزی را که یک کسی با دو تا کودک معیوب آمد، نشست و گفت که تا جایی کار دارد، می‌رود و برمی‌گردد. رفت، برنگشت و کودکان ماندند. درحالی‌که وظیفه‌ی کمیسیون نبود و جای مناسب برای نگهداری کودکان معیوب هم نداشتیم. اجازه دهید یک تجربه‌ی شخصی‌ام را با شما شریک کنم: زمانی‌که در پاکستان کار می‌کردم و مکتب داشتم، برای کودکانی که مشغول قالین‌بافی بودند و یا روی بازار کار می‌کردند، مکتب شبانه در نظر گرفتم. در دکان‌ها و کارگاه‌هایی رفتم که کودکان را استخدام کرده بودند، پیشنهاد دادم که حداقل آنها را ساعت چهار عصر رخصت بدهند تا بتوانند درس بخوانند. حالا یکی از همان بچه‌ها در دانشگاه بامیان وظیفه دارد.
خُب، کودکان را که پرونده‌های جرمی و قضایی داشتند به کجا تسلیم می‌کردید؟
کودکانی که قضایای جرمی داشتند، در مراکز اصلاح و تربیت کودکان نگهداری می‌شدند. این مراکز مربوط دادستانی کل می‌شد و همکاران ما با دادستانی کل به صورت منظم در تماس بودند و از مراکز تربیت و اصلاح اطفال نظارت می‌کردند، اما کودکان افغانستان بسیار مشکلات جدی‌تر دارند. از نظر جسمی و فزیکی خُردند، توانمندی دفاع از خود را ندارند و در هرجا به مشکلات جدی مواجه می‌شوند.
آیا شما در جریان کار روی قانون حمایت از حقوق کودکان بودید؟ این قانون تا چه اندازه مورد قبول کمیسیون حقوق بشر بود و است؟
در زمانی که قانون را ترتیب می‌کردند، ما نماینده داشتیم و تلاش‌های بسیار جدی صورت گرفت. من از حامیان و طرفداران تصویب قانون حمایت از حقوق کودکان از سوی پارلمان هستم و معتقدم که باید از کودکان حمایت و پشتیبانی صورت گیرد. در غیر آن افغانستان از بسیاری مشکلات نجات نمی‌یابد. کسانی که امروز کودکند، چند سال بعد کودک نیستند. آن وقت شهروندان بالغ این کشور خواهند بود و آینده‌ی کشور به دست آنها می‌افتد. با آن هم در افغانستان پیشرفت‌های خوبی صورت گرفته است. در زمانی که کمیسیون حقوق بشر را راه انداختیم، قاچاق انسان در مجموع و قاچاق کودکان به خصوص جرم نبود. ما متوجه شدیم که قاچاق کودکان یکی از مشکلات جدی در کشور است. مثلا متوجه شدیم که کسی با ده دوازده کودک سفر می‌کند. وقتی پرسیده می‌شد که مقصدشان کجاست، می‌گفتند که به مدرسه می‌روند. هیچ معلوم نبود که واقعا به مدرسه می‌روند یا نه. پس از آن پیگیری کردیم، قاچاق اطفال را جرم پنداشتیم. در آن زمان روی قوانین کار نمی‌شد به رییس‌جمهور کرزی یک پیشنهاد فرستادیم. رییس‌جمهور فرمان داد که قاچاق کودکان جرم شناخته شود. یعنی قاچاق انسان در قوانین جزایی جرم‌انگاری نشده بود. چون مردم با چنین مشکلاتی مواجه نشده بود یا مواجه شده بودند، اما کسی توجه نکرده بود. کمیسیون حقوق بشر یک بخش نظارت از حقوق کودکان دارد که با «یونیسف» مشترک کار می‌کند. در تورخم و «سپین‌بولدگ» از کودکان در قاچاق مواد مخدر استفاده می‌شود. به خاطر که بالای کودکان کسی زیاد شک نمی‌کند. خصوصا کودکان که از این طرف مرز به آن طرف مرز اموال می‌برند، عملا به عنوان قاچاق‌بر مواد مخدر از آن‌ها استفاده می‌شوند. ما از کودکان در سرحدات نظارت داشتیم که گزارش دقیق می‌دادند. تعداد کودکان که از ایران و پاکستان اخراج می‌شدند بسیار در معرض خطر قرار داشتند. خطر اساسی ناامنی است؛ ناامنی فقر را به وجود می‌آورد که عامل تمام جنجال‌ها است. همینطور در مدارس داخلی و خارجی کودکان را شست‌وشوی مغزی می‌دهند.
در دوران شما در کمیسیون، نظارت بر مواد درسی مدارس وجود داشت یاخیر؟ گزارش‌های وجود دارد که در این مدارس کودکان را شست‌وشوی مغزی می‌دهند و به آموزش آزاد دسترسی ندارند.
من از جمله کسانی بودم که روی ایجاد مدارس دینی دعوا داشتم. طرفدار وضع محدودیت و نظارت بر مدارس بودم. این که از کجا فند می‌گیرند؟ کدام مراجع این‌ها را کمک می‌کند؟ برایم سوال برانگیز بود. در مورد نصاب تعلیمی نیز دعوا کردیم. در آن زمان حنیف اتمر وزیر معارف بود. استدلال او این بود که ۶۵ درصد مضامین ساینس، کمپیوتر و انگلیسی است و فی‌صدی کمی از مضامین دینی در این مدارس تدریس می‌شود. استدلال من این بود که وقتی امکانات تدریس ساینس و انگلیسی را دارید، چرا در مکاتب رسمی این کار را نمی‌کنید؟ اگر مکاتب امکانات داشته باشد، مدارس بسته می‌شود. به یاد دارم وقتی در جاغوری مکاتب را فعال کردم، تمام مدارس دینی بسته شد. بدیل نداریم که خانواده‌ها کودکان‌شان را به مدارس دینی می‌فرستند. البته ما توانایی نظارت از تمام مدارس دینی در کشور را نداشتیم، مجموع ناظرین ما ده تا پانزده نفر بودند. با آن هم ناظران ما از وضعیت محاکم کودکان، مراکز اصلاح و تربیت، مکاتب و دسترسی به خدمات صحی کودکان را نظارت می‌کردند. به دلیل حجم زیاد کار ما نمی‌توانستیم از مدارس نظارت کنیم و حکومت هم نمی‌توانست نظارت کند.
شما چقدر تلاش کردید که ارزش‌های حقوق بشری در نصاب تعلیمی معارف وارد شود، کودکان از حقوق خود آگاه شوند و یا در لیسه‌ها مسایل جنسی و تفاوت‌های جنسیتی را آموزش بدهند؟
از همان آغاز تلاش کردیم تا در نصاب تعلیمی نفوذ داشته باشیم. نظر شخصی من این است که اگر در دوره‌ی کودکستان و مکتب ارزش‌های حقوق بشری را به کودکان یاد بدهیم، بعدها با بسیاری از مشکلات، خصوصا تبعیض و تعصب مواجه نمی‌شویم. یکی از «کانگرس‌مین»‌های امریکا یک وقت برایم قصه کرد که از نواسه‌ام پرسیدم در صنف تان چند کودک مهاجر وجود دارد؟ نواسه‌ام گفت که ما همه کودکیم، مهاجر نداریم! تمام ما کودکیم! این آدم گفت که حرف نواسه‌ام برایم یک درس بود، ولی در افغانستان حتا خود من در کابینه حساب می‌کردم که از میان چهل نفر، چند نفر هزارگی در دور میز نشسته‌اند؟ تنها من، دانش و فهیم هاشمی بودیم. به خاطر که ما با تبعیض و تعصب بار‌آمده‌ایم. برای کسانی که نصاب تعلیمی را ترتیب می‌دادند، کارگاه سه روزه گرفتیم، اما آنها طوری طرفم نگاه می‌کردند که گویا تروریست یا آدم‌کُش باشم. می‌گفتند که اسلام چنین و چنان می‌گوید. در همان روزها حرف و حدیث‌های بود که سیما ثمر کافر شده و عسویت را تبلیغ می‌کند. من به آنها می‌گفتم که همه‌ی ما و شما می‌گوییم که اسلام آخرین و کامل‌ترین دین است و من این دین مترقی را رها کرده عیسویت را تبلیغ نمی‌کنم. بعدها در زمانی که قرقین وزیر معارف بود، برایش گفتم دو نفر در وزارت روان می‌کنم که در مورد نصاب تعلیمی کار کنند. حداقل مضامین فارسی و پشتو را ببیند که در مخالفت با ارزش‌های حقوق بشری نباشند. قرقین به دفترم آمد و گفت که هرچه شما می‌گویید قبول دارم، ولی زیر دستانش همکارانم را جای نمی‌دادند که فعلا نیز همین گونه است. در زمانی که اتمر وزیر معارف بود، یک مقدار کارها را قبولاندیم که بعضی مسایل حقوق بشری در نصاب تعلیمی گنجانیده شود. بعضی‌ها به اتمر گفته بود که موضوعات حقوق بشری حساسیت‌برانگیز است. اتمر گفته بود که در جلد کتاب‌ها نوشته شود و به دانش‌آموزان گفته شود که کتاب‌ها را پوش کنند. با اتمر گفتم که چال‌های لغمانی‌ات را خبر شدم و نمی‌شود. گفت پس دو ورق وسط کتاب را به موضوعات حقوق بشری اختصاص می‌دهیم. گفتم نمیشه! باید در صفحه‌های مختلف باشد، اما کتاب‌های نصاب تعلیمی بسیار به اصلاحات نیاز دارد. مثلا کتاب‌های دینیات بسیار علیه زنان موضع گرفته که حتا از طالب طالب‌ترند.
افغانستان عضو کنوانسیون‌های بین‌المللی حقوق بشر است؛ آنها چقدر دولت افغانستان را به رعایت تمام مسایل و مواد کنوانسیون‌ها ملزم می‌کند؟ اگر رعایت نکند آیا جریمه و توبیخی وجود دارد یا خیر؟
وقتی کنوانسیون‌ها امضا می‌شود، مسئولیت دولت‌هاست که تطبیق کنند. مثلا وقتی کنوانسیون کودک را امضا می‌کنند، باید تمام قوانین افغانستان در مطابقت با کنوانسیون حقوق کودک باشد. نیاز است که بر علاوه‌ی قوانین، تمام کارهای که در رابطه به حقوق کودکان در افغانستان صورت می‌گیرد، در مطابقت با کنوانسیون‌ها باشد. هر کشور به صورت دوره‌ای در کمیته‌ی حقوق کودک گزارش می‌دهند. در این کمیته از کشورهای مختلف کار می‌کنند و حکومت‌ها موظفند که به آنها گزارش دهند. کمیته‌ی گزارش‌ها را می‌بیند، تحقیقات خود را می‌کند و از جامعه مدنی و نهادهای ملی حقوق بشر گزارش‌ها را می‌خواهد. بعد پیشنهادهای‌شان را به کشورها می‌دهند، اما جزا ندارد. فقط ممکن است بعضی کشورهای حامی دولت کمک‌های خود را محدود و یا قطع کنند. مثلا فشار که فعلا بالای پولیس افغانستان است که پولیس نباید در بچه‌بازی نقش داشته باشد؛ در غیر آن کمک نمی‌کنیم. بعضی گزارش‌های در رسانه‌ها نشر می‌شود، حکومت جدی می‌گیرد و مجبور است. در غیر آن به پولیس کمک نمی‌شود. بعضی نهادها تلاش می‌کنند که خود را اصلاح کنند. مثلا در مرکز اصلاح و تربیت اطفال اگر مشکل وجود داشته باشند، اصلاح می‌کنند. جامعه مدنی، نهادهای ملی حقوق بشر و نهادهای ناظر دیگر نقش بسیار حساس و بنیادی در این راستا دارند. برای اصلاح جامعه نیاز است که دادستان، پولیس و قاضی ارزش‌های حقوق بشری را بدانند. در مراکز اصلاح و تربیت اطفال با تاسف کودکانی که در آن تحت حجزند و خصاصا مورد سوء‌استفاده قرار می‌گیرند. مثلا در لوگر در مرکز اصلاح و تربیت یک دختر چهاده‌پانزده ساله بود و رییس عدلیه از او استفاده جنسی می‌کرد. در مرکز اصلاح و تربیت دخترانه باید پولیس زن باشد، اما به این معنا هم نیست که اگر زن بود خراب‌کاری نمی‌کند. اتهامات که روی زندان‌های زنانه وجود دارد، زنان هم برای دیگران راه‌جوری می‌کنند که تعدادی از این قضایا متاسفانه واقعیت دارد. برای کمیسیون حقوق بشر بسیار مشکل بود که از طرف شب نظارت کند. این‌ها جنجال‌های اساسی است. هرچند تلاش شده که از بین برود. در زندان‌ها کمره نصب کردند، بازهم تمام نمی‌شود. در افغانستان سی هزار زندانی داریم که یک عالم مرداری‌ها در داخل زندان‌ها است. حتا در کشورهای مثل ایران در زندان‌های مردانه حتما کاندوم می‌مانند، بدون اینکه اعتراف کنند. در زندان‌های سایر کشورها نیز وجود دارد اما اگر ما بگوییم [ما را] کافر می‌کشند، می‌گویند که ما مسلمانیم. مسلمان هستی، اما در کنار مسلمانی چیزهای دیگر هم دارید. من در مجالس خصوصی می‌گویم که توجه کنید، استفاده صورت می‌گیرد. در زندان‌های دنیا به خاطر جلوگیری از ایدز کاندوم می‎‌گذارند. مثلا در ایران در زندان‌ها هم کاندوم و هم بروشور می‌گذارند تا زندانیان بفهمند.
کودکانی که به اتهام حملات انتحاری و فعالیت‌های تروریستی دست‌گیر می‌شوند، در کجا نگهداری می‌شوند؟ در هر ولایت یا به مرکز انتقال داده می‌شوند؟
در اول تمام قضایا در خود ولایت‌ها بحث می‌شد، اما پس از اینکه زندان بگرام را ساختند، گفتند که قضایای تروریستی به بگرام انتقال داده شود. در ولایت‌ها نگهداری می‌کردند، بدون اینکه سرنوشت آنها معلوم شود و تعیین سرنوشت نمی‌شدند. مثلا وقتی در قندهار دست‌گیر می‌شدند، می‌گفتند امکانات نداریم که بفرستیم. در طیاره‌های ملکی نمی‌توانیم انتقال دهیم. منظورم کودکان است؛ کودکانی که به جرم ارتباط با گروه طالبان و داعش گرفته می‌شدند. تصمیم گرفته شد که همه را در بگرام انتقال دهند. ما اعتراض کردیم، وقتی انتقال داده می‌شود باید زودتر شود. چند نفر کودک که در بگرام با مردان نگهداری می‌شدند، برای آنها نیز لابی شد که آن‌ها را از بزرگ‌سالان جدا کردند و به مرکز اصلاح و تربیت کودکان آوردند.
در مراکز اصلاح و تربیت چقدر امکانات وجود دارد که به کودکان متخلف رسیدگی شود؟
در مراکز اصلاح و تربیت مشکلات اساسی وجود دارد و امکانات زیاد کار دارند. به خاطر که همه در یک سویه نیستند و باید زمینه‌های آموزشی را برای رده‌های سنی مختلف در نظر بگیرند، اما در این مراکز فقط به سوادآموزی اکتفا می‌شود. آن‌ها باید مکتب بخوانند. مثلا در سودان زندانی‌ها در زندان دانشگاه می‌خوانند.
آیا پیشنهاد مشخصی برای از میان برداشتن نابرابری‌های جنسیتی و شکاف میان زنان و مردان در نظام حقوقی و آموزشی کشور دارید؟
خیلی از کشورها نظام آموزشی مختلط دارند؛ پسران و دختران باهم در مکاتب درس می‌خوانند. تجربه‌ی دیگر جوامع نشان داده که برای کاهش خشونت‌ها و سوءاستفاده‌ها نظام آموزشی مختلط بسیار موثر است. در دورانی که ما دانش‌آموز بودیم همینطور بود. من مکتب را با پسران خواندم و این برای آدم‌ها اعتماد به نفس می‌دهد. تضادها و تفاوت‌ها خود به خود کم می‌شود. در هلمند یک لیسه وجود داشت که دختران و پسران باهم درس می‌خواندند. دانشگاه را در کابل نیز با دانشجویان پسر خواندم. فکر می‌کنم هر قدر تجرید و جدا کنیم به همان میزان اشتیاق دیدن همدیگر پیدا می‌شود. تقسیم‌بندی و جداسازی کار درستی نیست و به هیچ صورت نمی‌توانید تقسیم کنید. من از شما می‌پرسم که آیا می‌توانید شهر کابل را یک روز مردانه و یک روز زنانه بسازید؟ نمی‌توانید. در قندهار رفته بودم که دفتر ولایتی کمیسیون حقوق بشر را افتتاح کنیم؛ تصادفی روز چهارشنبه بود. گل‌آغا شیرزوی، والی قندهار بود. چهارشنبه در قندهار روزی‌ست که زنان در خرقه‌ی مبارک می‌روند. شیرزوی به من گفت، خواهر دموکراسی را در قندهار ببین! گفتم والی صاحب؛ دموکراسی هفته‌ی یک روز نمی‌شود. آنهم به زیارت می‌روند. ممکن است که جامعه‌ی انسانی را کاملا تجرید کنید، اخلاق را با تجرید توصیه کنید اما علم و دانش و آگاهی را نمی‌توانید. یک روز از خانه به دفتر کارم می‌رفتم؛ یک دختر پیشاپیش می‌رفت، اما یک پولیس دختر را با نگاهش تا نمایان بود بدرقه می‌کرد. دل آدم با دیدن چنین وضعیتی می‌سوزد.
به عنوان سوال آخر؛ آیا حقوق کودکان در گفت‌وگوهای صلح مطرح است؟ اگر طالبان بیایند چه تاثیری بر زندگی کودکان می‌گذارند؟
حقوق کودکان در گفت‌وگوهای صلح به عنوان نصف یا اکثریت نفوس افغانستان بسیار اساسی و بنیادی است. دوران طالبان را به یاد داریم که از عدم دسترسی کودکان به آموزش، تفریح و بازی‌های کودکانه می‌توان یاد کرد. طالبان به آنها اجازه نمی‌دهند. در کابل یک موسسه، مرغ‌آبی تکه‌ای جور کرده بود که مابَینش را پخته پرکرده بود و سنجاق‌دانی ساخته بود و روی میز کار گذاشته بود. طالبان در موسسه داخل شدند و سر مرغ‌آبی را بریده بودند و مسئولین دفتر را جزا داده بودند. قالین‌های ارگ که با طاووس بافته شده بودند، سر طاووس‌ها را سیاه کرده بودند. اگر با عین طرز تفکر بیایند وضعیت کودکان خراب است.
فعلا در گفت‌وگوهای صلح حقوق کودکان مطرح است؟
نه خیر! زیاد مطرح نیست. به همن خاطر در باره‌ی گفت‌وگوهای صلح باید اساسی فکر شود. کار یک نفر و دو نفر نیست؛ کار جمعی تمام مردم افغانستان است.

در مورد نویسنده

محمد احمدی

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید