اسلایدر حقوق بشر زنان

معاش در بدل شلاق؛ امر به معروف از چه نان می‌خورد؟

بازاندیشی و عبرت، درس‌هایی از بحران (۳)
حافظ
نیروهای امر به معروف طالبان در بدل شلاقی که به مردم می‌زنند معاش دریافت می‌کنند. کار این گروه زدنِ مردم است. هرکس از کاری که می‌کند نانی توقع دارد. گروه امر به معروف هم از شلاقی که به مردم می‌زنند نان می‌خورند. آنان توقع دارند و خداخدا می‌کنند که روزی و روزگاری شلاق‌شان از سر مردم کَنده نباشند. در صورتی که آنان روزها و هفته‌ها و ماه‌ها به کسی شلاق نزنند یا خدا برابر نکند که به گمان خودشان جوان گناه‌کاری را گیر کنند و شلاق بزنند، ممکن است در کار و کاسبی و نان و دسترخوان آنان تاثیر منفی و نگران‌کننده‌ای بیاید.

در این تقریبا سه‌ونیم سال حاکمیت طالبان، به طور مجموعی در سراسر کشور، شاید روزی نبوده باشد که در یک جایی امر به معروف طالبان به مردم شلاق نزده باشند یا مردم را تهدید به شلاق نکرده باشند.
راه آسان تهدید و اتهام نیروهای امر به معروف طالبان هم موارد غیبی‌ای است که به مردم و جامعه نسبت می‌دهند. آنان گویا از جانب خدا آمده‌اند. موثق و قاطع فلان کار مردم را بد، فلان رفتار مردم را حرام، فلان رفتار مردم را غیر شرعی، فلان کار را خلاف سنت، فلان کار را ناروا و بالاخره عموم کار و رفتار مردم را سزاوار تکفیر و تحقیر و تنبیه و تهدید و شلاق می‌دانند. محکمه هم دست خودشان است، مسجد و محراب هم دست خودشان است، فرمان بنده‌ای و خدایی هم دست خودشان است و اسلحه و شلاق هم دست خودشان است، عاجل فرمان می‌دهند و تصمیم می‌گیرند که فلانی را بزنید و فلانی را بگیرید وفلانی را ببندید.

برای امر به معروف طالبان مهم نیست که این دستورها حکم انسانی دارد یا نه. مهم نیست که منطق و وجدان و تربیت و اخلاق و هم‌دیگرپذیری و حقوق شهروندی و آزادی فردی و اراده و اختیار و این چیزها اجازه می‌دهد یا نه، آنان بدون درنظرگرفتن تمام این موارد چَپ و راست دستور بزن و بگیر صادر می‌کنند. ریش مردم را قبضه می‌کنند، کتاب‌های مردم را ممنوع می‌کنند، لباس‌های مردم را پاره می‌کنند، مبایل‌های مردم را بررسی می‌کنند، زنان مردم را تلاشی می‌کنند، کودک مردم را می‌ترسانند، پیران مردم را می‌گریانند و جوانان مردم را می‌هراسانند.

برای امر به معروف مهم نیست نانی که به نام خدا می‌خورند، دسترخوانی که به نام خدا پهن می‌کنند، خرج و مخارجی که به نام خدا خانه می‌برند از شلاق‌زدن کدام بی‌گناه به دست می‌آید. برای آنان مهم نیست فرزندی که به نام خدا مدرسه می‌فرسنتد، زنی را که به نام خدا نکاح می‌کنند، والدینی را که به نام خدا گور و کفن می‌کنند از کدام دسترخوان نان داده‌اند. آنان فقط درین سال‌های گرسنگی به نام خدا و از راه تهمت و افترا بر گرده‌ی مردم سوارند و به هر قیمتی که شده نان می‌خورند.

درد و دریغ اما این‌‌جاست که قدرت، فرصت خلق روایت دیگری را نمی‌دهد. رفته‌رفته همین روایت نیروهای امر به معروف کاری برای نان و راهی برای تامین معیشت و پولی برای رنگین‌کردن دسترخوان حساب نمی‌شود، تقلایی برای تقویت ایمان حساب می‌شود. مردم ساده‌ی کتاب‌نخوانده‌ی دور از قدرت گمان می‌کنند که کار نیروهای امر به معروف، کاری برای رضایت خدا و پیامبر و فلان و فلان است. اصلا گمان هم نمی‌برند که آنان برای پیداکردن یک لقمه نان نیاز به کار دارد و کار آنان همین زدن مردم است.

شاید متوجه شده باشید به میزانی که امر به معروف مردم را شلاق می‌زنند، به همان میزان اوضاع بدتر شده می‌رود. خود طالبان هم هر روز ابراز نارضایتی می‌کنند که کفر زیاد شده، لواط زیاد شده، مردم ریش‌شان را می‌زنند و کلا مردم اصلاح نمی‌شوند. برای همین هم هر روز از نو دستورات تازه و سخنرانی‌هایی در توضیح و توجیه دستورات‌شان ایراد می‌کنند تا به گمان خودشان جامعه را اصلاح کرده باشند.
دروازه‌ی دید و بازدید را هم هر روز به روی مردم می‌بندند. سفر و مسافرت زنان را هم که محدود کرده‌اند. به گمان خودشان کشور را اسلامی و زمینه‌ی گناه را کم کرده‌اند. اما با آن هم هر روز داد و فغان و قهر و غضب دارند که مردم اصلاح نشده و باید فلان تلویزیون و فلان کار و فلان جای و فلان راه را ببندند.
خب، با این همه بگیر و ببند چرا مردم اصلاح نشده و چرا طالبان هر روز از نو دستورِ بگیر و ببند صادر می‌کنند؟ یک دلیل عمده‌اش اصلاح‌نشدن مردم نیست، تهمت و افترای طالبان به مردم است. گروه امر به معروف و نهی از منکر طالبان اگر دیگر تهمت نبندند، اگر دیگر بی‌گناهان را به اتهام گناه شلاق نزنند، اگر چپ و راست تکفیر و سیاه و سفید و حلال و حرام نکنند، از چه نان بخورند؟ آنان اگر به زور از دسترخوان مردم گرسنه نان نگیرند، فرزندان خودشان هم مانند میلیون‌ها خانواده‌ی بی‌گناهی که با شکم گرسنه زیر شلاق و سیلی و سنگسار طالبان می‌روند، گرسنه و سر به زانوی غم خواهند بود. تحمل گرسنگی اولاد سخت است. خارِ جگر است اولاد. آنان راه نان‌خوردن‌شان را پیدا کرده‌اند. برای سیرکردن شکم بچه‌های‌شان شلاق به دست گرفته بیرون می‌شوند و ریش مردم را اندازه می‌گیرند…

این ایام سیاه یکی از درس‌هایی که به مردم می‌دهد این است که فرزندان‌تان را به مدرسه نفرستید. دیر یا زود، اهالی مدرسه شلاق به دست می‌گیرند و برای سیرکردن شکم خود و خانواده‌شان به جان مردم می‌افتند. در حال حاضر که مدرسه‌سازی چندبرابر شده و طالبان اولاد مردم را به مدرسه تشویق می‌کنند تا طالب بار بیایند، بیدار باشید. فردا که فکرها بسته و هویت مجاهد شد، دیر می‌شود.

موضوعات: طالبان، امر به معروف، شلاق، مردم.

در مورد نویسنده

مدیر وبسایت

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید