امروز چهارشنبه، پانزدهم قوس/ آذر ۱۴۰۲خ. آیین رونمایی، نقد و بررسی دفتر شعر «شعور سرگردان» اثر دکتر روحالله بهرامیان با حضور جمعی از دانشجویان و فرهنگیان افغانستانی و ایرانی در دانشگاه خوارزمی برگزار شد. این برنامه با تلاوت آیاتی چند قرآن و پخش سرود ملی ایران و افغانستان آغاز یافت.
در نخست گردانندۀ برنامه، خانم زهرا زاهدی، شاعر و منتقد ادبی در جایگاه قرار گرفت و چاپ و نشر کتاب «شعور سرگردان» را به شاعر و جامعۀ ادبی تبریک گفت و از کارشناسان و اشتراککنندگان و برگزارکنندگان برنامه نیز قدردانی کرد. وی اظهار داشت که برگزاری چنین برنامههایی میتوانند به معرفی ادبیات افغانستان و در گسترۀ وسیعتر ادبیات زبان فارسی کمک میکنند. به گفتۀ خانم زاهدی طی این سالها افغانستانیها بیشتر از هر جای دیگر از ادبیات ایران وام گرفتهاند و از شاعران و منتقدان ایرانی سود بردهاند و آنها را شناختهاند؛ اما این شناخت و آگاهی از وضعیت ادبی و آثار ادبی دوسویه نبوده است. در ایران فقط آنهایی شناخته شدهاند و شعرشان دیده و خوانده شده است که امکان شناخته شدن را داشتهاند. کسانی هم که در ایران شناخته میشوند، بیشتر آنهاییاند که در فضای مهاجرت، در ایران رشد پیدا کردهاند؛ کسانی مانند محمدآصف سلطانزاده، محمدحسین محمدی، سید رضا محمدی، سید ضیا قاسمی، سید ابوطالب مظفری، محمدکاظم کاظمی، حمید مبشر، زهرا حسینزاده و… در حالیکه بسیاریها از شاعران و نویسندگان داخل خبری ندارند؛ چون آنها فرصت دیدن شدن نداشتهاند.
سپس نقیبالله راسخ دبیر کانون دانشجویان افغانستان دانشگاه خوارزمی و دانشجوی دکتری حقوق جزا و جرمشناسی به مهمانان خیر مقدم گفت.
اولین سخنران این نشست آقای دکتر حبیبالله عباسی، استاد دانشگاه خوارزمی بود که چند نکته را به عنوان طرح مسئله یاد کرد:
او عنوان دفتر شعر «شعور سرگردان» را قابل تأمل دانست و یادآور شد که تنها چیزی که میتواند هویت یک جامعه را معرفی کند، شعور سرگردانهایی است که منتشر میشوند؛ یعنی ادبیات یک جامعه است. وی با نام گرفتن از نمونههای موفق کارهای ادبی، یادآور شد که من ایمان دارم که شاعران بیشتر از نظامیان به کشور و فرهنگ خود خدمت میکنند.
نکتۀ دیگری که آقای عباسی بدان پرداخت، کلیشهها و بقا و دوام آنها بود. وی اظهار داشت که عصر حاضر عصر فرویختن کلیشههای است. شاید خیلیهای شما فکر کنید که کلیشهها عمر طولانی دارند؛ اما حقیقت این است که کلیشهها هم تاریخ مصرف دارند و عمرشان پایانیافتنی است. وی افزود: «به نظرم شعر افغانستان کلیشههای سنتی را فروشکسته و کلیشههای خود را ساخته است.»
مسئلۀ دیگری که عباسی بدان پرداخت، مسئلۀ زبان به صورت کل و زبان فارسی به صورت خاص بود. وی با اظهار دغدغهمندی پیرامون زبان فارسی، یادآور شد برای اینکه زبان فارسی زنده بماند، باید آن را زندگی کنیم. زبان فارسی نیازمند نگهبانی نیست، بلکه محتاج زیستن با آن است. ما باید با زبان فارسی زندگی کنیم.
نکتۀ بعدی که عباسی بدان تأکید کرد، تعهد شعر یا نقش شعر بود. وی شعر را یک امر فرهنگی دانست؛ امری که غایت آن جهان و انسان است. شاعر نباید در خدمت خودش باشد، بلکه شعر او باید در خدمت انسان باشد و درد و رنج او را بازتاب دهد.
دکتر عباسی در پایان سخنانش با اشاره به وضعیت کنونی افغانستان و درد و رنج مردم این خطه، یادآور شد که افغانستان درد مشترکی است که باید فریادش کرد. به باور ایشان فقط با شعر و ادبیات است که میشود تاریخ این کشور را ساخت نه با دهلهای غربی.
سخنران دیگر برنامه خانم دکتر عفت نقابی، استاد دانشکدۀ ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی بود. وی یادآور شد که در مجموعه شعر «شعور سرگردان» شعرهای متنوعی (از لحاظ محتوایی) گردهم آمدهاند. به گفتۀ وی در این کتاب با شاعر دغدغهمندی روبهرو هستیم که دردها و رنجهای مردم افغانستان و معضلات جامعۀ خود را به خوبی بازتاب داده است.
وی در ادامۀ سخنانش به این نکته پرداخت که شاعر در به کاربردن واژهها تعصب خاصی نشان نداده است. همۀ واژهها اجازۀ ورود به دنیای شعر بهرامیان را پیدا کرده است و این چقدر خوب است. این گسترگی دایرۀ واژگانی و تلمیحات به کاررفته نشان میدهند که شاعر چقدر اهل مطالعه است و چقدر با ادبیات و هنر جهان نزدیک است. وی اظهار امیدواری کرد که در مجموعههای بعدی این واژهها خوشتراشتر شوند تا جای خودشان را در متن پیدا کنند.
وی در اخیر سخنانش یادآور شد که مهاجرت و وضعیت زنان؛ دو مسئلهای است در این مجموعه به چشم میخورند. وی سخنانش را با خواندن غزلهایی پایان بخشید که در آنها به مهاجرت و مشکلات فراراه زندگی زنان اشاره شده بود.
سخنران آخر برنامه حسن عالمی، دانشجوی دکتری جامعهشناسی شهری در دانشگاه خوارزمی بود که از منظر جامعهشناسی به اثر نگریست و نکاتی را یادآور شد. وی نقش هنر و ادبیات را اساسی و تأثیرگذار دانست و خاطرنشان کرد که ما در زندگیمان تجربههای زیادی داریم، اگر بر این تجربهها تأمل و تفکر نکنیم، هیچ کدام آنها در خاطرمان نمیمانند و در هیچ جایی هم نه به کار خودمان میآیند و نه به کار دیگران و نه بر خودمان تأثیر میگذارند و نه بر دیگران. و ادبیات و هنر هم پدید نمیآید؛ اما اگر بر این تجربهها تأمل و تفکر شود، برآیند آن چیزی خواهد بود که میانجی تفکر و تأمل دیگران خواهد بود و چهبسا بر دیگران تأثیرگذار خواهد بود. وی «شعور سرگردان» را تأمل شاعر بر تجربههای او دانست.
آقای عالمی با وامگیری از سخنان ماکس وبر رفتارهای بشری را به چهار دسته، تقسیم کرد؛ رفتار اقتصادی، رفتار ارزشی، رفتار سنتی، رفتار عاطفی. به قول او، جامعه و زندگی بشری به هر سه رفتار ضرورت دارد و بایستی به شکل یکسانی بدانها توجه شود و پرورش یابند؛ اما با کمال تأسف که امروزه تحت تأثیر نیولیبرالیسم رفتارهای دیگر انسانی به انزوا رفتهاند و فقط رفتار اقتصادی برجسته و در مرکز توجه قرار گرفته است و بیشترین انرژی و توجه را به خود جلب کرده است. به باور وی لاغر شدن رفتارهای ارزشی و عاطفی جامعۀ ما را به سوی بیرحیمی به پیش میبرد و دیگر آدمها به خاطر اخلاق و انسان کاری نخواهد داد. به باور وی خلق آثار ادبی هنری و سرودن شعر، در واقع توجه به رفتار عاطفی و ارزشی انسانی است.
عالمی به مسئلۀ میانرشتهای شدن ادبیات و جایگاه نقدهای میانرشتهای نیز اشاره کرد. به گفتۀ وی نقدهای جامعهشناسانه؛ روانکاوانه و زبانشناسانه و تاریخگرایانه و… میتوانند ابعاد دیگر آثار ادبی را توضیح بدهند و نقش آنها را بیان کنند. وی به صورت نمونه به رمان بادبادک باز، اثر خالد حسینی اشاره کرد که خیلیها آن را اثر برجستهای میدانند، در حالیکه همین اثر یک ساختار اربابرعیتی را بازتولید میکند و بخشی از جامعۀ افغانستان را میخواهد در جایگاه اربابی و به اصطلاحی فرادست قرار دهد که نگاه لطفی نسبت به بخش رعیت یا فرودست دارد. بخشی دیگر را در جایگاه رعیت قرار میدهد که محتاج لطف قشر دیگر است. بازنمایی و بازتولید این وضعیت میتواند اذهان مخاطبان را به بیراهه ببرد.
در پایان، روحالله بهرامیان، خالق «شعور سرگردان» به نقش شعر و ادبیات پرداخت و نکاتی را یادآور شد و از کارشناسان برنامه و اشتراککنندگان سپاسگزاری کرد.
سرانجام برنامه با رونمایی از مجموعه شعر «شعور سرگردان» و امضای کتاب به وسیلهی شاعر به پایان رسید.
نظر بدهید