ادبیات فرهنگ و هنر

«سِفر خروج» امضای دشت برچی را ندارد؛ گزارشی از نقد و بررسی آخرین اثر علی امیری

روز شنبه، یازدهم قوس ۱۴۰۲خ. برابر با دوم دسامبر ۲۰۲۳م. نشر ناسوت برنامۀ نقد و بررسی «سِفر خروج؛ گزارش شخصی از واقعۀ سقوط افغانستان و خروج از کابل» اثر علی امیری را در برنامۀ اینترنتی ایکس برگزار کرد. در این برنامه اسد بودا، نویسنده و منتقد گردانندگی/میزبانی برنامه را به عهده داشت و عبدالله محمدی، مدیر نشر ناسوت؛ دکتر علی کریمی، استاد در دانشگاه ارتباطات، رسانه و فیلم دانشگاه کلگری کانادا و علی امیری، نویسندۀ کتاب صحبت کردند و جمعی از فرهنگیان، نویسندگان و روشنفکران افغانستانی از سراسر جهان در این برنامه شرکت کردند. پایان برنامه به گفت‌وگوی آزاد اختصاص داشت که اشتراک‌کنندگان نیز در برنامه سهم گرفتند و پرسش‌هایی را از سخنرانان برنامه و نویسندۀ کتاب پرسیدند.

برنامه با صحبت‌های اسد بودا آغاز شد. او گفت پیش از این هر باری که علی امیری کتابی چاپ می‌کرد، تا این‌که به دستم برسد، طول می‌کشید؛ اما یک ویژگی خوبی که داشت، این بود که کتاب‌ها از آدرس کابل به دستم می‌رسید و تمام کتاب‌هایی که علی امیری پیش از این منتشر کرده بود، با امضای دشت برچی بودند.

بودا اظهار داشت، تنها امضای بخشی از غرب کابل در کتاب‌های علی امیری نبود، بلکه وقتی بسته را باز می‌کردم، حس و حال و هوای کابل را نیز در آن‌ها حس می‌کردم: «همیشه یک امید خیلی قدرتمندی در همۀ ما بود. می‌گفتم، اگر همه آواره شدند، علی امیری و بعضی از دوستان دیگر در کابل‌اند و هنوز در کابل کتاب چاپ می‌شود و هنوز دشت برچی صدای خیلی بلندی است که کتاب چاپ می‌کند.»

وی در ادامۀ سخنانش از کتاب‌های قبلی امیری نام گرفت. امیری پیش‌ازاین کتاب‌های خواب و خرد، خرد آواره، مخاطرات خرد و اسلام را منتشر کرده و فلسفۀ ابن‌سینا و عرفان جامی، آثار محمداسماعیل مبلغ و اشارات و تنبیهات ابن‌سینا را تصحیح کرده است. به قول بودا، تمامی این‌ها در کوچه‌های خاکی دشت برچی تدوین، تألیف و تصنیف شده و به چاپ رسیده‌اند.

بودا گفت که چاپ و نشر کتاب «سفر خروج» برای من اندکی متفاوت بود. وقتی برای اولین بار بسته را باز کردم، اولین باری بود کتابی را از علی امیری می‌خواندم که امضای دشت برچی را نداشت: «تا حد زیادی کتاب رنگ و بوی آوارگی داشت. اولین بار حس کردم، کسی که همیشه در دشت برچی بود و از دشت برچی می‌نوشت، صدای دشت برچی بود به جای دیگری آواره شده است و از جای دیگر کتاب می‌نویسد.»

به گفتۀ بودا، این تنها امیری نبود که کتاب چاپ می‌کرد و می‌اندیشید، بلکه در سال‌های اخیر دشت برچی نقش مهمی در کتاب، ادبیات، هنر و بخش‌های دیگر داشت. وی افزود: «به تناسب حاشیه‌نشینی و امکانات اندکی که در آنجا وجود داشت، صدای دشت برچی صدای بلندی بود که در بهترین گالری‌های مشهور جهان؛ از گالری هنرهای معاصر استرالیا گرفته تا سیدنی و تا نیویارک و برلین اثری از آثار دشت برچی دیده می‌شد. از این جهت، برای کسانی که آواره بودند، این صدا بسیار خوب بود؛ ولی وضعیتی اتفاق افتاد که نه‌تنها علی امیری از دشت برچی و غرب کابل برای ما نمی‌نویسد، بلکه بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و شاعران نیز از آنجا خارج شده‌اند و صدای اعتراضی که در دشت برچی بود، خاموش شده‌اند. در شرایط خفقان و تاریک فعلی نه تنها اثری از آن‌ها وجود ندارد، بلکه کتاب‌ها هم آواره شده‌اند. عبدالله محمدی اولین بار کتابی را برایم می‌فرستاد که نه‌تنها نویسندۀ آن کتاب، بلکه خود کتاب هم آواره بود.»

اسد بودا از بلندی صدای آوارگان اظهار خرسندی کرد و این صداها را مایۀ امیدواری عنوان کرد: «امیدوارم این صداهای آواره یک روزی به خانه برگردند.»

او اظهار داشت کتاب «سفر خروج» امیری پیش‌تر از این‌که نسخۀ فارسی آن منتشر شود، نسخۀ انگلیسی آن در استرالیا منتشر شده بود. به گفتۀ او این کتاب از چشم اول‌شخص روایت می‌شود. ماجرا از زبان کسی روایت می‌شود که خودش بخشی از پروسۀ خروج است.

بودا در ادامۀ سخنانش کتاب را به صورت مختصر معرفی کرد. به گفتۀ وی کتاب چهار فصل دارد که به ترتیب چنین است: نابودی آینده و ترس و هراسی که از رهگذر آمدن طالبان در شهر حاکم است؛ بخش دوم، بخش غم‌انگیز و از نظر زبانی سمبلیک و پیچیده است؛ بخشی است که فضای روز محشری میدان هوایی کابل را روایت می‌کند؛ بخش سوم مربوط به ورود به میدان هوایی کابل و رسیدن به کمپ است؛ و بخش چهارم هم دوران مهاجرت کسی است که عشقی به شهر کابل و دشت برچی داشت؛ اما اکنون در شهر دیگری آواره است. با وجودی که محیط جدید زیبا و پیشرفته است؛ اما راوی هنوز چشم و دلی به کابل دارد.

عبدالله محمدی، مدیر نشر ناسوت، اولین سخنران برنامه بود. او با ابراز خوشحالی از چاپ «سفر خروج» در نشر ناسوت، گفت که پس از «مخاطرات خرد» این دومین کتابی است که ما از علی امیری منتشر می‌کنیم. وی از سخنرانان و اشتراک‌کنندگان برنامه تشکر کرد و گفت که نشر ناسوت از سال ۱۳۹۹ خ با محوریت چند نفر فعالیتش را در کابل آغاز کرد. هنوز بیش از دو سه عنوان کتاب منتشر نکرده بود که کابل سقوط کرد و دست‌اندرکاران نشر هرکدام به سویی پراکنده شدند و کار کتاب‌های روی دست انتشار مدتی معلق ماند: «با این حال ما تلاش کردیم، چراغی را که روشن کرده‌ایم، نگذاریم خاموش شود.» در همان روزهای آوارگی تصمیم گرفتیم که ناسوت را ادامه دهیم. لذا با وجودی که دوستان هرکدام در گوشه‌ای پراکنده شده بودند، بازهم کار کتاب‌ها را پی گرفتیم.

وی افزود: «علی‌رغمی که فعلاً طالب بر افغانستان تسلط پیدا کرده و کتاب و فرهنگ و فرهنگیان حال خوشی ندارند، سرنوشت همه نامعلوم است، ما تلاش داریم که به عنوان ناشری در تبعید، تا جایی که می‌توانیم این چراغ را روشن نگهداریم. باور داریم که مبارزه با طالب و اندیشۀ طالبانی ابعاد مختلفی دارد. یکی از شیوه‌های مقاومت می‌تواند سرزنده نگه‌داشتن همین صداها و ایده‌هایی باشد که از گوشه و کنار دیاسپورای ما بلند می‌شود. قطعاً ناشر می‌تواند مجرایی باشد که از یک طرف عمومی‌سازی ایده‌ها و پخش ایده‌ها را به عهده دارد و از طرفی دیگر صداها و روایت‌هایی که به حاشیه رانده شده‌اند، به این‌ها حیات ببخشد و زنده نگهدارد.»

به گفتۀ محمدی تمام کار این کتاب در آوارگی انجام شده و تمام کسانی که در آماده‌سازی کتاب دست داشته‌اند، در آوارگی به سر می‌برند: «کتاب در استرالیا نوشته شده، در ایتالیا صفحه‌آرایی شده، در آلمان طرح جلدش تهیه شده و چاپش هم در ایران و سویدن صورت گرفته است.»

سخنران دیگر برنامه دکتر علی کریمی، استاد در دانشگاه ارتباطات، رسانه و فیلم دانشگاه کلگری کانادا، بود. او مقاله‌ای تحت عنوان «روایت یک پادشاه‌گردشی: نگاهی به “سِفر خروج” اثر علی امیری» نوشته بود که آن را در جمع اشتراک‌کنندگان برنامه خواند.

دکتر کریمی مقاله‌اش را با نفرینی چینی آغاز کرد که می‌گوید «الهی در زمان‌های پرهیجان زندگی کنی.» به باور کریمی زندگی در زمان‌های پرهیجانی مثل پادشاه‌گردشی چیز خوبی نیست؛ زیرا آدمی بیشتر راحت‌طلب و آرامش‌خواه است و از دنیای پرخطر و آشفته گریزانند. به گفتۀ کریمی: «ولی با این وجود، لحظه‌های تاریخی بزرگ جذبه‌ای دارند که نمی‌شود از آن چشم برداشت. بسیاری‌ها دوست دارند در آن‌ها نقشی بازی کنند و یا حداقل شاهد اتفاق افتادن‌شان باشند. بقیۀ ما می‌خواهیم همه‌چیز را دربارۀ آن لحظات بدانیم و قصه‌های آن را از هر زبانی که می‌شنویم، به گفتۀ حضرت حافظ، برایمان “نامکرر” است.»

کریمی با یادآوری از شصتمین سالروز ترور رئیس‌جمهور امریکا، جان اف کندی در سال ۱۹۶۳م. پادشاه گردشی امریکا و وضعیت مردم آن را در آن زمان و حتا پس از شصتمین سالروزش، با پادشاه‌گردشی‌ای که در افغانستان در پانزدهم آگست ۲۰۲۱م. میلادی (سقوط نظام جمهوری و روی کار آمدن امارت طالبانی) رخ داد، مقایسه کرد. به گفتۀ وی، با وجود خشونت‌بار بودن پادشاه‌گردشی امریکا، به جز ریاست دولت، دیگر چیزی تغییر نکرد و درست ساعاتی پس از مرگ کندی، معاونش سوگند ریاست جمهوری یاد کرد و قدرت را در دست گرفت. با این هم، این اتفاق هنوز هم در ذهن و ضمیر انسان امریکایی هست و هنوز کتاب می‌نویسید و فیلم و مستند تهیه می‌کند.

اما پادشاه‌گردشی در افغانستان پدیدۀ نادری نیست. این کشور شاید بیشترین پادشاه گردشی را تجربه کرده باشد: «افغانستان با بیش از ۲۷ بیرق در ۱۲۰ سال گذشته رکورد بیشترین تغییر بیرق را در دنیا دارد. آخرین باری که بیرقی از دروازۀ ارگ پایین آمد و بیرقی نو جایش را گرفت، ۱۵ آگست ۲۰۲۱ بود. در آن روز علی امیری در غرب کابل بود و با دلهره می‌دید که چه ساده و چه سریع کاخ کلوخی جمهوریت در افغانستان فرومی‌ریزد و همه چیز و همه کس در اطرافش رنگ عوض می‌کنند. او به خوبی می‌دانست که در حال تماشای صحنه‌هایی از تاریخ است. امیری در کتابش با امانت‌داری و تیزبینی دیده‌ها و شنیده‌هایش را در جریان آن روزهای پرالتهاب ثبت کرده است.»

به گفتۀ کریمی پادشاه‌گردشی یک عبارت عامیانه است که در افغانستان مردم از گذشته تا کنون برای تغییر رژیم‌ها؛ به خصوص تغییر خشونت‌آمیز رژیم، به کار می‌برند. وی وجود چنین اصطلاحی را مؤید نقش مهم و اساسی تئوری تغلب در تاریخ افغانستان دانست که با استفاده از این تئوری شاهان زیادی تاج‌وتخت را با زور شمشیر و غلبه یافتن بر دیگری به دست آورده‌اند.

دکتر کریمی در ادامۀ سخنانش ریشه‌های این تئوری را بررسی کرد. به باور وی این تئوری در متون دینی ریشه دارد. او نمونه‌های تاریخی این تئوری را در تاریخ اسلام ذکر کرد و افزود: «این تئوری سیاسیِ خشون‌محور از آن زمان تا هنوز تکیه‌گاه فقهی بسیاری از گروه‌های اسلام‌گرا بوده است که سعی دارند با خون‌ریزی و خراب‌کاری راه‌شان را به تخت و تاج و قدرت و ثروت هموار کنند. طالبان نیز به این عقیده‌اند که مشروعیت خود را از تئوری تغلب گرفته‌اند. از همین روست که رهبرشان در کتابی که دربارۀ حکومت‌داری نوشته است، انتخابات را حرام اعلام کرده و مردم را به اطاعت بی‌چون‌وچرا از حکومت خود تشویق می‌کند.»

به باور کریمی حتا در پادشاه‌گردشی‌هایی که رنگ و بوی اسلامی نداشتند، بازهم منطق زور مشاهده می‌شود. او از پادشاه گردشی‌های دورۀ کمونیستی یاد کرد که چگونه با خشونت انجام می‌شد.

بخش دیگر سخنان دکتر کریمی مقایسۀ کتاب «سفر خروج» با کتاب‌هایی (یکی از قرن نوزده و دیگری از قرن بیست) بود که در چنین روزهای «پرهیجان» نوشته‌ شده‌اند. او از کتاب «تذکرالانقلاب» اثر مرحوم علامه فیض‌محمد کاتب هزاره، به عنوان یادداشت‌ها شخصی از زندگی روزمرۀ پادشاه‌گردشی زمانش نام گرفت: «در سال ۱۹۲۹، وقتی دولت امانی سقوط کرد و لشکریان حبیب‌الله کلکانی، مشهور به بچه سقو، وارد کابل شدند، فقط یک روزنوشت وجود دارد که عبارت باشد از تذکرالانقلاب اثر فیض‌محمد کاتب هزاره.» اما یادداشت‌های کاتب (تذکرالانقلاب) یادداشت‌های خام‌اند و نویسنده فرصت بازبینی و گزینش آن‌ها را پیدا نکرده است. حتا آخرین یادداشت و آخرین جمله هم کامل نیست. این خود نشان‌دهندۀ خامی یادداشت‌ها است؛ اما امیری درست است که یادداشت‌هایش را در طول دورۀ تخلیه و شب‌ها و روزهای سقوط نوشته است؛ اما فرصت بازبینی و گزینش و اصلاح و انسجام آن‌ها را داشته است. از این جهت، این دو تفاوت‌هایی دارند.

هم‌چنین، دکتر کریمی سقوط حکومت امان‌الله و اشرف غنی را نیز مقایسه کرد و آن را از جهاتی شبیه هم دانست و وجه اشتراک این سقوط را در دروغی دانست که هردو رئیس دولت می‌گفتند: «دلیل اصلی این شباهت شیفتگی غنی به امان‌الله بود و کوشش او در تقلید از حکومت امانی. اگر خواسته باشیم مهم‌ترین شاخصۀ حکومت امانی را نام بگیریم، دروغ است. کسی ـ احتمالاً خسرش، محمود طرزی ـ به او یاد داده بود که حاکم باید “پولیتیک” بلد باشد و پولیتیک را به عنوان دروغ‌های کلان و وعده‌های بی‌بنیاد به مردم تعریف کرده بود.»

وی افزود: «امان‌الله، به خصوص در سه ـ چهار سال آخر حکومتش، وقتش را به پولیتیک، یعنی دروغ و دغل و وعده‌ووعیدهای هوایی، گذراند. غنی نیز مثل پیشوای سیاسی‌اش بلوف و گزافه‌گویی و چیغ و داد را با سیاست اشتباه گرفته بود.»

به گفتۀ کریمی در آن زمان «در چنداول، فیض‌محمد کاتب در آن روزها در خانۀ گلی خود نشسته و وقایع روز را بر اساس دیده‌ها و شنیده‌هایش می‌نوشت. کتاب او یگانه خاطرات شخصی از یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیست افغانستان است. او از یک طرف برای تاریخ می‌نوشت و از یک طرف برای فرونشاندن غوغایی که در درون او جریان داشت. او از رهگذر نوشتن و پناه بردن به کلمات، سعی داشت بر وحشت و ترسی که زندگی و زمانۀ او را فراگرفته بود غلبه کند. صفحه‌ی سفید کاغذ، سنگ صبور او بود؛ این دقیقاً یکی از دلایلی است که امیری را نیز به سوی قلم و کاغذ کشاند.»

به باورکریمی نوشتن نوعی سفر به مکانی دیگر و فرار موقت از واقعیت است. برای همین امروزه روان‌شناسان برای کسانی که از فشارهای روحی و روانی رنج می‌برند، نوشته‌درمانی یا نوشتن روزانه را پیشنهاد می‌کنند.

کریمی در ادامۀ سخنانش از نوشته‌های روزانه‌ی دیگری یاد کرد که در قرن نوزده، در جریان پادشاه گردشی قدیمی‌تری در افغانستان، نوشته شده‌اند. این یادداشت‌های روزانه از ونسنت آیر است؛ افسر جوان انگلیسی که دستی در نقاشی و نوشتن داشت و در سال ۱۸۴۱م. در جریان جنگ اول افغان و انگلیس، از سوی غازیان در جمعی از زنان و مردان انگلیسی، گروگان گرفته شد و در قریۀ شیوکی، در شرق قصر دارالامان زندانی شد. وی افزود: «در مدت چند ماهی که ونسنت آیر در شیوکی زندانی بود، برای گذران وقت و فروخوردن وحشت و ناامیدی‌اش دست به نوشتن زد و وقایع جنگ را آن طوری که خود دیده بود روایت کرد. نوشته‌های او فصل‌به‌فصل از آنجا به هند و از هند به لندن قاچاق می‌شد؛ چون زندانیان اجازه مکاتبه داشتند. در سال ۱۸۴۲م بالاخره کتاب او (The Military Operations at Cabul) چاپ شد، درست چند ماه بعد از ختم جنگ. چاپ این کتاب از این جهت جالب بود که به سرعت بسیار زیاد صورت گرفت. در آن وقت حداقل یک تا سه ماه وقت می‌گرفت تا نامه‌ای از کابل به لندن برسد و با در نظر داشت امکانات آن وقت سرعت چاپ کتاب ونسنت آیر واقعاً حیرت‌انگیز است.»

به باور کریمی روایت‌های شخصی برای مخاطبان جذاب‌اند و بهتر از تحلیل‌ها می‌توانند ما را با واقعیت نزدیک کنند: «از این روست که خواندن روایت امیری جالب است. این داستانِ یک شخص است که از طریق آن با سقوط دولت مستعجل جمهوری و فروپاشی باورنکردنی نهادهای لشکری و کشوری آشنا می‌شویم.»

کریمی از سقوط افغانستان به عنوان روز بد یاد کرد و چنین روزهای بد را در تاریخ افغانستان فراوان دانست؛ روزهایی که در پی سقوط دولت، فروپاشی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را نیز شاهدیم و رشته‌های دوستی و بنیادهای اخلاقی را به محک آزمایش گذاشت: «روزهای بد به خصوص در کشورهای بی‌دولت و بددولت تأثیری مخرب‌تری دارند. در این کشورها، که افغانستان نمونۀ عالی آن است، دولت نهادی شخصی است و با غیبت شخصی که بر کرسی دولت تکیه داده است، دولت نیز غیب می‌شود.»

به باور او گذشتگان ما از این پادشاه گردشی‌های پی هم درسی نگرفتند؛ اما ما باید از تازه‌ترین پادشاه گردشی آن درس بگیریم تا دیگر در این چاه نیفتیم. او در پایان سخنانش خاطرنشان کرد که امریکایی‌ها طی بیست سال گذشته از نگاه تکنالوژی و پول و تفنگ سخاوتمندی زیاد به خرج دادند؛ اما چون به دولت مورد حمایت‌شان مشروعیت سیاسی قائل نبودند، کارشان به جایی نرسید. وی افزود: «امیری [با وام اگرفتن از اسطورۀ ایکاروس] می‌گوید پروژۀ دولت‌سازی آمریکا در افغانستان مثل بال‌های مومی بود. آمریکا پر دموکراسی را با موم به بدن نحیف افغانستان چسبانده بود و توقع داشت مملکت با این پر مصنوعی به سوی ساحل آزادی پرواز کند. حادثه‌ای را که در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ شاهد آن بودیم بیست سال پیش شروع شده بود و بالاخره در آن روز ختم شد.»

سخنران دیگر برنامه علی امیری، نویسندۀ کتاب بود. وی از برگزارکنندگان برنامه، مهمان ویژه و اشتراک‌کنندگان تشکر کرد و چند نکته را ذکر کرد.

اولین نکته‌ای که امیری بدان پرداخت، اسطورۀ ایکاروس بود که در مقدمۀ کتاب بدان اشاره شده. وی گفت که هدفم اشاره به کار امریکایی‌ها بود. می‌خواستم بگویم اگر چیزی ذاتاً بال نداشته باشد، چسباندن بال توسط موم، کارساز نیست و عاقبت خوش نخواهد داشت: «من فقط اشاره می‌کردم به روند تصنعی و تقلبی‌ و خام‌کاریی که امریکایی‌ها در بیست سال اخیر انجام می‌دادند و این در پیش چشم ما فرومی‌پاشید.»

به باور امیری ما در بیست سال گذشته شاهد بودیم که امریکا در مقام مشروعیت‌بخش و در جایگاه آن دِیدالوس صنعتگر، با زور و فشار یک مجموعۀ پراکنده را با موم به‌هم می‌چسباند.

نکتۀ دیگری که امیری بدان پرداخت، توأمان بودن تحلیل و گزارش در کتاب «سفر خروج» بود. به گفتۀ امیری در اول هدفم هیچ کدام این‌ها نبود. نه می‌خواستم این حادثه را تحلیل کنم و نه می‌خواستم گزارش کنم. من نمی‌خواستم بگویم جمهوریت چگونه سقوط کرد و علل و عوامل آن چه بودند؛ چون این کار نیازمند اسناد و شواهد و فراغت و زمان زیاد بود که من این چیزها را نداشتم: «معلومات من بسیار سطحی و آفاقی بود، معلومات عمومی بود، مثل همۀ شما.»

امیری افزود که بیشتر هدفم چشم‌دیدها و مشاهدات و روایت شخصی بود. در کنار توصیف و گزارش وضعیت بیرونی، حالات و دریافت‌های درونی خودم هم مهم بود که در متن آمده‌اند: «کتاب چیزی را گزارش می‌کند که خودم احساس می‌کردم. مجموعۀ ترس و هراس و نگرانی و ناگهان در یک وضعیت قرار گرفتن و موجی از چیزهایی که تا روزهای قبل نمی‌دانستیم، خطاها و تصورهای غلطی که داشتیم و… بیشتر حالات درونی هم در گزارش آمده است. ترس و حالات درونی، در هیچ گزارشی ـ اگر کسی چیزی نوشته است ـ نیامده است. یا خودشان تجربه نکرده یا نبوده. یکی از چیزهایی که ناگفته بود و من ادعا ندارم که در اینجا حق آن ادا شده باشد، میزان ترس و دهشت و خوفی است که بسیاری‌ها تجربه کردند و امکان بیانش نبود.»

امیری خاطرنشان کرد کار من با کار کاتب خیلی قابل مقایسه نیست: «من نمی‌خواهم پای در کفش بزرگان کنم.» وی اضافه کرد که کار من با کار زنده‌یاد کاتب فقط در این قسمت شباهت می‌رساند که من نیز مانند کاتب شایعات و خبرهای نادرست را در کتابم آوردم تا به خواننده و مخاطب بگویم که چگونه خبرهای دروغ به خورد مردم داده می‌شدند.

نکتۀ بعدی که امیری بدان پرداخت، دو سطحی از نوشتن بود؛ نوشته‌هایی که روزانه انجام شده و نوشته‌هایی که اکنون صورت کتاب پیدا کرده است. وی یادآور شد که من در دفترچۀ بزرگی که داشتم، با قطع رحلی، یادداشت‌های راست و دروغ زیادی را در مکان‌های مختلف و زمان‌های مختلف نوشته‌ام؛ اما عین آن نوشته‌ها در این کتاب نیست.

به گفتۀ امیری کتاب «سفر خروج» حاصل قرنتین و انزوایی است که ما در استرالیا، در هوتل به سر می‌بردیم؛ در واقع، در این زمان، من تلاش کردم نگاهی به پشت سر بیندازم و این مسیر را نشانی کنم و دَم‌راس‌جای‌ها را مشخص کنم و بگویم من از کجا آمده‌ام و با چه وضعیتی آمده‌ام.

مسئلۀ دیگری که امیری بدان پرداخت، زبان کتاب بود. وی در پاسخ به سؤال اسد بودا، در مورد زبان استعاری کتاب، یادآور شد که به نظر من کتاب زبانش را خودش پیدا می‌کند: «ما در یک فضای کاملاً آخرالزمانی بودیم. من همیشه بین الهیات و نگاه آخرالزمانی تفکیک کردم. نگاه آخرالزمانی یعنی نگاه فروپاشی؛ یعنی همه چیز به پایان می‌رسد. من از مدت‌های وقت در مقابل یک نگاه آخرالزمانی بودم. وقتی جورج بوش جنگ می‌کرد و می‌گفت که یا با ما هستید یا علیه ما، در کل ادبیات تقابلی یا ادبیات دجال را در ذهن من حداقل، تازه می‌کرد. در ادبیات مسیحی دجال ضد مسیح است و مسیح مظهر خیر و سعادت بشری و رستگاری است، در حالی که دجال ضد ما است و بشر را گمراه می‌کند. وقتی ریتوریزم امریکایی را می‌دیدم یا می‌شنیدم، مکرراً این در ذهنم می‌آمد که از یک وضعیت آخرالزمانی صحبت می‌کند. تروریزم دجال آخرالزمان است و نبرد خیر و شر شروع شده است. فضا از همان اول، یک فضای آخرالزمانی شده بود. ادبیات امریکایی‌ها خیلی مذهبی شده بود.»

به گفتۀ امیری این ادبیات امریکایی‌ها و ادبیات بن‌لادن و سایر گروه‌های اسلام‌گرا از سویی، فضا را آخرالزمانی ساخته بود. بعداً که وضعیت سقوط پیش آمد، بیشتر این وضعیت را تشدید کرد. کسی از کسی خبر نداشت و حتا مواردی بود که پدر و مادر از فرزند و فرزندان از پدر و مادر جدا افتاده بودند و از همدیگر خبری نداشتند. وی در ادامۀ سخنانش گفت: «درست است که من ریفرینس نداده‌ام؛ اما برخی از توصیف‌ها توصیف‌های قرآنی‌اند از وضعیت آخرالزمانی.»

امیری در پایان سخنانش گفت که کار من و دغدغۀ من تحلیل و گزارش دقیق و کارشناس‌مآبانه این وضعیت نبود، بلکه روایت تجربه و سرگذشتی بود که من و بسیاری از مردم افغانستان در آن قرار داشتیم. من خواستم این صدا بلند شود و این تجربه منتقل شود. می‌خواستم این غفلت و خوش‌بینی‌ها و اعتماد به وضعیت ما به گفته شوند.

امیری در مورد نام کتابش هم توضیحی ارائه کرد: «من کوشش کردم بین وضعیت الهیاتی و وضعیت آخرالزمانی تفکیک قائل شوم. الهیات از نظر من، همان دوران آغاز است. با الهیات شروع می‌شود، با امر الهی، با کلمه. در اسلام داریم که با کلمۀ امر شروع می‌شود. در تورات هم داریم که در آغاز کلمه بود. سفر خروج در واقع در کتاب مقدس به امر الهیاتی برمی‌گردد نه به امر آخرالزمانی. سِفر به معنای کتاب است. سِفر خروج یکی از پنج کتاب اصلی تورات است. بیشتر وضعیت نجات را نشان می‌دهد، رهایی را نشان می‌دهد. کسانی که در بندند، از بند آزاد می‌شوند، به طرف ارض مقدس و به طرف سرزمین خود حرکت می‌کند.»

امیری یادآور شد که من با نقل قولی از مارکس، از این ترکیب استفاده طنزآمیز کرده‌ام که بگویم ارض مقدس امریکایی (کابل) و سفر خروج امریکایی، سرچپه‌اند و رود نیلش جوی فاضل‌آب میدان هوایی کابل است: «در نتیجه همه چیز طنزآلود و مسخره و مزخرف است…. با این نام می‌خواستم حالت کمیک وضعیت را نشان بدهم.»

گردانندۀ برنامه قسمتی از کتاب «سفر خروج» را در جمع اشتراک‌کنندگان خواند و بخش آخر برنامه به گفت‌وگوی آزاد اختصاص داشت که تعدادی از اشتراک‌کنندگان سهم گرفتند و سؤال‌هایی را از سخنران برنامه مطرح کردند.

در مورد نویسنده

عصمت الطاف

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید