ادبیات اسلایدر

جمال و جلال بلغار در خاطره‌ی هفت قرن شعر پارسی(از خاقانی و نظامی تا قا آنی و ملک‌الشعرا بهار)

پاره‌ی نخست
چکیده:
واژۀ آشنای «بلغار»، حداقل از اوایل قرن ششم هجری قمری در شعر نخبگان پارسی‌سرا، راه باز کرده و بیشتر از هفت قرن دستمایۀ هنری بوده است. این واژه در شعر پارسی نه تنها استعاره‌یی از سرزمین دوردست و افسانه‌یی شده، بل‌که با واژگان دیگر درآمخیته و رمز جمال و ثروت و صنعت نیز گردیده است و قسماً حتا از وجه معنوی و حکمی هم برخوردار شده است.
در این پژوهش جهت آشکار ساختن، پشتوانۀ مادی و جمال‌شناختی «بلغار» در چنین سفری شکوهمند و درازدامن، نیم‌نگاهی به تاریخ و مناسبات آن با آسیای میانه اندخته‌ام؛ و وسیعاً به هفتصد سال شعر پارسی تمسک کرده‌ام تا نهایتاً پدید شود که «بلغار» در حضور شاعرانه‌اش در ذوق و زبان ما از چه پایه و مایۀ بی‌خللی برخوردار بوده است.
درآمـد
امروز نیز نام «بلغار» در جو همگانی ما، نامی است مأنوس. شیخ بلغار/خواجۀ بلغار نیز مسمایی است آشنا که هم در مراجع کتبی می‌توان دیدش و هم در میان مردم می‌توانش شنید. به‌علاوه، «چاینک بلغار/قوری بلغار» و «باد بلغار»، اکنون هم در باورهای شماری‌ از مردم، حضور دارد که معتقدند اگر «باد بلغار» بر سینۀ بیمار بوزد و یا بیمار از «چاینک(قوری)بلغار»، آب بنوشد، سلامتی‌اش را باز می‌یابد.
هم این روایت‌های مردمی و هم قول‌پارسی‌سرایان از «بلغار»(چرمی ستبر …رنگین خوش‌بوی وموجدار… منسوب به بلغار)؛ «کفش/موزۀ بلغار»؛ «بردۀ بلغار»؛ «خراج بلغار»؛ «ماه‌رویان بلغار»؛ «طرۀ بلغار»… توجه می‌دهند که چنین هم‌جوشی و هم‌دلی با «بلغار» باید از بوتۀ سال‌ها حس وتجربه گذشته باشد تا چنین نقش‌مایه‌های ادبی در ذوق و شعر ما پرورده شوند و از قونیه تا شیراز و نیشابور و هرات و بدخشان و از گنجه و شروان تا نخجوان و غزنین و دهلی، در ذهن‌ها و ذوق‌ها خوش بنشیند.
اما، بلغار چه‌قومی‌است؟ سرزمین بلغار در کجا بود و یا در کجا است؟ واژۀ«بلغار» و دیگر ترکیبات آن با چه پشتوانه‌یی در سراسر این گسترۀ عظیم، نفوذ کرده بود که ذکرش بلاواسطه، گوهر، لعل، یاقوت، ثروت، جمال، عشق، حکمت …را القا می‌کرده است؟ از سوی دیگر، پرسیدنی است که بلغارهای امروزین، چه نگاه تاریخی ـ فرهنگی به فرهنگ و زبان پارسی دری و این حوزۀ وسیع دارند؟
پاسخ را با درنگ کوتاه در بلغاریا/بلغارستانامروزی و نیم نگاهی به دورانی از تاریخ آن و گسترۀ بازرگانی‌اش با آسیای میانه می‌جویم.
اگرچه اشاره‌های ادبی ظاهراً با لحن افسانه‌آمیزی، نشانی بلغار را در «ظلمات» داده‌اند و پیوسته، بلغار واحدی را معرفی کرده‌اند که تلویحاً هم‌شأن هند و چین و روم قرار می‌گیرد؛ اما جغرافیا نگاران و تاریخ‌نویسان به تعیین و توصیف سرزمین‌بلغار پرداخته‌اند؛ قوت و شجاعت و ثروت بلغارها را ستوده‌اند و نیز یادآور شده‌اند که بلغارها فقط یک مکان یا یک کشور نه‌داشته‌اند؛ بلکه طی سده‌های درازی در چند سرزمین، موفق به تشکیل دولت شده‌اند. و بلغار و سقسین(شهری از بلغار و یا در همسایگی بلغار) در بازه‌یی از زمان نیز به‌گفتۀ «نزهت‌القلوب» هم‌مرز شرقی ایران‌زمین کهن بوده است. و تأثیر و تأثر این همسایگی و داد وستدهای تاریخی تا حدی بوده است که دانشمندان بلغار/بلغارستان امروز شواهد بارزی از فرهنگ و ذوق ایران قدیم و آسیای میانه را در میراث تاریخی خویش یافته‌اند.
البته این تحقیق تحلیلی با رویکرد عمدتاً کتابخانه‌یی بیشترینه التفات را به ارایۀ عبارات و استعاره‌هایی از ادب پارسی در باب «بلغار» معطوف می‌دارد تا بستر بازآفرینی «جمال و جلال بلغار» را در خاطرۀ جغرافیای چندین‌کشوری «پارسیستان» پی‌بگیرد و جلوه‌یی از ذوق سرامدان هفت قرن شعر فارسی را در آفرینش این «جلال و جمال بلغار» نشان دهد که از افضل‌الدّین بدیل‌بن علی خاقانی شروانی(ف. ۵۹۵ هق) و ابومحمد الیاس نظامی گنجوی (و. ۵۳۰ـ ۶۱۴هق)تا حبیب‌الله‌شیرازی قاآنی (ف. ۱۲۷۰ هق/۱۸۵۳م) و ملک‌الشعرا محمدتقی بهار(ف. ۱۳۳۰ هش/۱۹۵۱م) را دربر می‌گیرد.
امیدوارم این پژوهش هم «سرفصل»مسکوتی را در ادبیات ما به سخن بیاورد و هم پیام همدلانه‌یی برپایۀ شناسایی علقه‌های پارینه در جهان امروز باشد.
پیشینه و امروزینۀ بلغار و وجه تسمیۀ آن
پیشینه و امروزینۀ بلغار را در دو بخش، یکی تاریخ و افسانه و دیگری گزاره‌های شاعرانه، مطرح می‌کنم و سرفصل بخش دومی را بنابر سرشت مضمون و نیز وجه رمزآمیز و استعاری آن، «سرزمین دور و دگرآیین بلغار و وجه تسمیۀ آن» می‌نامم.
الف-تاریخ؛ بلغار بزرگ
نخستین باری که نام بلغار در تاریخ به نظر می‌آید، سال ۴۸۱ م است. در آن زمان، تپه‌های اطراف رود کوبان و دریای اُزوف، مرکز سرزمین بلغار بود. این بلغار در تواریخ روم شرقی به نام «بلغار بزرگ» یاد شده است. بلغار بزرگ پس از مرگ کُبرت، فرمانروای این سرزمین، و در پی حملات دولت خزران به آن، بعد از سال ۶۶۳م منقرض گردید و بلغارها پراکنده شدند. بخشی از آنان با قیادت اسپاروخ به جانب دلتای دانوب و منطقه آنگِل رفتند و دولت جدیدی تشکیل دادند. دستۀ دیگری به‌سرکردگی کُتراگ، به سمت شمال تاختند و در ملتقای ولگا ـ کاما دولتی تأسیس کردند و گروهی نیز با رهبری آلسُک به طرف جنوب ایتالیا کوچیدند و در آنجا ساکن شدند. اما، بخشی از بلغارها هم تا قرن چهارم ترسایی در اقامتگاه‌های قدیمی خود، کرانه‌های کوبان و مایطس، برجای ماندند که در تاریخ، آنان‌را «بلغارهای‌سیاه»خوانده‌اند.‌(دانشنامۀ‌جهان‌اسلام) https://rch.ac.ir/article/Details/11329

بلغـار ولگا:
ابن حوقل (ص ۱۳۷) خبر می‌دهد که دولتِ بلغار ولگا در آغاز قرن دهم ترسایی با سرکردگی الموش (الماس) تأسیس گردید که هم کشور و هم مرکز آن به نام بلغار یاد می شد. گفتنی است که بلغار مورد نظرِ شعر کهن پارسی، همین بلغار ولگا است. مؤرخان پارسی، همچون ابن رسته و گردیزی از بلغارهای ولگا و کشور شان به نام «بلکار»(با تلفظ پارسی) «بلکار اندرونی» و مورخین عربی، نظیر ابن فضلان و دیگران به عنوان «بلغار»، «بیلار» و «بلغار داخله» یاد کرده‌اند. و سقسین و سووار را از شهرهای عمدۀ آن شمرده‌اند (حواشی مینورسکی بر متن حدود العالم، ص ۳۱۹). حدودالعالم(ص۱۲۳) در باره بلغار می آورد: «شهری است که مر او را ناحیتکی‌است خرد بر لب رود اتِل.» و صورت الارض (ص ۱۲۳) مسیر رود اتِل(ولگا) را چنین نشان می‌دهد: «رود اتِل… از روس و بلغار و بُرطاس عبور می‌کند و به دریای خزر می‌ریزد».
البته، امروز می‌دانیم که خرابه‌های بلغار ولگا در جمهوری تاتارستان در منطقه اسپاسک در ۱۱۵ کیلومتری جنوب شهر کازان و در فاصلۀ ۵ر۶ کیلومتری چپ رود ولگا قرار دارد. (حواشی مینورسکی بر حدودالعالم، ص ۳۱۹).

سقسین/ساکسین/سخسین:
اصطخری (ص ۲۲۵) نخستین مؤلفی است که به وجود شهرهای بلغار و سوار با مسجدها و بناهای چوبی آن‌ها اشاره کرده است. وقایعنامه‌های روسی منبعی دیگری است که از وجود شماری از شهرهای بلغار خبر می‌دهند؛ بی‌این‌که بتوان امروز محل آن‌ها را تعیین کرد. البته، حفاری‌های باستان‌شناختی روس‌ها در خرابه‌های باستانی بلغار نشان می‌دهد که تمام کاخ‌ها مسجدها حمام‌ها و نیز دیوارهای شهر در شش کیلومتری رود ولگا از سنگ ساخته شده بود. این حفریات تعیین می‌کنند که محیط شهر بولگارسکویه بالغ بر ده کیلومتر بوده و در شمال و غرب آن حومه‌هایی وجود داشته است. http://www.danizdamlasi.blogfa.com/post/154
در این میان، سقسین یا سختین یا ساکسین ـ بلگار، نیز شهری بود در قرون وسطی در منطقه ولگای سفلی. هویت ساکنان سقسین تا کنون مشخص نشده است؛ اما، غالباً در تاریخ با بلغار آمده و برخی منابع نیز ادعا کرده‌اند که سقسین، تحت تأثیر بلغارهای ولگا بوده است. از جمله، بنابر«حواشی مینورسکی بر متن حدود العالم، ص ۳۱۹» مؤرخین عربی، نظیر ابن فضلان و دیگران سقسین و سووار را از شهرهای عمدۀ«بلغار شمرده‌اند. ابوحامِدِ غَرناطی، محمد بن سلیمان (۴۷۳-۵۶۵ ق / ۱۰۸۰-۱۱۷۰) جهانگرد و جغرافیا نگار، که در نیمه اول قرن ششم از شهر بلغار و حوضۀ رود ولگا دیدن کرده دربارۀ تاریخ سیاسی آن‌جا جز اینکه در شهر سقسین واقع در قسمت سفلای رود ولگا، امیری بلغار می‌زیسته و مسجدی بلغاری وجود داشته است مطلب دیگری ذکر نکرده است. (Azerbaycan http://www.danizdamlasi.blogfa.com/post/154) اما، دیمیتری واسیلیف که حفریاتی از سال ۲۰۰۳ در محلی انجام داد، ابزاری به دست آورد که در رابطه با فرهنگ خزر، اوغوز و بولگار قابل تفسیر بود و این باعث شدن که وی باور کند که محل سقسین را کشف کرده است؛ ولی این موضوع همچنان حل‌ناشده مانده است. https://en.wikipedia.org/wiki/Saqsin#
باری، این نوشته به شهرهای بلغار نمی‌پردازد؛ ولی، شهر سقسین را (به دلیل این‌که در شعر پارسی حضور دارد) نیز، یک‌سره، فرو نه‌‌می‌گذارد و ابیاتی را که به این شهر اشارتی دارند در پانوشت نشان می‌دهد.

ویـرانی بلغار ولگا:
«دایرهالمعارف بلغاری» و دیگر منابع مؤثق تصریح می‌کنند که بلغار ولگا ضمن تأمین ارتباط با خلافت بغداد، سعی کرد با دولت بیزانس و مراکز قدرت روس نیز ارتباط برقرار نماید؛ ولی نهایتاً این دولت، مدت ۲۰۰ سال در زدوخورد با روس‌ها به‌سر برد تا این‎که در ۱۲۳۶م به دست مغولان سقوط کرد. اگرچه بلغار در آن حال نیز، خود مختاری‌اش را تا جایی حفظ کرد و در قرن ۱۶ به آزادی کامل دست یافت؛ ولی، سپس به دست روس‌ها کاملاً مضمحل گردید.
مؤرخان، نه تنها از رونق بلغار و معاشرت و تجارت مستمر بلغارها با سرزمین‌های آسیای میانه گواهی می‌دهند، بلکه از ملاطفت مسلمانان نیز در تنگنای زمانه، نسبت به آنان به‌گونۀ خاصی سخن می‌رانند. (صورت الارض، ص ۱۳۸) تقریر می‌کند: «در زمان ما، مردم روس، نواحی بلغار و بُرطاس و خزر را ویران کرده و جز بقیۀ پراکنده و ناقص باقی نه‌گذاشته‌اند…من شنیدم که گروه بسیاری از مردمان بلغاری و بُرطاس و خزر به اتِل و خزران آمده و مورد اکرام محمد بن احمد ازدی صاحب شروان شاه قرار گرفته‌اند.»

بلغار دیروز و تاتارستان امروز:
روزنامۀ بلغاری «ترود» Trudنوشت: «جمعیت بلغارها در سال ۱۹۲۶م در منطقۀ کازان شوروی سابق به ۵/۱ میلیون نفر می‌رسید، لکن استالین آن‌ها را به تاتار مسمی کرد و مرکز آنها به نام «بلگارسکایا» را به «کوی بیشف» تغییر داد و از آن به‌بعد، سابقۀ تمدنی بلغارها نیز انکار شد؛ اما حفریات پروفسور فایاز خوزین در سال ۱۹۹۷م تاریخ واقعی این شهر را که «بلغار جدید» نیز خوانده شده، اثبات کرد و سپس در ۲۰۰۵م، آن‌عده از اهالی که تا اکنون هم خود را بلغاری می‌نامند، هزارسالگی تاسیس کازان را جشن گرفتند».

در مورد نویسنده

غلام حیدر یگانه

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید