اسلایدر بین الملل طالبان

ملا عمر در نظام آموزشی افغانستان؛ مجاهد کبیر

مدت سه سال در یکی از مکاتب نام‌دار خصوصی در شهر کابل آموزگار بودم و مضامین علوم انسانی در نطام آموزشی کشور را تدریس نمودم. زمانی تعجب کردم که در اجتماعیات صنف ششم آمده بود«در ماه میزان ۱۳۷۵ ملا محمدعمر مجاهد کبیر که رهبری تحریک طالبان را به عهده داشت به قدرت رسید و امارت اسلامی را اعلام کرد. وی در عقرب سال ۱۳۸۰ از قدرت برکنار گردید»، ویا در تعلیم‌و تربیه صنف دوازدهم آمده «کسی که مجاهدی را در راه خدا تجهیز و تمویل کند، در حقیقت خود جهاد کرده است».
در کتاب تعلیم و تربیه‌ی صنف دوازده‌هم؛ مسلمانان به‌صورت عام و دانش‌آموزان به صورت خاص به حمایت و تجهیز مجاهدین تشویق و ترغیب می‌شوند و گفته که «یکی از گروه‌هایی که مستحق گرفتن زکات است مجاهدین و طلاب علوم شرعی اند».
دور از اشتباهات املایی و تایپی و مطالب کلیشه‌یی، معارف افغانستان از سال‌ها به‌دین‌سو رادیکال است و تحت تأثیر آموزه‌های رادیکالیسم دینی قرار دارد. نصاب معارف افغانستان غیرتخصصی طرح و تدوین شده و کار تخصصی معارف با تأثیرپذیری از دین و سیاست به‌صورت جدی تضعیف شده است.
کسی‌که نگاه گذرا به نصاب آموزش و پرورش افغانستان انداخته باشد، درمی‌یابد که مضامین آموزشی به خصوص علوم انسانی در معارف افغانستان، به چه‌اندازه یک‌جابنه و مغشوش به بچه‌ها آموزش داده می‌شود، مضامین که فقط دو دور را می‌شناسد، دوره‌ی اول بدون خطا و پرشکوه اسلامی، عصر دومی هم دوره‌ی قربانی اسلام که توسط انگلیس و روس و تمام کشورهای کفار، در صدد نابودی اسلام است، میان این دو دوره هم یک گام تاریخی دیگر است که نه از دست آورد خبری است و نه از تجاوز. سستم آموزش و پرورش در افغانستان از ریشه خراب است، بسیار کم‌کتاب‌های معارف را می‌شود یافت که اشتباهات املایی، تایپی و نگارشی نداشته باشد. متن‌های که معلمان مجبور می‌شوند برای دانش‌آموزان تدریس کنند جز مطالب کلیشه‌یی، ایدولوژیک و بی‌بنیاد چیزی دیگر نیست.
معارف فعلی به‌جای این‌که ثبات و رفاه اجتماعی به ارمغان آورد، انکشاف مداوم و صلح پایدار را رقم بزند، جامعه‌ی فکری-فرهنگی را تقویت کند، جامعه را بی‌ثبات کرده و جامعه‌ی فکری-فرهنگی را تضعیف می‌کند. با این نصاب و با این‌گونه مطالب حق دانش‌آموزان لیسه‌های دولتی کابل است که به حمایت از قاتل آموزگار مدرسه فرانسه به جاده‌ها بیایند و تظارات نمایند، حق مسوولین معارف است که آواز خواندن دختران را ممنوع اعلام نمایند.
در خیلی از محافل فرهنگی پیش‌رفت ژاپن به عنوان یک کشور توسعه‌یافته از راه آموزش و پرورش الگو قرار می‌گیرند، سخن‌رانان در محافل افغانستان را با ژاپن مقایسه می‌کنند و اعتراف می‌کنند که «ما عقب ماندیم». اما هیچ کس نمی‌گویند که چرا؟ در همین ژاپن رقص و آواز از جمله مضامین اصلی در نظام آموزشی است که به غنای فرهنگی منجر می‌شود، در بخش علوم طبیعی و ریاضیات هم، هر دانش‌آموز که دوران مدرسه را تمام نمایند، توانایی «توانستن» و «انجام کار» را دارند، اما در افغانستان، به قول بلخی وزیر پیشین معارف افغانستان «بعد از دوازده سال بار دوش تحویل جامعه می‌دهیم».
هیچ دانش‌آموز افغانستانی بعد از پایان دوره مکتب حتی قدرت حل یک مساله کوچک را هم ندارند. شاید مقایسه‌ی ژاپن با افغانستان اساساً مناسب نباشد، ولی به تایوان نگاه کنیم، در طی حمله‌ی نظامی ژاپن به تایوان، این جزیره تقریباً ویران شده بود، هزاران زن مورد تجاوز قرار گرفتند، هزاران انسان بی‌گناه قتل‌عام شدند، ژاپنی‌ها تمام تاسیسات عامه را ویران نموده بود، تنها دانشگاه‌ که خود ژاپنی‌ها در سال ۱۹۲٨ ساخته بود، در امان ماند، بعد از ختم جنگ، تایوان‌آموزش‌را تنها ستون فقرات دانست و از همین دانشگاه شروع کردند. آنها بجای که کینه‌های خود را خالی نمایند و دانشگاه را ویران نمایند، گسترش دادند، تمام متون ژاپنی‌را ترجمه کردند و حالا به لحاظ اقتصادی و فرهنگی با ژاپن رقابت می‌کنند. آن‌وقت در نظام آموزشی افغانستان تمام بلاها را زیر سر کشورهای اشغال‌گر می‌دانند. نصاب تعلیمی افغانستان از یک‌سو تفکر حاکم بر جامعه را بازتاب می‌دهد و از سوی هم نشان می‌دهند که صاحبان قدرت در طول تاریخ چگونه معصومانه و پاک برای نجات اسلام مبارزه کرده است.
در نظام آموزشی افغانستان چیزی از خلاقیت، هنر، استعدادیابی، نیروی خلاق، صلح، امنیت، وطن‌دوستی، چاره اندیشی، تکنالوژی، اکتشاف، اختراع و تمامی موارد که در جهان مدرن می‌تواند زندگی مسالمت‌آمیز را به ارمغان بیاورند، نیست. نظام آموزشی افغانستان دارای بُشکه‌ی پر از باروت است که هر لحظه در حال منفجر شدن است و نسل اندر نسل را فقط بنیادگرا بار می‌آورد. تا زمانی‌که نظام آموزشی اصلاح نشوند، غیر سیاسی نباشند، مورد بازبینی قرار نگیرند، به پندار من از صلح و زندگی مسالمت‌آمیز و فردای بهتر، با نیروی کارا و خلاق خبری نیست.
چندی قبل ریاست معارف شهر کابل، در یک مکتوب رسمی، از تمامی مکاتب خصوصی و دولتی در شهر کابل، خواسته بود که «دختران نباید از سن ۱۲ سالگی به بالا آواز بخوانند»، هم‌چنان در این مکتوب نوشته شده بود که «البته در جمعیت که صد‌فی‌صد اناث باشند، اشکال ندارند». من وقتی این مکتوب را دیدم و خواندم، هیچ تعجب نکردم و اتفاقاً چنین انتظاری از وزارت معارف و مسوولین این وزارت می‌روند.

در مورد نویسنده

غلام حسین رامش

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید