اسلایدر تحلیلی

یادگاری‌ای که با خون زنان و کودکان افشار نوشته شد

 

در جنگ‌های بین مجاهدین تنها ۷۲ هزار نفر در کابل کشته ‌شدند. برهان ‌الدین ربانی و احمدشاه مسعود عاملان اصلی جنگ‌بودند؛ زیرا رهبران مجاهدین در کنفرانس «اسلام آباد» توافق کرده بودند که دو ماه مجددی و سپس چهار ماه ربانی به عنوان رییس جمهور حکومت کنند. این دو باید زمینه برگزاری انتخابات را فراهم می‌کردند تا به اساس رای مردم رییس دولت انتخاب می‌شد. مجددی به توافق عمل کرد و قدرت را به ربانی سپرد. اما ربانی و مسعود به جای اینکه زمینه انتخابات را فراهم کنند، در شهر هرات رفته و توسط شورای «اهل حل و عقد»، ربانی را رییس جمهور اعلام کردند. با تکیه بر قدرت‌نظامی، آخرین ستون ثبات کشور بی‌ثبات افغانستان را فرو ریختاندند.
ربانی و مسعود می‌دانستند بدون شک در انتخابات قدرت را می‌بازند. به همین خاطر حاضر شدند ویرانی‌های کشور را نظاره کنند، اما از کرسی با نام ولی بی‌قدرتِ ریاست جمهوری جدا نشدند. بعد از آن راکت باران‌های کابل آغاز شد. هر قومندان به نام یک قوم کوچه‌های کابل را سنگر ساخت و سرک‌ها تبدیل به صحنه‌ها و میدان های نبرد شدند. در نتیجه جنایت‌هایی اتفاق‌افتاد که قلم از نوشتنش شرم دارد. یکی از این جنایات قتل عام مردم غریب افشار بود.
شرح جنایات افشار
شب ۲۱ دلو ۱۳۷۱ کابل غرق در سکوت بود. زنان و کودکان مردم غریب کابل در خواب فرو رفته‌بودند. اما ساعت ۱ شب صدای حملات سنگین نظامی بالای افشار مردم را تکان داده و از خواب بیدار کرد. نیروهای نظامی شورای نظار و حزب اتحاد اسلامی به رهبری سیاف از سه طرف، افشار را مورد حمله قرار داده بودند. ساعت ۵ صبح پیشرَوی را به سوی دانشگاه علوم اجتماعی که دفتر مزاری آنجا موقعیت داشت، آغاز کردند. جنگ تا ساعت ۱ بعد از ظهر ادامه پیدا کرد. اما سر انجام مسوولین و افراد وابسته به حزب وحدت از افشار خارج شدند، اما مردم غریب افشار باقی ماندند.
انجمن هزارستان در مونیخ جنایت‌های افشار را این گونه مرحله بندی کرده‌است: در مرحله اول بخشی از مردم را تیرباران کردند و بخش دیگر را اسیر گرفتند. (گفته می‌شود در حدود ۷۰۰ انسان غیر نظامی کشته شده بود. یکی از سربازان مسعود به نام گل آغا، با خون کشته‌شدگان بر دیوار یادگاری نوشته بود). در مرحله دوم به نام غنیمت مال و دارایی مردم را چور و چپاول کرده و علنا به موترها بار زده و بردند. در مرحله سوم توسط خود مردم و به خصوص اسیران خانه‌های مردم را آتش زده و ویران کردند.
گزارش تحقیقی «پروژه عدالت افغانستان» در سایت جمهوری سکوت نشر شده است. در این گزارش همراه تعدادی از قربانیان تجاوز جنسی مصاحبه شده است. بخش از این گزارش را این جا ذکر می‌کنم:
شاهدی بنام «م» می‌گوید: دست و پایم زخمی شد. در حالیکه هنوز از من خون می‌رفت، به من تجاوز کردند. وی اظهار داشت که سه عسکر وی را پایین نگهداشتند و چهارمی تجاوز کرد. چندین زن دیگر نیز به خانه «م» پناه آورده بودند. از جمله یک همسایه بنام «ز»، و دو دخترش و یک زن دیگر بنام «ر». نظامیان به دو دختر «ز» که ۱۴ ساله و ۱۶ ساله بودند و به زنی بنام «ر» تجاوز کردند. عسکران آن‌ها را به نوبت به زیرزمین برای تجاوز می‌بردند. یکی از دختران «ز»، توسط برچه زخمی شد. زیرا وی به خاطر مورد تجاوز قرار نگیرد، مقاومت می‌کرد. یکی دیگر از شاهدان، زن بنام «س»، بیان داشت که مردان مسلح به خانه‌اش در افشار سیلو در روز دوم عملیات افشارهجوم آورده بودند. آن‌ها وی را لت و کوب کرده و به خود و خواهرش در خانه شان تجاوز کرده و دارایی های‌شان را به یغما بردند.
کسانی که جنایات افشار را طرح و اجرا کردند:
۱. احمد شاه مسعود رهبر شورای نظار
۲. عبدالرب رسول سیاف رهبر گروه اتحاد اسلامی
۳ .محمد قسیم فهیم رییس استخبارات
۴. دکتر عبدالله رییس دفتر وزارت دفاع ملی و فرمانده لوای راکت
۵. یونس قانونی قوماندان عمومی گارنیزیون کابل و رییس عمومی سیاسی وزارت دفاع ملی
۶. بسم الله محمدی مسوول و فرمانده میدان هوایی بگرام
گفته می‌شود بعد از ۹ ساعت جنگ شدید و دو روز تاخت و تاز افراد نظامی در افشار؛ مسعود، سیاف، عبدالله، قانونی… در خانه‌ای نزدیک به هتل «اینترکانتینانتال» جمع شدند و جلسه برگزار کردند. می‌خواستند برای حفظ افشار برنامه ریزی کنند. گفته می‌شود همه شاد بودند و به هم‌دیگر تبریک می‌گفتند. هیچ‌کس از آنچه برای مردم غیر نظامی اتفاق افتاده بود ناراحت نشده بودند.
براساس قوانین بین المللی حادثه افشار جنایت علیه بشریت است
براساس قوانین دادگاه بین‌المللی کیفری «لاهه» کشتار و نابودی، تبعید یا کوچاندن، زندانی، شکنجه، هتک حرمت، آزار و تجاوز جنسی بر یک گروه نژادی و مذهبی «جنایات علیه بشریت» است. براساس قوانین بین المللی حوادثی که در افشار اتفاق افتاده است، جنایت علیه بشریت شمرده می‌شود. زیرا در آنجا انسان­های بیگناه قتل‌عام و اسیر شدند. مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. از خانه‌های شان مهاجر و آواره شدند…